دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

از الحاد و ایمانی که داریم

مصطفی ملکیان بعنوان مترجم کتاب " تنوع دین در روزگار ما " مقدمه ای زیبا و قابل تأمل برای آن نوشته است که بخش هایی از آن را آورده ام. به نظر می رسد ارزش محتوایی مقدمه مترجم بر خود کتاب می چربد. مؤلف کتاب ، چارلز تیلور فیلسوف کانادایی شارح هگل و منتقد مدرنیته است :


چهار ویژگی میشناسیم که، ظاهراً، تا پیش از قرن بیستم، مؤمنان و بی‌ایمانان جز بندرت واجد آنها نبوده‌اند، ولی امروزه در میان هر دو گروه شیوع و رواج تامّ یافته‌اند.


1) مؤمنان و بی‌ایمانان دیگر گمان و امید  ندارند که بتوان فقط به مدد دلیل و برهان و قرائن و شواهد عقلی و نظری طرف مقابل را مُجاب و متقاعد کرد و سخن خود را بر کرسی نشاند. روزگاری، مؤمنان گمان میکردند که به قدری روشن است که بی‌ایمانی نوعی کوری خودخواسته است که انسانها، روزی، بیدار می شوند و دیگر فریبش را نمی خورند. فقط کافی است که سوء نیّت و خبث طینت نداشته باشند و با صداقت و جدّیّت به ادلّه و براهین مؤمنان توجه کنند. از سوی دیگر، بی‌ایمانان به این امید بودند که، با پیشرفت علوم تجربی و روشن‌اندیشی، و تدوین یک اخلاق جدید انسانگرایانه، توّهمی بودن دین آشکار شود.


امّا، امروز، هم مؤمنان می دانند که هر دلیل و برهانی که برای تأیید موضع ایمانی و تثبیت و اثبات عقائد دینی اقامه شود، در هر گام، با چنان مسائل فیصله‌ناپذیر و مشکلات غیرقابل رفع روش شناختی، معرفت شناختی، منطقی، مابعدالطبیعی، و ارزش شناختی‌ای مواجه می شود که امید به مجاب و متقاعد کردن بی‌ایمانان چیزی نیست جز حلقه‌ی اقبال ناممکن جنباندن؛ و هم بی‌ایمانان می دانند که چیزهایی که هر کس می تواند آنها را یافته‌های بی‌چون و چرای علوم تجربی جدید بداند واقعاً به حدّ برهانی بر مادّی‌انگاری و بی‌ایمانی و خداناباوری نمی رسند.


2) امروزه، مؤمنان و بی‌ایمانان میتوانند چهره‌ی خود را در آیینه‌ی دیگر ببینند  و می بینند؛ و حال آنکه، پیش از این، هر یک از این دو گروه فقط میتوانست چهره‌ی خود را در آینه‌ی خود ببیند و می دید. روزگاری، مؤمنان و بی‌ایمانان فقط به خودانگاره خود دسترسی داشتند، یعنی به تصوّری که از خویشتن در ذهن خود داشتند، و نمی توانستد پی ببرند که طرف مقابل چه تصوّری از آنان در ذهن خود دارد؛ ولی، امروزه، هر کدام میدانند که در چشم دیگری چه جلوه‌ای دارند. مؤمنان میتوانند تصویر خود را در نظرگاه بی‌ایمانان ببینند، یعنی می توانند دریابند که، از نظر بی‌ایمانان، انسان‌هایی‌اند که مجذوب نگرشی بیش از حدّ ساده‌لوحانه و آسانگیرانه به امور شده‌اند، نگرششان به خدا بیش از حدّ ساده‌انگارانه، انسان‌محورانه، و آسانگیرانه است، نسبت به آخرین دستاوردهای علوم و معارف بشری غفلت دارند یا تغافل می ورزند، جهان نگری‌ای را که با زمان، مکان، و وضع و حالی ربط و مناسبت داشته است به ضرب و زور و با تکلّف و تصنّع با خود می کشند تا به همه‌ی زمانها، مکانها، و وضع و حال‌ها انتقال دهند، و... . بی‌ایمانان نیز می توانند تصور خود را در نظرگاه مؤمنان ببینند، یعنی می توانند دریابند که، از نظر مؤمنان، انسانهایی‌اند خودبزرگ‌بین، غرّه به اندک عقلی که به آنان داده شده است، ناسپاس، خوشدل به زندگی زودگذر دنیا و... .


3) امروزه، مؤمنان و بی‌ایمانان جاذبه‌های موضع طرف مقابل را نیز احساس می کنند. اگر چه، به نظر خودشان، باید به یک راه بروند، امّا هیچگاه از جذبه و جاذبه‌ی راه دیگر رهایی کامل ندارند. هر یک از طرفین می فهمد که موضع طرف دیگر را داشتن چه حالی دارد. از سویی، بی‌ایمانان، همچنان، از عالَم بی‌ایمانی احساس نوعی دلهره دارند، احساس می کنند که چیزی بزرگ و مهمّ از قلم افتاده است و درِ واقعیتی عظیمتر به رویشان بسته شده است و از این رو، احساس آرامش و امن و امان و معناداری همه چیز، امیدواری ، شادی، و رضایتی که در مؤمنان هست مجذوبشان می دارد. از سوی دیگر، مؤمنان مجذوب احساس کرامت، تسلّط، بلوغ، و استقلالی میشوند که با بی‌ایمانی پیوند دارد.


4) امروزه، مؤمنان و بی‌ایمانان، در مواضع خود، کمابیش دستخوش دوسوگرایی و تزلزل‌اند و از یکدله و قاطع و متصلّب بودن سابقشان خبری نیست. هم ایمان مؤمنان تُرد و شکننده شده است و هم بی‌ایمانی مخالفانشان .

 

پ.ن:  تنوع دین در روزگار ما : دیداری دوباره با ویلیام جیمز /چارلز تیلور / مصطفی ملکیان / نشر شور / پاییز 1389


قدم زدن در خیابان ممنوعه

پسرک زودتر از همیشه باحالت عجیبی خودش رو انداخت روی صندلی و گفت برو ...گفتم: "سلام آقای فوتبالیست " .... عرق کرده بود سرخ شده بود عصبی بود و نا مرتب نفس می کشید...گفت : "زود بریم خونه من دیگه پامو اینجا نمی گذارم ."


حدسم این بود که با دوستی حرفش شده یا تو بازی باخته اند البته کمی غیر معمول تر از دعوای بچه ها بود ولی بسختی خودم را قانع کردم  که چیزی نپرسم . صبر می کنم که خودش شروع به حرف زدن کند. ولی خبری نیست . فقط می گوید بعضی آدمها خیلی عوضی اند!

بیشتر از یک هفته گذشت تا دیشب گفت :" مامان من یک اس ام اس می فرستم وقتی من رفتم تو اتاقم بخوان ..."

با لبخند گفتم بفرست ولی دلم آشوب شد ...کلمه ها رسیدند ......همان چیزهایی بود که آن روز در باشگاه از داستان رفتارهای جنسی نا متعارف و فحشای خیال پردازانه و حتی بهای تن فروشی از زبان هم سن و سالهای خودش شنیده بود و ناشیانه و خنده دار ، با کلمات خودش نوشته بود. معلوم بود که ذهنش را درگیر کرده اند.

اصلاً عادی نبودم تقریباً می لرزیدم ، اما سعی کردم عادی به نظر بیایم خودم رفتم سراغش که حرف بزنیم .


با هم رفتیم بیرون توی تاریکی خیابان قدم زدیم و از تابو ها حرف زدیم . حرفهایمان آخرش کمی فلسفی و انتزاعی شد ولی به پسرک اطمینان دادم که میل جنسی آدمها طبیعی است و او خودش توانایی این را دارد که خودش و محیط و رفتار اطرافیانش را انتخاب و کنترل کند و ما همیشه در کنارش هستیم .

فکر می کنم حالش بهتر شد اما نگرانی و دغدغه برای من همچنان هست ...


در اینکه شکاف بزرگی بین فرهنگ جنسی نسل ما و نسل نوجوان امروز هست حرفی نیست . پس لزومی به هم سویی و تطابق هنجارها و ارزش ها هم نیست . ارزش های نسل ما آش دهان سوزی نبودند که بخواهیم و آرزو کنیم نسل جدید آنها را تمام و کمال بپذیرد.


من منتظرم و علاقمندم نسل امروز خودش دنیایش را کشف کند و بسازد اما این الگوهای بی شکل و بی ریخت  ... این حفره های رفتاری ... این طغیان های سرکوب شده ... که به نظرم دوگانگی و تضاد معیارهای اجتماعی به شدت به آنها دامن می زند راه به کجا خواهد برد ؟


در فضایی که الگوهای رسمی به انکار هویت جنسی نوجوانان می پردازند هر رفتار و کلام مربوط به جنسیت تبدیل به تابو می شود و طبیعی است که کسی مسئولیت احساسات و رفتارهای جنسی خود را نمی پذیرد . وقتی هنجارها این چنین تنگ اند هنجار شکنی ، مرز ندارد و نمایش و عرضه موجودیت جنسی  اولین و فوری ترین وسیله ورود به جامعه بزرگسالان  شناخته می شود .


جالب است که این روزها شروع رفتارها و فعالیت های جنسی نوجوانان بیشتر از عوامل فیزیولوژیکی به عوامل اجتماعی گره خورده است . اجتماعی که غرق در آشفتگی ها و نابسامانی های آشکار و پنهان است که به عوض ریشه یابی و درمان هم چنان انکار می شوند یا به حال خود رها می شوند.