دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

سیاست خرد سوزی

روی شیشه اتوبوسهای شهری پوسترهایی چسبانده اند یک طرف آن نوشته جانم فدای قرآن و طرف دیگر جانم فدای رهبر . پرس تی وی هم شبانه روز پیامدهای قرآن سوزی در آمریکا را رصد کرده و مخابره می کند و هیزم آتش را فراهم می کند .

هیچ معلوم نیست این جان برکفان که معمولاً هم یک جان بیشتر ندارند ، آن را فدای کدام یک خواهند کرد ؟ آیا جان اینها کافی است ؟
و آیا لحظه ای به این که قرار دادن این دو در یک ردیف به چه معنایی است می اندیشند؟
و اصلاً چرا در صحنه نمایش مضحک شخص کم خردی ، در سوزاندن یک کتاب لازم است جانی فدا شود ؟
تا همین حالا هم چندین نفر در تظاهرات کشمیر و افغانستان کشته شده اند .

این شیفتگی های بی حد اولین محصول جزم اندیشی است . داشتن باورهایی ثابت نشده اما پذیرفته شده که آفت عقل و اندیشه اند.

کانت حق داشت اگر بزرگترین محدود کننده خیر بشری را همین جزم اندیشی می دانست و جزم اندیشان را دشمنان قطعی خردورزان
.

پ . ن : انسان های معمولاً گله مند در تنها موردی که از خالق خود شکوه ای ندارند ٬ همانا تقسیم عقل است و سهم آنان از این تقسیم !
                                                                                                   برنارد شاو

 

نظرات 51 + ارسال نظر
هادی حبیبی یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 12:07 ق.ظ http://goftmaneeslahat6.blogfa.com

البته در اینکه بتوان باوری داشت بدون آنکه بر اساس پوزیتیویسم و علم اثباتی شاهدی بر آن اقامه کرد جای بحث فراوان وجود دارد. به عنوان مثال هم در لیبرالیسم - پوپر - و هم در مارکسیسم غربی ـ مارکسیسم فلسفی و انتقادی - انتقادات اساسی بر باورهای اثباتی وارد شده است به گونه ای که مثلا می توان به معنا داری گزاره ای باور داشت بدون آنکه لزوما آن را علمی تلقی کرد. بنابراین از آن جهت که قرآن یا رهبر در نظر اینان دارای چه معنایی هستند نمی تواند حوزه جزم اندیشی باشد. جزم اندیشی مسئله تعمیم باورها به باور دیگران است که در باور بودن با همه باورها یکسان است. به عبارت دیگر مشکل با رهبر پرستی نه بر سر معنای مورد نظر رهبر پرستان از رهبر پرستی است بلکه مسئله بر سر دلیل مطالبه رهبرپرستی دیگران به دلیل معنای مورد نظر آنان است. خلاصه اینکه باید به فکر بازی برد - برد بود و اینکه هیچ مکانیسمی بهتر از دموکراسی در مقام چه کسی حکومت کند و هیچ روشی بهتر از رعایت حقوق بشر در مقام چگونه حکومت کردن نمی تواند مناسبترین وضعیت را در استراتژی برد - برد رقم زند.

حامد یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 12:29 ق.ظ http://deevane.blogfa.com

انگار همه منتظر همچین حرکتی بودند تا بازار گرمی کنند و شلوغش کنند .
فیلمی که ما دیدیم از این حرکت ٬ چند نفر را نشان میداد ٬ نه یک ملت یا دولت را ٬ آن چند نفر هم فکر نمیکنم آنچنان تاثیری بر دنیا داشته باشند که نیازی به جان دادن عده دیگری باشد .
البته خود این فدا شدن ها و فدا کردن ها هم جای بحث دارد ٬‌ و من که معتقدم در حد شعار و حرف است و گذشت آن زمان که نوجوانان هم به راحتی جانشان را فدا کردند .
شعار های احساسی و داغ بیشتر مختص تفکراتی است که در منطق کم آورده اند

درخت ابدی یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 01:58 ق.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
من نمی‌فهمم این واکنش‌ها به حرف‌های یه افراطی ابله چه معنایی داره.
امشب یاد این بیت مثنوی افتادم:«ما ز قرآن مغز را برداشتیم/پوست را پیش سگان انداختیم.» واقعا اگه مولوی الان این حرف رو می‌زد چه سرنوشتی پیدا می‌کرد؟!

ن یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 02:26 ق.ظ

دین داران به همین دلیل که مفاهیم دینی آنها بی پایه و اساس است انسانهایی به شدت قانونگریز هستند، چون قوانین الهی خود را بالاتر از هر قانون دیگری میببینند. دین داران خدا را در خود میبینند، بجای اینکه خود را طرفدار خدا ببینند، خدا را طرفدار خود میبینند، کارهای خود را میتوانند به سادگی به خدا بچسبانند، معمولا آدمهای مذهبی دشمنان خود را دشمنان خدا میخوانند و یا رسماً آنها را شیطانی و شر مینامند، این باعث میشود که شخص به هر کاری که خود فکر میکند درست است دست بزند
دین داران در واقع در حال تجارت با خدا هستند، تجارتی که دین داران فکر میکنند در آن سود بسیار خواهند برد، مثلا نماز جماعت میخوانند که فلان قدر ثواب ببرند، نماز شب میخوانند که فلان قدر ثواب ببرند، حال اگر دین داران از روی مفاهیم دینی، کار خوبی را نیز انجام بدهند، مثلا در کارهای خیریه شرکت کنند، مانند این است که دارند معامله میکنند، یعنی 1000 تومان میدهند و 70000 تومان سود میکنند، بنابر این، ارزش کارهای نیک این افراد از لحاظ انسانی واقعا چیزی نیست، این افراد کار خوب را بخاطر خوبی اش انجام نمیدهند، بلکه تنها در یک معامله شرکت میکنند
اگر در تاریخ ادیان مرور کوتاهی بکنید خواهید دید که جنایاتی نظیر این بسیار در کنار جنایاتی مثل قتل عام سال 1367 در نظام آقا امام زمان، حمله اعراب به ایران، تجاوز به زنان ایرانی در جنگ عراق در شهر قصر شیرین، نسل کشی بابی ها در ایران، کشتن سرخپوستها در آمریکا، زنده سوزاندن یهودیان در اروپا، دوران وحشتناک انگیزاسیون در اروپا و قتل عام یهودیان توسطه محمد، کشتن عیسی مسیح توسط یهودیان، حملات 11 سپتامبر، قتل عام مسلمانان بوسنی توسط صربها و... همه و همه انگیزه های مذهبی داشته اند
تاریخ نشان میدهد که کثیف ترین جنایات تاریخ با انگیزه های دینی صورت گرفته است و همواره فاسد ترین نظامهای جهان، نظامهای مذهبی از قبیل حوزه، کلیسا، کنیسه و.. بوده اند

الیاس یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 08:07 ق.ظ http://eco791.blogfa.com

تغاری بشکند ماستی بریزد جهان سود بر کام کاسهلیسان. حالا کار آقایون مصداق این ضربالمثله. انگار منتظر بودند چنین اتفاقی بیافته تا برای خود کلاهی از این نمد فراهم آورند

علی یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 08:13 ق.ظ http://politicpower.blogfa.com


با سلام و احترام
آنچه در باب موضوع قرآن سوزی اتفاق افتاد نه تنها دغدغه دولتمردان ما نبود که وسیله ای بود برای ایجاد یک جنگ تبلیغاتی برای کاستن از فشار روزافزون غرب در مسئله سنگسار خانم آشتیانی. به نظر من ناراحتی سران جمهوری اسلامی از آتش زدن قرآن نسیت، بلکه از آتش نزدن آن در کلیسا است تا به این وسیله بتوانند با تحریک مسلمانان جهان زمینه فرار از فشار جامعه جهانی در موضوع هسته ای بکاهند. آقایان با توجه به حوادث پس از انتخابات 88 و کشتار بیگناهان ثابت کردند که به هیچ اصل انسانی و اسلامی اعتقادی ندارند، آنها بنده قدرت و ثروتند.

م.ایلنان یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 09:55 ق.ظ http://www.mimilnan.wordpress.com

یاد داستان "بشکن دندان سنگی را" از شهریار مندنی پور افتادم. اونجا که مردم روستا اون سگ بدبخت رو می گیرن و شروع می کنن به زدنش. راوی می گه که مردم داشتن سگ رو می زدن و سگ داشت جان پنجمش را از دست می داد. حالا به نظر می رسه اگه هفت جون داشته باشن بعد از بار هفتم به لقاء الله خواهند رسید برادران صد در صدی و چه می شه کرد که اون کسی که مبتلا به جزم اندیشی و رادیکالیسمه خودش اسم این وضعیت رو گذاشته تعصب و عشق. دنیای دردناکیه بعضی وقتا، یعنی بیشتر وقتا.

امیر یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 12:14 ب.ظ http://hana31.persianblog.ir

هیاهو و غوغاسازی برای در حالت stand by باقی گذاشتن عده ای سیاهی لشکر فدایی که همیشه ی خدا رگ های گردن شان باد کرده و دشنه در دست و دشنام بر لب دارند لازمه.این نمایش برای سرپوش گذاشتن بر تناقضات اساسی تر جامعه ست.غافل از این که این تناقض و تعارض سر سخت تر از اونیه که بشه به همین شیوه ی مالوف آقایان ماست مالی اش کرد.

میله بدون پرچم یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 03:06 ب.ظ

سلام
1- ما در تاریخمان از این واکنش های خنک و بی ربط زیاد داریم برای نمونه به تاریخ مشروطه کسروی و واکنش اهالی اصفهان به کشتار مردم ماکو اشاره می کنم که خیلی خنده دار است.
2- این تلفات کشمیر و افغانستان و... دیگه اوج مضحکه است.
3- جملات برنارد شاو هم بعضاٌ نیاز به آب طلا دارد.
4- با عنایت به شعری که درخت ابدی نوشته :دقیقاٌ وقتی پوست را از سگ بگیری شروع به هارت و پورت می کنه و آخر و عاقبت هارت و پورت زیادی هم می دونیم چیه!

شیطان یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 03:24 ب.ظ http://lilo5000.persianblog.ir/

اونهایی که هیزم آتش رو فراهم میکنند منافعشون در بحران و آتشسوزیه ....
آتش ولی وقتی گر بگیره تر و خشک رو با هم میسوزونه ... و دامن اینها رو هم می گیره ...
انسانهای معمولی از همه چیز شکوه میکنند و گله دارند مگر از باورهای خشک و احمقانه خودشون
سلام

ن یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 06:22 ب.ظ

هزاران هزار انسان به شانس و اقبال خوب و بد، شوم و نحس بودن اعداد و روزها و علامات خوب و نجس عقیده دارند. مى گویند این یا آن روز هفته روز خوبى براى مسافرت، ازدواج، بستن قرارداد و غیره نیست، نحس است؛ میگویند عدد ١٣ نحس است" اما اگر اینطور است عدد ٢٦ باید دو برابر آن نحس و مخرب باشد
مى گویند باید پشت سر مسافر آب ریخت تا سفرش سالم و بى خطر پیش برود! چه رابطه اى بین تصادف احتمالى هواپیما و اتوبوس یا اتوموبیل با ریختن یک کاسه آب پشت سر مسافر هست کسى نمى داند و نمى تواند یک ذره هم آن را توضیح بدهد. چیزى از دست کسى مى افتد مى گویند مهمان مى آید! چگونه افتادن چیزى از دست کسى باعث ایجاد تمایل به مهمانى رفتن در نزد کس دیگرى مى شود؟
خرافات، کلیه پاپ ها، اسقف ها، حجت الاسلام ها و خاخام ها و قدیسین، صومعه ها، طلبه ها و راهبه ها را خلق کرده است و همه قرآن خوانها و پیغمبران و موعظه کنندگان را به ما داده است
خرافات کلیه کلیساها، مساجد، محرابها و کاتدرال ها و کنیسه ها و حوزه هاى علمیه را ساخت؛ موى شهداى راه دین، استخوان پوسیده امامزاده ها، دندانهاى پوسیده "معصومین" و تکه پاره لباسهاى معجزه گران را براى انسانها قابل ستایش و پرستش کرد؛ خرافات ابزار و سایل شکنجه را خلق کرد، مردان و زنان را به صلابه کشید؛ آنها را روى چهار میخ و شعله هاى آتش داغ کرد؛ هزاران هزار نفر را در سیستم انگیزاسیون به شعله هاى آتش سپرد. خرافات، اظهارات دیوانگان و ابلهان را به عنوان الهام آسمانى به ما قالب کرد؛ مردمان با فضیلت را زندانى کرد و در عوض دیوانگان و ابلهان را آزاد گذاشت؛ انسانهاى فکور را شکنجه کرد و قهرمانان را به قتل رساند؛ زنجیرها را بر بدنها و مغزهاى انسانها بست؛ آزادى بیان را سلب کرد و به جاى آن خروار خروار و کرور و کرور دعا و نماز و رسوم دینى را رواج داد و تحمیل کرد. به مردم آموخت چگونه انتقام جو باشند و از خود و از یکدیگر بیگانه و متنفر بشوند؛
خرافات، دشمن تعلیم و تربیت و قاتل آزادى است؛ خرافات دانسته ها را قربانى نادانسته ها، زمان حال را قربانى آینده و دنیاى فعلى را قربانى دنیاى خیالى و ناموجود پس از مرگ مى کند. تاریکى خرافات به ضرب شمشیر و آتش و خونریزى جاى فکر، دانش، اعتراض و آزادى و پیشرفت را گرفت

فرد مومن و متدین، برده خرافات است چون از فکر کردن و استدلال مى ترسد. خرافات همیشه دشمن آزادى بوده، هست و خواهد بود. خرافات کلیه خدایان و فرشتگان و شیاطین و جادوگران و اجنه و پریان را خلق کرده است؛ همه پیغمبران و قدیسین و علائم و قربانى و نذر و ... را به ما داده و تاریخ دوره اى از زندگى بشر را با دروغ و معجزه و خزعبلاتى از این قبیل مکتوب کرده است.



سیدعباس سیدمحمدی یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 08:35 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
تظاهرات روز قدس، روز بیعت با امام راحل (آقای خمینی) و امام حاضر (اقای خامنه ای) است.
تظاهرات علیه قرآن سوزی، در ایران، هم بعد از چرتغ سبز حکومت است، هم غالباً با همراه داشتن عکس آقای خامنه ای و آقای خمینی است.
تظاهرات در کشمیر و افغانستان، شاید بیشتر از تظاهرات ایرانی ها، بر اثر احساسات است.

این طور یادم است، در اکثر نقاط دنیا علیه حمله ی آمریکا به عراق تظاهرات می کردند. تظاهرات شدید. مثلاً در کانادا. اگر نام کانادا را اشتباه نگفته باشم. با چه حرارتی تظاهرات می کردند. اما این طور یادم است آبکی ترین تظاهرات در ایران بود. شاید بگویند خب عراق خودش مردم ما را کشته بود. اما گمان نمی کنم دلیلش این باشد. چون اگر امریکا به یمن یا به مصر یا افغانستان یا پاکستان هم حمله می کرد، احتمالاً آبکی ترین تظاهرات در ایران انجام می شد. چرا؟ ظاهراً:

چون در ایران نهادینه شده، که تظاهرات، اقدامی است که پس از چراغ سبز حکومت، و غالباً جمعه ها و بعد از نماز جمعه، و با دعوت سازمان تبلیغات و ... انجام می شود. «تظاهرات» معنای دیگری ندارد برای مردم ایران. تظاهرات در 22 بهمن است و روز قدس. در روزهای مشخص در مسیرهای مشخص با شعارهای مشخص و با پلاکاردها و عکسهای مشخص.

واکنش ایران، فتواهایی مانند «از مسلمانان غیور مى‏خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند» (فتوای امام خمینی درباره ی سلمان رشدی) است. من گمان می کنم به جای این گونه واکنشها، می توان ناراحتی ی خود از کتاب سلمان رشدی و از قرآن سوزی را طوری کریمانه نشان دهیم، که خود نهادهای انسانی و سیاسی ی غرب و شاید حتا واتیکان، به نفع احساسات جریحه دارشده ی مسلمانان (بر فرض که احساساتشان جریحه دار شده باشد) بیانیه بدهند و اقدام کنند.


حرف باید متین باشد. اقدام باید کریمانه باشد. جملاتی مانند

«فرد مومن و متدین، برده خرافات است چون از فکر کردن و استدلال مى ترسد»

به نظر نمی رسد کسی را جذب کند.

برزین یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 09:01 ب.ظ http://naiestan.blogsky.com

سلام
کانت در نقد روحانیتی که خدمت کاذب به اصل "خیر" می کنند جملات زیبایی دارد :
او می گوید اینها طبقه ای هستند که هیچ تاثیری در بهبود اخلاقی انسان ندارند . ایمان به بعضی مقررات جزمی یا مراعات برخی تشریفات خاص عبادی مایه اصلی خداپرستی آنهاست .
در مقابل این گروه ، کانت از کسانی تجلیل می کند که خدمت به خدا را در خصلت خوش رفتاری در زندگی می دانند . کانت این گروه را تابع اصولی می شناسد که اصیل تر و شریف تر بوده و آن اصول تعیین کننده خط مشی مردمان راست اندیش است

محمدرضا یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 09:13 ب.ظ http://mamrizzio3.blogspot.com/

گر از بسیط زمین عقل منهدم گردد // گمان مبرد هیچ کس به خود که نادانم

جواد خراسانی یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 10:28 ب.ظ

سلام، نه با تعصببی خردانه موافقم و نه با ژست های روشنفکرانه. لیبرال ترین هم که باشی باز به خود عقیده لیبرالیسم تعصب خواهی داشت.

هیوا دوشنبه 29 شهریور 1389 ساعت 01:19 ق.ظ http://seafearless.blogsky.com

سلام.
به نظرم این فریادهای واقرآنا که می شنویم چیزی نیست جز سنگ خود را به سینه زدند و اینکه یگانه مسلمانانی هستند که به راه دفاع از قرآن مانده اند و مکتب ایرانیسمشان تکمله ای از مکتب اسلامشان است و دیگر به جهنم!!! که تعدادی معتقد ساده بدین مکتب، به خاطر جنگ زرگری اینان کشته می شوند.

ققنوس خیس دوشنبه 29 شهریور 1389 ساعت 10:46 ق.ظ

سلام
و سروش هم حق داشت که از نام ایدئولوژی این جزم اندیشان را شیطانی گذاشت.
کجای کاری ؟ اینا هزار تا جون دارن ! ;)

ققنوس خیس دوشنبه 29 شهریور 1389 ساعت 10:48 ق.ظ

یک لایک هم به کامنت درخت ابدی

نوشینه دوشنبه 29 شهریور 1389 ساعت 11:11 ق.ظ http://nargess777.blogfa.com

سوزاندن قر آن احمقانه است اما بر سر نیزه کردن آن هم چنین است

مهدی نادری نژاد دوشنبه 29 شهریور 1389 ساعت 02:52 ب.ظ http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
سرکار پارسایی
مکتوبتان را خواندم.
با خواندن مکتوب یاد این دعای مرحوم شریعتی افتادم:نقل بمضمون
خدایا به دینداران ما تفکر وبه روشنفکران ما تعصب عنایت فرما.
البته من در این واقعه نفرت آور رد پای نظریه برخورد تمدن های آقای هانتیگتون را مشاهده میکنم

فروغ دوشنبه 29 شهریور 1389 ساعت 08:52 ب.ظ



واقعا درود بر برنارد شاو.
اصل کلامو گفت راحتمون کرد.

دوما دوشنبه 29 شهریور 1389 ساعت 08:54 ب.ظ http://dooma.blogfa.com/

اتفاقا همین موضوع را از یکی از برادران ارزشی پرسیدیم که اینطور جوابمان را داد:
خب آنها می خواستند ببینند که ما چقدر نیسبت به قرآن خود حساسیم و ما باید این حساسیت مان را نشان دهیم! جلل خالق ...

ن دوشنبه 29 شهریور 1389 ساعت 09:09 ب.ظ

هر آموزگاری، اندیشمندی، دانشمندی، سخندانی، دانشدانی، نیک اندیشی، بزهکاری، شیادی می‌تواند پدیده-‌ی آزادی را برای ما بنگارد. ولی ما، تا مفهوم خودبودن، مفهوم خرد، مفهوم اندیشیدن را ندانیم، هرگز نمی‌توانیم درخت آزادی را پرورش دهیم

دود دین فروشان به چشم همگان می رود
یکی از اساسی ترین مشکل اصلی ایران اسلام است که همچون سرطانی در جان و روان مردم سرزمین ما ریشه دوانده است. مطالعه مختصری اما منصفانه از تاریخ اسلام در ایران به خوبی نشان میدهد که اسلام جز نکبت و تباهی چیزی به بار نیاورده است. اسلام مکتبیست که پیاده شدن آن و حتی قسمتهای اندکی از آن هر اجتماع را به سرعت به سوی استبداد و خردستیزی و نابودی و فقر مادی و معنوی میبرد
فرد مومن و متدین، برده خرافات است چون از فکر کردن و استدلال مى ترسد. خرافات همیشه دشمن آزادى بوده، هست و خواهد بود. خرافات کلیه خدایان و فرشتگان و شیاطین و جادوگران و اجنه و پریان را خلق کرده است؛ همه پیغمبران و قدیسین و علائم و قربانى و نذر و ... را به ما داده و تاریخ دوره اى از زندگى بشر را با دروغ و معجزه و خزعبلاتى از این قبیل مکتوب کرده است یک مسلمان با ایمان، هم نازک‌دل‌ است و هم سخت‌دل، هم دلیر است و هم ترسو، او هم خودپرست است و هم خودستیز
او برای رسیدن به جنت به پیشواز مرگ می‌رود، او از ترس جهنم برخود می‌لرزد، او برای خودنمایی و فریب دیگران گنبدهای زرنگار می‌سازد، او فرهنگ و نشانه-های نیاکان خود را آلوده و نابود می‌کند
دعا میکند.
دعاکردن، یعنی خودرا فریب دادن، دعاکردن یعنی نمایش عدم آگاهی، دعاکردن یعنی خود را حقیر شمردن، یعنی وقت تلف کردن
دین‌فروش کسی است که احکام الله را ( یا احکام معبود دیگری را) بزک کرده و آنها را با پوشش‌های دروغ به ساده دلان فرو می‌ کند
مذهب انسانها را متمدن نکرده است ـ انسانها مذاهب را به صورت متمدن در آورده اند

در برآورد من، مذهب آینده "عقل" خواهد بود
سکوت روشنفکران راستین ایرانی در مورد رد و طرد اسلام پذ یرفتنی نیست

نیکادل دوشنبه 29 شهریور 1389 ساعت 11:20 ب.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com

سلام فرزانه عزیزم
به نظر من در اون عبارت معمولاْ یک جان بیشتر ندارند... طنز خیلی تاثیر گذاری نهفته بود و باورت نمیشه من چقدر خندیدم هر چند کل مطلب خنده دار نیست. می دونی سوژه های قابل نقد و فارغ از منطق اونقدر فراوونند که ادم زبانش قاصر میشه و اعصابش ناتوان. همیشه کثرت این سوژه های پایان ناپذیر علی الخصوص برای نسل ما منو یاد این شعر شاملو میندازه:
من سوال بی جوابی بوده ام
طرح وهم اندود خوابی بوده ام
زاده پایان روزم زین سبب
راه من یکسر گذشت از شهر شب
چون ره از آغاز شب آغاز گشت
لاجرم راهم همه در شب گذشت
راستی! پرس تی وی واسه چی نیگاه میکنی

کسب درآمد آسان و دیجیتالی سه‌شنبه 30 شهریور 1389 ساعت 03:15 ق.ظ http://poolozendegi.mihanblog.com/

به خانه ی من سر بزنید.

البته با جازه وبلاگتونو لینک میکنم

دست خیال سه‌شنبه 30 شهریور 1389 ساعت 01:13 ب.ظ http://dastekhial4.blogsky.com

سلام
حرف در این مورد بسیار است.این روزها اینقدر اینجا و آنجا بحث کرده ام که به تجدید قوا نیاز دارم.اما جمله شاو چقدر زیبا بود.تلنگری که ظاهرا قرار نیست برای عده ای اصلا حس شود.
***
مقاله عقیده پرستی ملکیان را برای این مساله خاص خیلی مفید می دانم.

دمادم سه‌شنبه 30 شهریور 1389 ساعت 01:18 ب.ظ http://www.damadamm.wordpress.com

احتمالا مخ های تبلیغاتی که کارها را می چرخانند با این شعار همان هدفی را دنبال می کنند که چنان واضح است که از هر بچه دبستانی برمی آید کنار هم قرار گرفتن دو چیز برای فداکاری یک جان و البته که قرآن در اینجا جنبه ی تبلیغی دارد و بس. اما از آن گذشتهُ این جان های فدایی معمولا به فدا کردن جان های دیگر مشغولند تا خودشان .

سیدعباس سیدمحمدی سه‌شنبه 30 شهریور 1389 ساعت 03:43 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام.
پیشنهاد می کنم تمام مطالب لینک
http://day-x.info/index_0_0_0_0_194.html
را بخوانید:
قسمتی از متن:
......... متأسفانه یکی از مشکلات کار، دو پهلو سخن گفتن و عدم صراحت درباره مواضع و موضوعات مهم است. در این مصاحبه در کنار اظهار مطالب بسیار دقیق و روشن در پاره‌ای موارد، زمانی که سؤالهای اساسی مطرح می‌شود به دلائلی که بر ما مجهول است آقای موسوی طفره می‌رود. نمی‌توان گفت از ترس است چون ایشان در عمل و گفتار با کمال شهامت نشان داده است که انسانی جبون و ترسو نیست. حرفش را در موارد مهم و اساسی زده است و برخلاف آقای محمد خاتمی تاکنون هم عقب‌نشینی نکرده است. شاید این دو گانه‌گوئی بیشتر روانشناختی باشد. به عنوان مثال در پاسخ اولین سؤال در مورد «عبور از قانون اساسی» ببینید چگونه با نگرانی پاسخ می‌گوید: «... دلیل بعدی برای ابتر بودن عبور از قانون اساسی آن است که با این راه‌حل، ما به پرتاب در تاریکی دعوت می‌شویم. اگر ما این ریسمان اتصال را که حاصل زحمات و تلاشهای نسلهای گذشته ماست از دست بدهیم به قطعات ریزریز بی‌خاصیت تبدیل خواهیم شد...» معلوم نیست ایشان آیا فراموش کرده است که این قانون اساسی .........

امین سه‌شنبه 30 شهریور 1389 ساعت 05:00 ب.ظ http://jeninediroz.blogfa.com/

جشن press tv و بزرگنمایی آن در کشمیر هند خیلی تلخ بود
در بین شعارهایی مه در خیابان برخی معترض ها سر می دادند این شعر را شنیدم
کشیش آمریکایی اعدام باید گردد
با خودم فکر کردم اگه این جماعت قدرتی در دنیا داشتند چه بلایی سر نسل بشر می آوردند؟
گویی نمی بینند خود گونه پرچم کشورها را به آتش می کشند و مرگ بر می گویند
مگر نمی بینند که در پرچم بریتانیا نقش صلیب وجود دارد یا اسرائیل نشان داود یهودیان را دارد
مگر کاریکاتور ها و گفته ها و شعارهای خود را این امت نژادپرست نمی شنود
در بسیاری از جهان انتفاد از مذهب عادی است اما در اسلام سانسور و خود سانسوری زیادی وجود دارد

ابوذر اکبری سه‌شنبه 30 شهریور 1389 ساعت 08:57 ب.ظ http://boghzebaroon.persianblog.ir

دلنوشتی از برادرم



به حال این مردم با ٧٠٠٠ سال قدمتِ کشورمان باید گریست ؟!

بشر تا چه حد می تواند بی وجدان باشد ؟!

سی و اندی سال از انقلابِ به اصطلاح اسلامی کشورمان می گذرد

چه کار کرده اند ؟ چه کار قرار است انجام دهند ؟

آیا اصلا قرار بوده که کاری انجام دهند ؟

نقل از یکی از ماهنامه های پزشکی استان ... ( در طول ٨ سال جنگِ

تحمیلی حدود ٢١٢٠٠٠ شهید برای دفاع از کشورمان تقدیم نموده ایم

حال آنکه به عنوانِ مثال در طی سالهای ٧٤ الی ٨٢ حدود ٢٥٠٠٠٠

کشته فقط و فقط در تصادفات خیابانی داده ایم !!! )

نمیدانم از کجا بگویم ؟ از کدامش بگویم ؟ آیا بیان تنها گوشه ای از این

فجایع در حال اتفاق تأثیری در بیداریِ ذهن این به اصطلاح مدیرانِ

بی وجدان دارد ؟

در این مطلب سعی می کنم تنها در مورد گوشه ای از فجایع در حالِ

اتفاق در صنعت خودرو سازی صحبت کنم .

آیا غیر از این است که کشور عزیزمان ایـران دارای قدمتِ تاریخی بسیار

بالائی در حدود ٧٠٠٠ سال می باشد ؟

آیا غیر از این است که کشور عزیزمان ایـران سهم زیادی از مشاهیر

دنیا را در تمامی طول تاریخ چه در گذشته و چه در حال دارا بوده است ؟

چرا ؟ چرا ؟ پس چرا ؟

چرا این مردم عزیز و صبور و با شرافتِ کشورمان در قرن ٢١ از حداقل

امکانات ایمنی و رفاهی در انواع خودروهای شخصی و ناوگانِ عمومی

و موتورسیکلت های ساخت داخلِ کشور و حتی در مواردی تولیدِ

خارج از کشور محروم می باشند ؟

چرا در قرن ٢١ باید مجبور به سوار شدن بر ارابه های مرگی همچون:

انواع پراید - روآ - پژو - ریو - پیکان - پیکان وانت - ماتیز - MVM - LOBO -

وانت مزدا - نیسان - سمند و ... و انواع موتورسیکلت های چینی و

انواع و اقسام خودروهای بی پایه و اساس چینی شوند ؟ در حالیکه

هیچ تضمینی بر امنیت جانی افراد سوار بر این خودروها حتی در

کوچکترین برخوردها وجود ندارد .

چرا در قرن 21 از حداقل امکانات ایمنی که شامل 2 کیسه هوا

(متاسفانه تعداد اندکی از خودروهای داخل فقط از یک کیسه هوا در

سمتِ راننده استفاده می نمایند . ظاهراً نفر دومی که در صندلیِ

شاگرد قرار می گیرد جانش اهمیت چندانی ندارد .)و حداقل ترمزهای

ABS (که امروزه حتی در برخی از کشورهای اروپائی منسوخ شده

است) در خودروهای تولید داخل بصورت انبوه استفاده نمی شود ؟

آیا این بدان معنا نمی باشد که این مردم عزیز در ذهن این مردانِ

بی حیاء به اندازه سر سوزنی ارزش ندارند ؟

چرا در طولِ فقط و فقط یکسال نزدیک به 27000 نفر از هموطنان

عزیزمان را در تصادفات جاده ای به دلیل عدم استفاده از حداقل های

ایمنی و همچنین عدم استفاده از خودروهای استاندارد تولید داخل و

پائین بودن بسیار سطح فرهنگِ رانندگی از دست می دهیم ؟

به راستی جان یک انسان تا این حد ناچیز و بی ارزش می باشد ؟

مدیران یک شرکتِ خودروسازی تا چه حد می توانند بی وجدان باشند

که فقط به عنوان مثال خودروی به تاریخ سپرده شده ی پیکان وانت را

بدون هیچگونه تغییری در طول سالیان بسیار حدود 40 سال ناقابل

تولید نموده و حتی به عنوان مثال به این هم فکر نکنند که طول اتاق

این خودرو باری را فقط و فقط چند سانتی متر بلندتر نمایند که این به

اصطلاح انسانی که در این خودرو قرار می گیرد در دراز مدت دچار

آسیب های شدید از ناحیه کمر و گردن نشود .

چرا با تغییرات جزئی و بچه گانه و گاهاً مضحک بر روی خودروهای

تولیدِ داخل با اسامی این خودروها بازی می کنیم ؟

405 را به آردی - آردی را به روآ - روآ را به روآی سال

131 را به 132 - نسیم را به صبا ، 405 را با نصب زه روی درب پرشیا

بر رویش به 405 سال تبدیل می کنیم با افتخار زانتیا را با ظاهری

مضحک به زانتیای فیس لیفت شده - رنو 5 را به پی کی - وانت نیسان

یا بهتر بگوئیم آهن پاره نیسان را به نیسان جدید تبدیل می کنیم ؟

آیا خلقِ اینچنین افتخاراتی باعث پیشرفت در صنعت خودروسازی

کشورمان می شود ؟

آیا این کار نوعی توهین به آگاهی و فهم و شعور این ملت بزرگ نمی

باشد؟

آیا می شود نام یک انسان را به روی این به اصطلاح مدیران نهاد ؟

40 سال قبل کشور ژاپن خودروهائی تولید می نمود با داشبوردهائی

پلاستیکی (همانند پراید و 206 امروز ما) و ما به آن می خندیدیم .

حال چه شده است بعد از گذشت 40 سال از آن زمان ما به دوران

40 سال قبل ژاپن برگشته ایم .

40 سال است که شاهد حضور موتورسیکلتهائی نظیر هوندا 125

(ای کاش لااقل همان 125 ژاپن بود) در تمامی نقاط کشورمان با انواع

و اقسام موتورهای چینی و لوازم بی کیفیت نصب شده بر روی آن

هستیم چرا ؟

به گمان اینجانب این موتورسیکلت امروزه حتی در موزه های کشور

سازنده آن یعنی کشور ژاپن حتی وجود خارجی هم ندارد !!

راه تو را می خواند . . . (شعار بزرگترین خودروساز ایرانی)

آیا تا به حال تبلیغات بزرگترین خودروسازهای دنیا نظیر مرسدس بنز و

BMW را دیده اید ؟

اجازه دهید پا را فراتر بگذارم و به سراغ برترین های دنیای خودروسازی

نظیر بوگاتی - فراری - لامبورگینی و ... بروم

در تمامی این سالها که تبلیغات این خودروسازها را دیده ام با تمام

دانش مهندسی در زمینه خودروسازی و با تمامی ابداع ها و

نوآوری هائی که چه در زمینه ایمنی و چه در زمینه کیفیت دارند هر

لحظه احتمال بروز حتی 1% اشتباه در ساخت و محاسبات خودروی

خود را در نظر دارند و هیچگاه به خود اجازه نمی دهند که با بیان این

چنین جملاتی نظر مشتریان را به دروغ به سوی خود جلب نمایند

چه برسد به یک گاری ساز متأسفانه ایرانی .

چرا خودروی سمند را که بر پایه 405 و با موتور پژو طراحی و تولید

شده را برندِ ملی می نامیم ؟

چرا خودروی مینیاتور را که با ادغام چندین خودرو نظیر پراید و ریو و تندر

L90 می باشد را برند ملی می نامیم ؟

چرا یک جوانِ ایرانی باید به دیده ی حسرت به انواع خودروها و

موتور سیکلت های وارداتی نگریسته و حسرت تولیدِ خودروهائی نظیر

اینگونه خودروها و موتورسیکلتها را با دانش کاملاً ایرانی و بدون

کوچکترین وابستگی به سایر کشورها ی پیشرفته در کشور خودش

به گور ببرد .

چرا یک جوان ایرانی نباید به کشورش به عنوان سازنده ی خودروهای

با کیفیت و ایمن و نوآور در طراحی با دانش 100% بومی و 100%

تولید داخل در دنیا افتخار نماید ؟

آیا غیر از این می باشد که ما یک بار به دنیا می آئیم و یک بار هم از این

دنیا می رویم پس چرا نباید از دانشی که می توانیم در زمینه ی درست

و در جهت پیشرفتِ صنعت خودروسازی استفاده نمائیم ،

استفاده کنیم ؟

ای کاش تنها با نامگذاری بر روی سالها می شد تمام این مشکلات را

به سادگی حل نمود .

به امید بیدار شدن وجدان های خاک خورده و ایـرانی آبـاد



م



محسن پارسا چهارشنبه 31 شهریور 1389 ساعت 10:17 ق.ظ http://mohsenparsa.blogfa.com

سلام بر شما
دیشب به مناسبت آغاز جنگ مستندی پخش شد که کلیاتی از جنگ را بیان می کرد. در بخشی از این مستند به عزل بنی صدر و به دست گرفتن اداره جنگ توسط امام راحل به نمایش گذاشته شد. بسیاری از کسانی که به عنوان رزمنده و محقق و کارشناس در این برنامه صحبت می کردند به تصمیمات مهم و تاثیر گذار امام اشاره می کردند و از بزرگی امام می گفتند. جالب آنکه پس از این اظهارات بلافاصله رهبر فعلی ایران به نمایش در می آمد و صحنه های مختلفی از حضور وی در جبهه به تصویر کشیده می شد! ما که نفهمیدیم دلیل اینکار چه بود ولی معتقدم که احساس خطر از عدم مشروعیت آقای خامنه ای بسیار تاثیر گذار بوده است.

سید حسینی چهارشنبه 31 شهریور 1389 ساعت 01:21 ب.ظ http://www.globalist.blogfa.com

لطفا کامنت قبلی ام را حذف بفرمایید و این یکی را جایگزین آن کنید.
فرزانه ی عزیر
به این نتیجه رسیده ام که تفکر و خردورزی هم یک تخصص و یا مهارت است که حقیقتا هر کس از آن برخوردار نیست.
فکر مجموعه ی درهم آشفته ای از دانسته ها و اطلاعات نیست. مثلا واقعا اگر کسی در مورد تعمیر موبایل ، که اتفاقا شغل شریف و آبرومند و مشکل حل کنی هم هست ، اطلاعات زیادی داشته باشد، می توان گفت متفکر است؟
پس این افراد متفکر نیستند، چون از خود فکری ندارند. آنهایی که این فکرها مثلا از سوی آنان صادر می شود هم متفکر نیستند. دلیلم این است که اصولا اندیشه ورزی با انجماد فکری رابطه و پیوندی ندارد. اندیشه با هیچ نوع ایدئولوژی و قید و بندی سر سازگاری ندارد.
هر کار و حرفه ای آداب خاص خود را دارد اما دوران ما دوران عجیب و غریب و آشفته ای است . سینما را ببینید؛ درد آور است. زمانی کارگردانان جهان، برای خودشان یک پا ادیب و هنرمند و نظریه پرداز و به تمام معنی انسانی دارای پوست و گوشت و استخوان بودند که با تمام وجو.د در آثار خود زندگی می کردند و نفس می کشیدند. اگر فیلمی از گذشتگان ببینیم یا کتابی بخوانیم به خوبی می توانیم به این حقیقت پی ببریم . نمونه ی اخیر این نوع فیلمسازان تارکوفسکی با آن عظمت فکری بود که فیلم هایی ساخته تکان دهنده و زندگی ساز ولی به فیلم سازهای جدید کافی است یک کامپیوتر و چند تا برنامه ی نرم افزاری بدهید تا برایتان یک فیلم پرفروش در حد و اندازه ی جهانی بسازند؛ نه خلاقیتی ، نه هنری، نه اشکی ، نه عشق جگرسوز و خانمان براندازی. حیف. عجب خاکی تو سر خودمان کردیم!
جایی خواندم که در هنر تئاتر، نمایش دوران باستان به بازی و در دوران اخیر به شو تبدیل شده است . واقعا جز این است؟ این است روند رشد رو به فزونی ابتذال.
در مورد مثلا آن فکری که شما در نوشته تان از نالیده اید نیز مساله همین است به نظرم.

هستونک چهارشنبه 31 شهریور 1389 ساعت 03:06 ب.ظ http://hastunak.blogfa.com

نمی دانم وقتی به آمار کشته های روزانه متعصبان نابخرد افغان و کشمیر و پاکستان نگاه می کنم و اعلامیه های طاق و جفت محکوم کردن اتفاقی که نیفتاد ... چه بگویم؟
خوشحال باشم از اینکه مردمی نابخرد تر و متحجر تر هم از ملت من وجود دارند!؟
ناراحت بشوم از اینکه همسایه های ملت من با آن همه شباهت و اشتراکات فرهنگی و غیره این همه بر سر هیچ جان می بازند؟
منزجر باشم از ایدئولوژی فرهنگ و سنتی که این همه حماقت را پرورش داده و یا جلوی رشد و آگاهی شان را گرفته؟
صبر کنم تا عمر جهل و حماقت که گویی هم اندازه عمر تمام بشر است تمام شود؟
بیخیال باشم و بگویم : خلایق هر چه لایق ؟
نگران سهمیه بنزیزن و یارانه نقدی و تهدیدات نظامی و تحریم اقتصادی و بی آبرویی بین المللی کشور و ملتم باشم؟
چه می شود کرد؟

سیدعباس سیدمحمدی چهارشنبه 31 شهریور 1389 ساعت 08:03 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.



نظرت چیست؟

http://ahk1351.blogfa.com/post-74.aspx

تیکان تپهTikantәpә
تکاب



تیکان تپه مرکز شهرستان تیکان تپه در استان آزربایجان غربی است. نام تیکان تپه در راستای سیاست ترکی زدائی از آزربایجان در سال ١٣١٦ به نام تکاب تغییر داده شده است.
.......
تپهTәpә :
تؤپو، تؤپؤ، تؤپه، دپه: کلمه ای ترکی به معنی تپه، قله، قله کوه، فراز، نوک پدیده ای طبیعی مانند کوه، یا انسان، فرق سر، سر، راس. معنی اولیه آن فرق سر بوده است
.......
در برخی از لغتنامه های فارسی به ترکی الاصل بودن این کلمه اشاراتی شده است:
تپه: کوه پست و پشته بلند (برهان، انجمن آرا، آنندراج، ناظم الاطباء). آن را به فارسی دری تبره، تبرک و گر بکاف فارسی نیز گویند. (انجمن آرا، آنندراج ). هر جای از زمین که برآمده و گرد باشد (ناظم الاطباء). در ترکی تپه بفتح اول و دوم بمعنی قله و بالای سر است (حاشیه برهان چ معین).
......
١-در برخی منابع نام تیکان تپه برای دادن آب و هوائی فارسی به آن، به شکل پیکان تپه ثبت شده است که نادرست است.

٢-در منابع دولتی و فارسگرایانه آمده است که "تکاب به معنی آب باریکه و زمین کم آب، زمینی که آب کم و باریکی در آن جاری شده می‌باشد و به صورت اسم مرکب یعنی دره و زمینی که در بعضی از جاها آب فرو رود و از جای دیگر برآید، می‌باشد". حال آنکه ریشه شناسی نام تکاب عملی بی معنی است زیرا این نام، نامی جدید و جعلی و بدون سابقه و پیشینه تاریخی است. نام تیکان تپه در سال ١٣١٦ در راستای سیاستهای ترکی زدائی از جغرافیای آزربایجان از طرف دولت پهلوی به تکاب تغییر داده شده است.

٣-کلمه "تکTәk " بکار رفته در نام جدید و دولتی تکاب نیز، خود کلمه ای ترکی به معنی تک، تنها، صرفا، یکه و یگانه است. این کلمه در اغلب زبانهای ترکی به صورت تک و در معدودی از آنها به شکل تیک (تاتاری، باشقیر)، تگاران (بالقار)، تگین (قاراقالپاق) و ... بکار می رود. در ترکی خاقاسی تیک به معنی صفر است. "اری باردی، قالدی قوروق یئری تکƏri bardı, qaldı quruq yeri tәk . (مرد مرد و زمین خشک تنها باقی ماند). این کلمه به زبان فارسی نیز وارد شده است.

نتیجه

تیکان تپه نام شهر و شهرستانی در آزربایجان و به معنی تپه پر از خار است. این نام از سوی دولت ایران و در راستای ترکی زدائی از جغرافیای آزربایجان با کلمه ترکی-فارسی تکاب عوض شده است














سیدمحمدی:
ببین سیاست حتا اسمهای جغرافیایی را زیر سلطه ی خود دارد!

سلام
در این زمینه اطلاعاتی ندارم

مینا پنج‌شنبه 1 مهر 1389 ساعت 12:02 ق.ظ

تاکورشونددشمنان رهبر

بزرگترین دشمنش که خود اوست

ن پنج‌شنبه 1 مهر 1389 ساعت 04:03 ق.ظ

تقدس گرایان یک پا بیشتر ندارد. و همواره بر آنند که حرف مرد یکی است. خاصیت این تفکر همین است. ایجاد فضای ترس و دیگران را به ستایش خود و افکار خویش فراخواندن. برای بود- خود و توجیح افکار- خود، پدیده موردنظر را مقدس جلوه دادن و مخالفین خود را "ضد مقدسات" نامیدن.
کشور – دین – رهبر و یا رهبرانشان، ابزاری برای بستن زبان مخالفین می شوند. فقط خود و افکار خود را درست می شمارند و آن را بعنوان "وظیفه" و یا "اولویتی" که پیشوای آنان، بر گردن ایشان نهاده، تلقی نموده و خود را یگانه دلسوز معرفی می نمایند.
آیت الله خمینی:
«ملت جز اسلام چیزی نمی خواهد. شما اگر با اسلام بد هستید، خوب تشریف ببرید به اروپا و آمریکا و هر جا دلتان می خواهد آنجا زندگی کنید.»
"تقدس" تعصب می آورد . "تعصب"، حاشیه تحمل و بردباری را کاهش می دهد و تبدیل به رویکرد "خشن" می گردد. "خشونت در کلام" ، "خشونت در رفتار" و نادیدن هیچ به غیر از خود.
"تقدس گرا" با چشم ها و تفکر بسته، پای بر زمین می کوبد و انگشت اشاره را به تهدید نشان می دهد.
حکومت اسلامی پس از ۳۱ سال سرکوب، شکنجه و کشتار ملت ایران همچنان به حکمرانی ادامه میدهد. با وجود این همه ثروتهای طبیعی، فساد، اعتیاد، فقر، تن فروشی و کلیه فروشی حتا فرزند فروشی در ایران امروز امری عادی تلقی‌ میشود.
میلیونها ایرانی کشورشان را ترک کرده اند و به مکانهای امنی پناه آورده اند و ده ها هزار ایرانی در زندانهای مخوف رژیم شکنجه و اعدام شده اند و می شوند.
فرد خردگرا درستی و راستی مفاهیم را تنها با استناد به قوه عقلانیت میسنجد و تنها مفاهیمی را میپذیرد که از فیلتر خرد با موفقیت خارج شوند. فرد خردگرا هیچ مفهوم غیر عقلایی را بعنوان حقیقت قبول نخواهد کرد. خردگرا حتی به خود خردگرایی نیز با دیده خردگرایی مینگرد یعنی درصورتی که طرز تفکر و نظام فکری عاقلانه تری از خردگرایی دریابد خردگرایی را نیز کنار خواهد گذاشت و به آن نظام فکری خواهد پیوست. خردگرایان همان روش علمی رسیدن به حقایق را که مبتنی بر اصول دقیق خردمندانه است و در آن تعصبی وجود ندارد در حوضه تفکرات خود استفاده میکنند.

مهرگان پنج‌شنبه 1 مهر 1389 ساعت 03:22 ب.ظ http://cherche.blogfa.com

سلام به فرزانه عزیز
من فکر میکنم این خود شیفتگان جزم اندیش اگر بنا باشد بین قرآن و رهبرشان یکی راانتخاب کنند دومی را انتخاب کنند! اینها همان گلادیاتور های پارک وی است که جان کسی برایشان ارزشی ندارد؛ امان از دستشان...

مریم اسحاقی پنج‌شنبه 1 مهر 1389 ساعت 03:26 ب.ظ http://www.es-hahgi.com

سلام فرزانه ی عزیز
جمله ی برنارد شاو در مورد تقسیم عقل جالب بود و همین طور پوسترهای دوطرفه.
نازنین دعوتی به فیلیپ راث خوانی تا پایان مهر ماه!

سلام و سپاس از دعوت تان ...مریم عزیز
با کمال میل خواهم خواند

عاتکه جمعه 2 مهر 1389 ساعت 01:11 ق.ظ http://leaderofutopia.blogspot.com

دیدی بعضی وقتا وقتی طرف خیلی به خودش مطمئن نیست خیلی تند موضع میگیره که فک کنن خیلی اتیشیه؟؟؟اینم از این قبیله

سهیل جمعه 2 مهر 1389 ساعت 02:05 ب.ظ http://www.sora.blogsky.com/

درود
اکثر افراد چاپلوس از قدرت تفکر بی بهره اند شاید هم آدمای نادان به سراغ چاپلوسی می رن در هر حال اونا نه جونشون فدای قرآنشون میکنن و نه فدای رهبرشون بیشتر به دنبال کسب امتیاز های جدید هسن. انور دنیا هم یه کله پوک پیدا شده که برای قرار گرفتن در صدر اخبار یه چیزایی گفته که خوب فرصتی شده تا جوامع اسلامی عقب افتادگی ذهنی خودشون رو نشون بدن.

ن شنبه 3 مهر 1389 ساعت 05:29 ق.ظ

ایرانیان از بن و ریشه خود آگاه نیستند

زیرا تاکنون چنین پزیرفته اند که
زیباترین و شیواترین و توانا ترین سخنها نهج البلاغه و نهج الفصاحه
سرور آزادگان علی است.

- دلاورترین مرد روی زمین که در آزادی به پا خواست حسین است.

- والاترین و گهر بارترین گفتار که باید با خمه زرین نوشته شوند از محمد است.

- نماد سخن سرایی و سخن پردازی بینش وارانه زین العابدین است که همیشه بیمار و در رختخواب بوده است.

- آگاه ترین و دانشمندترین آفریده روی زمین محمد باقر است که شاگردانش برای شنیدن او سر و دست میشکستند.

- بینشمندترین و فرزانه ترین کسان «جعفر صادق» است.

- بردبارترین و شکیباترین «موسی کاظم» است.

- همیار و همراه و رهایی بخش مردم بینوا و درمانده «موسی الرضا» است.

- دادگر و دادگستر آینده روی زمین «مهدی» است هم اکنون خود را از دیدگان جهانیان پنهان کرده است تا روز پیشبینی شده
گوهر یکدانه و زن برجسته فرزانگی و خرد «فاطمه » است.

- زن آزاده و نیرومند و شکوه آفرین «زینب» است.

- بهترین زنهای روی زمین که تا به امروز نمونه و مانند انها آفریده نشده و آفریده نخواهد شد « رقیه – ام کلثوم – آمنه – خدیجه – سمیه – ام البنین (خواهر شمر و زن علی و مادر عباس که به دست شمر کشته شد) – سکینه و .... » میباشد.
نمونه جوانان برومند و دلاور و جانباز شاهزاده علی اکبر است.

- ماه شب چهارده و سپهسالار سپهسالاران عباس است.
خرافات سرطان بشریت,آگاهی تنها راه رهایی

نوید شنبه 3 مهر 1389 ساعت 09:28 ق.ظ http://http://navidrabby.blogfa.com/

تازه کاشکی جان بر کف واقعی بودند.من مطمئنم اگر محک تجربه آید بمیان اکثرشون سیه روی خواهند شد

نوایش شنبه 3 مهر 1389 ساعت 11:24 ق.ظ http://navayesh.blogfa.com

سلام .
دردگر جا ها گندم می کارند و دام صنعتی پرورش
اینجا شهید و بسیجی پرورش می دهند

هستونک شنبه 3 مهر 1389 ساعت 02:05 ب.ظ http://hastunak.blogfa.com

عریان نوشتن سخت است عین خود عریان شدن !

این مطلب مدتهاست ثبت موقت بود.

گاهی هم حرفها می خروشند ... هرچه بادابادا ...

خردسوزی راستی مگر جز حماقت اس؟ سیاست و تدبیر نیست!

مجتبی شنبه 3 مهر 1389 ساعت 08:31 ب.ظ http://www.gbgoriz.blogspot.com

بعد از 40 کامنت و این همه نظر دیگر چه میت.ان گفت در حق مطلبی که به حق است ؟ هیچ

scream یکشنبه 4 مهر 1389 ساعت 12:38 ق.ظ

شیخ ما چنین گفت:
شعبانا!
بی مُخا!
از برکات وجود بلاهت کسی چون توست که سوار بر مرکب ملت گشته ایم و می رانیم و می رانیم و کام به کام چنان برانیم تا زلب کف براریم.
تو امت را همی گوی که جان خویش فدایمان کنند و تو نیز چنانشان دشنه فرود آر که ذوالفقار است این!
صله‌ات همین بس که صیغه را به کامت گوارا کنم.

سیدعباس سیدمحمدی یکشنبه 4 مهر 1389 ساعت 04:25 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

http://118.mn/pictures/7People311902.jpg

محمد ح یکشنبه 4 مهر 1389 ساعت 05:37 ب.ظ http://dustam.blogfa.com

دوست من سلام
توی جنگ امام علی با معاویه قرآن اصلی امام علی شد و به طرف قرآن تیر انداختند و حالا که یک دیوانه قرآن را آتش زده باید همه خود را به کشتن بدهند.

مجتبی دوشنبه 5 مهر 1389 ساعت 12:51 ب.ظ http://chaparkhane.persianblog.ir

منم موافقم ،اگر چه هر کسی که دینی داشته باشد از توهین به کتاب مقدش ناراحت می شود اما خیلی از این حرف ها و موضع گرفتن و پیاز داخش را زیاد کردن ها برای خبر سازی هایی است که بتوانند مردم سرگرم کنند و بگویندکه آقا غرب بد است ، آمریکا بد است ....اما اگر همین آمریکایی حرفی بزند موافق نظام و در مدح دوستان می شود خوب و نمونه و دم به دم شبکه های مختلف صدا و سیما ان را نشان می دهن(اشاره به آن شهروند مریکایی که شعار موافق اححمدی نژاد در نیویورک می داد و دریروز کانال های مختلف سیما ان را پخش کردند).

خلیل سه‌شنبه 6 مهر 1389 ساعت 07:50 ق.ظ http://tarikhigam.blogsky.com

سلام. عنوان بسیار خوبی است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد