دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

زخم هایی از یک آینه

برای نوشتن در وبلاگ ایده خوبی نیست ، اما می خواهم درباره چند تا موقعیت آزار دهنده حرف بزنم . موقعیت های تله واری  که وقتی رخ می دهند در لحظه احساس عجز و درماندگی با خودشان می آورند. هر چند بعد می توانیم برایش داستان پردازی کنیم دلیل و حتی توجیه بیاوریم اما هنوز هم .... بدند. موقعیت های بدی اند حتی اگر موقت باشند.


-          وقتی پسرک معصومانه می پرسد : " چرا ما نمی تونیم از اون ماشین ها بخریم یا بریم ایتالیا؟ مگه بابای اون چی کاره است من خودم پرسیدم مامانش بیکاره باباش هم مغازه فرش دارد."

 

-          وقتی سلیقه ریاکارانه مدیر یک جلسه فنی اداری طوریست که یکی را می آورد اول جلسه ی مدیریتی و فنی ، قرآن بخواند و تو باید باشی و سکوت کنی .

 

-          وقتی مدیر از تو می خواهد چند تا پروژه نیمه کاره و طرح آشغال و قدیمی را بزک کنی و جای دستاوردهای پژوهشی شرکت جا بزنی و باهاشان نمایشگاه پژوهشهای بنیادی راه بیندازی .

 

-          وقتی در یک جمع مردانه سر کار یا تو دانشگاه که تو تنها زن هستی ، بگویند اگر این خانم فلانی نبود یه حرفی می زدم یا چیزی نقل می کردم که ....!

 

-          وقتی جلوی چشمت ، زنی تمام زنانگی خودش را می ریزد وسط دایره و با آن فقط و فقط معامله ای ارزان و ناچیز می کند...

  

بس است . گمانم اینها ، از آن دست تجربه هایی باشد که روان و حتی جسم انسان را خراش می دهند .

  

 

 

مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه ؟

سالهاست که دشمنی با علوم انسانی آشکار گشته و دیگر محدود به افشاگری و مناظره و نوشتن رد و تکذیب نیست .

علوم انسانی هم با ردیه و خطابه سر جایش ننشسته است . خطابه هایی غرا از قم ، حلقه فردید ، و امثال کچوییان و داوری که نوع غربی آن را نکوهش می کردند و دعوت به تأسیس نسخه ی دینی و شرقی اش می کردند هنوز مانع سرکشی علاقمندان این علوم ، به لانه زنبور نشده اند.

(برای مثال حتی ماهنامه ی محافظه کار و دین مداری مثل مهرنامه را نشریه ای الحادی که مشغول آماده کردن زمینه فتنه بعدی است معرفی می کنند.)


 گاهی برق شمشیر از زیر ردا پیدا می شود . شهریار نام زرشناسی ! حتی از رویکرد بی خاصیت انتشارات سمت بر می آشوبد و می گوید : " کار جدی آن است که واقعاً به طور زیربنایی، نظام آموزش دانشگاهی را در حداقل 10 تا 12 رشته علوم‌ انسانی دگرگون کنیم که علیرغم تمام حرف‌هایی‌هایی که زده شده این کار صورت نگرفته است. نظام درسی دانشگاهی ما در رشته علوم سیاسی، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و اقتصاد چقدر تغییر کرده است؟ اگر نمی‌توانید برای آن کتاب و استاد تهیه کنید لااقل آن را محدود یا تعطیل کنید".


نهادها ، مکتب ها و پژوهشکده های موازی فراوانی مجهز به تکنولوژی روز ! در مجاورت حوزه ها  ایجاد شد ، اما گویا علوم انسانی پرورش یافته در قم  هم دردشان را دوا نکرده  چرا که به گفته خودشان کسب دانشی معطوف به رد آن بوده ، در عین حال سطحی ، مدعی ، گزافه گو و کمیت گرا بوده است و ره به کعبه نبرده است !


در آخرین نسخه این دشمنی که گویا به موسم میوه چینی نزدیک تر است ، پروژه ای به دست امثال مهدی نصیری کلید خورده است که هیچ نوع و شکلی از علوم انسانی را بر نمی تابد . فلسفه را حتی با برچسب اسلامی و ایرانی و شرقی انحراف قلمداد می کند و به شیوه سلفیان باز گشت به نص را توصیه می کند.


نتیجه فوری این سخنان این می شود که در میزگرد علوم انسانی تلویزیون با نام زاویه در طی یک نظر سنجی اس ام اسی معلوم می شود 65 درصد بینندگان با مهدی نصیری موافقند که فلسفه در مجموع مخل دین داری است .


و دقیقاً همین جاست که صورت حقیقی دین باوری ، پرده از روی بر می گیرد و ...



پ. ن : یادم هست یک هفته از مهر گذشته بود که پسرک بین حرفهایش پرسید : چرا معلم دینی مون می گوید هر کس فلسفه را بیشتر از لیسانس بخواند کافر می شود ؟