دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

در دفاع از روشنفکران

مستقیم ترین دشمن روشنفکر کسی است که من او را روشنفکر قلابی می نامم و از جانب طبقه مسلط اغوا شده است تا به دلایلی که ادعای جدی و دقیق بودن دارند ، از ایدئولوژی جزم گرا دفاع کند.


عده ای که منافع آنها به منافع طبقه حاکم وابسته است و نمی خواهند  و یا نمی توانند جز این باشند، قدرت صاحب منصبان را می پذیرند و چهره روشنفکر به خود می گیرند و مثل او اعتراض به طبقه حاکم را آغاز می کنند.


اما این اعتراض هم تقلبی است و به صورتی فراهم شده که به خودی خود تحلیل می رود و در نتیجه نشان می دهد که ایدئولوژی حاکم دربرابر هرگونه اعتراضی مقاوم است .


به عبارت دیگر روشنفکر قلابی مثل روشنفکر واقعی "نه " نمی گوید بلکه " نه ولی ... " را رواج می دهد یا " می دانم اما..." را .

این دلایل، روشنفکر واقعی را به شدت آشفته می کند چون پیشتر به تضاد بین جست و جوی حقیقت عملی  و ایدئولوژی حاکم  پی برده ، پس دلایل اصلاح طلبان را بشدت رد می کند و با طرد آنها ، خود او پیوسته رادیکال تر می شود.


او به ضرورت به راهی می رود  که یا باید با اصول طبقه حاکم بجنگد یا با تظاهر به اعتراض ، به آن خدمت کند .


پ.ن: در دفاع از روشنفکران     ژان پل سارتر    ترجمه رضا سیدحسینی     نشر نیلوفر

نظرات 55 + ارسال نظر
هیوا پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 04:03 ق.ظ http://seafearless.blogsky.com

سلام.
بند اول را که خواندم ناخواسته به یاد رحیم پور ازغدی افتادم!

ن پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 04:30 ق.ظ

تا زمانی که سیاستمداران و احزاب سیاسی
و روشنفکران نخستین بند ازآرمانهایشان
بیرون آمدن ایران از جرگه کشورهای اسلامی
نباشد هیچگونه امیدی به هیچگونه آرزویی
برای ایران نیست و تمام هدر دادن عمر وزندگی مردم است

میتینگ پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 08:38 ق.ظ http://meetingonline.blogfa.com

اما روشنفکر نماهایی نیز وجود دارند که می گویند بله! اما...
و این بدترین قسمت قضیه است و من آن نه ها را ترجیح می دهم.

از ویژگیهای روشنفکری نقد کردن است " بله اما ..." در این دایره قرار نمی گیرد . لفظ روشنفکر نما هم از نظر من فاقد مفهوم است .

محسن صالحی پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 09:07 ق.ظ http://salehimohsen.blogfa.com/

موافق نیستم، روشنفگر هم گاهی باید « نه ولی» و «می دانم اما» بگوید.

محسن پارسا پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 10:01 ق.ظ http://mohsenparsa.blogfa.com

سلام
من هم مانند هیوا ناخواسته به یاد رحیم پور افتادم!
فرزانه خانم آیا در کتاب اشاره نشده است که این کتاب یا مقاله در چه سالی نوشته شده و سارتر در چه سنی بوده است؟ به نظر می آید این جملات دورانی نوشته شده است که سارتر به چپ ها تمایل داشته

سلام
کتاب محتوی سه سخنرانی است که سارتر در سال 1965در توکیو و کیوتو ایراد کرده است .
بله کلیت تفکر سارتر همین طور است .

علی پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 10:58 ق.ظ http://politicpower.blogfa.com

با سلام و احترام
اگر چه من با جملات فوق تا حدودی موافقم اما هیچ اعتقادی به اندیشه سارتر ندارم، به نظر من اندیشه سارتر نتایج بسیار مخربی به دنبال داشته است، که بعضا بسیاری از روشنفکران چپ ایرانی ملهم از آن بوده اند. به تعبیر دکتر مردیها "فرانسویان سالهاست که اندیشه سارتر را به تاریخ سپردند"، این اندیشه اگر چه فرانسه را به لحاظ سیاسی- فرهنگی در صدر اخبار جهان قرار داد اما به لحاظ عملی این کشور را از صدر کشور های اروپایی به ذیل کشاند.

سلام
کلیت اندیشه سارتر موضوع این نوشته نیست .
از نظر من هم اندیشه سارتر تحت تاثیر اسطوره های چپ است . او آزادی را به دام این اسطوره ها انداخت و تفکر او کمی کهنه و قدیمی است .

اما در مواجهه با کلام خوب است به متن و محتوا توجه کنیم تا گوینده آن.
در این سخنرانی ها از نظر من سارتر با وسواس و دقت ریاضی واری به تعریف روشنفکر و وظیفه او پرداخته است که هر کسی می تواند حد اقل خود را با الگوی داده شده بسنجد که آیا روشنفکر است یا خیر ؟ این تعاریف می تواند به پر کردن خلاهای کنونی ما در تعریف روشنفکر کمک کند.

شرایطی که سارتر برای روشنفکری تعیین می کند بسیار سخت گیرانه است . وفادار ماندن به آنها کار هر کسی نیست.

احسان پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 12:41 ب.ظ http://online-reporter.blogfa.com

سلام....روز بخیر
درسته

مهدی نادری نژاد پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 01:12 ب.ظ

با سلام
در شماره ۵ مهر نامه گزارشی از سخنرانی بابک احمدی آمده «چرا نباید مثل جلال بود؟»
خواندنش جالب است.

سلام
بله مرحوم جلال هرکسی را که درس خوانده روشنفکر می شمرد

سیدعباس سیدمحمدی پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 03:33 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
فکوران (سیاوش جمادی گفته بود معادل نسبتاً درست در برابر انتلکتوئل، فکور است، یعنی کسی که اکثر اوقات در حال فکر کردن و کار فکری کردن است) هم مثل متفکران و مثل مردم معمولی و مثل دانشمندان علوم تجربی و مثل فعلان سیاسی، دارای ضعف و اشکال و «وا دادن» و هزار مسئله هستند.

سلام
بله بسیار پیش می آید که به نفع سودهای عملی به وظیفه اصلی شان یعنی دفاع از آزادی و عقل و کلیت دانش و حقیقت و ارزش های انسانی است خیانت می کنند .
اما تعریف دقیق سارتر در این زمان آنها را از دایره روشنفکری بیرون می داند. ماندن در تعریف سارتر دشوار است چه بسا عملکرد خود او هم در دورانهایی مثل دوران حکومت استالین او را بی رحمانه در جمع روشنفکران قلابی قرار داده باشد .

مهرگان پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 03:57 ب.ظ http://cherche.blogfa.com

سلام
به قول این دوستمان اول به یاد پور ازغدی افتادم اما ظاهرا خواسته ای با آوردن این متن از سارتر (که خیلی به او ارادت دارم)به نوعی اصلاح طلبانی را به چالش بکشی که با اصل نظام جمهوری اسلامی مخالفتی ندارند وتنها به نحوه اجرا ی قانون و چندتا موارد کلیدی دیگر در همین نظام اعتراض دارند!
و البته این نوشته ظاهرا میخواهد که از روشنفکر یک چریک تمام عیار بسازدچپ چپ!

سلام
درکت کاملاً درست است .
اما این نوشته نیست که قصد چریک کردن روشنفکر ها را دارد . سارتر می گوید عملکرد روشنفکران قلابی او را به این سمت سوق می دهد و از این رو آنها را مستقیم ترین دشمن روشنفکران می داند.

و در مقابل نگاه چپ

امین پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 04:25 ب.ظ http://jeninediroz.blogfa.com/

روشنفکر قلابی بی اختیار من رو یاد چپ های کمونیست و حزب توده و.......... افتادم

بله آنها از بزرگترین دفن کنندگان ارزش های روشنفکری بوده اند

سیدعباس سیدمحمدی پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 05:16 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

مرز بین ِ
روشنفکر قلابی
روشنفکر [ان]قلابی

امیر مهدی پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 07:11 ب.ظ

سلام
جمله آخر کمی گنگ بود وبنظرم نادرست است.وقتی صحبت از روشنفکر واقعی است چطور تظاهر به اعتراض معنا پیدا می کند؟روشنفکر واقعی یا با اصول طبقه حاکم می جنگد ویا اگر دید توان مبارزه با طبقه حاکم را ندارد لااقل اجازه سوء استفاده به آنها را نمی دهد.حتی شاید با سکوت مطلق وانزوا.

سلام
مثل اینکه از ایجاز زیادی استفاده کرده ام .
توضیح اینکه روشنفکر بواسطه دشمنان مستقیمش یعنی روشنفکران قلابی به چنین مسیری می افتد و احتمالاً بعد از افتادنش دیگر روشنفکر محسوب نمی شود.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 07:23 ب.ظ

سلام
من غیر از رحیم پور ازغدی یاد داستان حسنک وزیر افتادم که توی کتاب ادبیاتمون بود! جایی که خطاب به وزیر جدید کسی گفت خدا لعنتت کند که در همه کارها ناتمامی ...(قریب به مضمون) حالا حکایت ما و شبه روشنفکری یا روشنفکر قلابی است ...

زمانیان پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 07:55 ب.ظ

سلام
معتقدم مفاهیمی از این دست - صرفا بازی زبانی است و واقعیت ها را نمایندگی نمی کند. قرار نیست از هرکسی خوشمان نیامد او را روحانی نما - روشنفکر نما - تماشاجی نما - دانشجو نما و.... بنامیم. در نوشته ی اشاره شده نوعی تناقض هم دیده می شود. روشنفکر قلابی را روشنفکری می داند که ار ایدئولوژی جزم گرا دفاع می کند. اساسا چنین تعریفی پارادکسیکال است. روشنفکر - روشنفکر است که مرزهای جزمیت را در می نوردد ونه این که خود از آن دفاع کند. کسی که جزم گرا است نمی توان او را روشنفکر دانست.
این روایت از روشنفکر - روایتی چپگرایانه و افراطی است. در ساختارهای سیاسی جهان کنونی مگر می توان از دایره ی قدرت برکنار بود؟ و مگر نه این است که اساتید دانشگاه - معلمان و بسیاری از گروه های روشنفکری نان شان از ساختار قدرت تهیه می شود.
به نظر من برای تعریف روشنفکری - داخل قدرت و یا خارج آن بودن -معیار قابل دفاعی نیست. لابد تقسیم بندی نخبگان درون قدرت و بیرون قدرت باتومور را در کتاب نخبگان و جامعه مطالعه فرموده اید. باتومور در آن جا با تقسیم بندی دوگانه ی نخبگان ( و روشنفکران هم جزیی ار نخبگان هستند) هیچ نخبه و روشنفکری را به صرف این که در ساختار قدرت حاکم قرار دارد از دایره ی روشنفکری بیرون نمی کند.

سلام
البته من در تلخیص یا مترجم در ترجمه از لفظ مورد دار روشنفکر نما استفاده نکرده ایم .
تعریف پارادکسیکال نیست و اتفاقاً دقیق است چون انواع قلابی روشنفکر را از واقعی اش جدا می کند. حتی نوع قلابیش دشمن مستقیم روشنفکری نامیده شده .

آیا از نظر شما استاد دانشگاه و معلم و ... بواسطه گروه اجتماعی اش روشنفکر محسوب می شود ؟؟؟ این تعریف پر از مغالطه و بسیار افراطی به نظر می آید و به نظر جلال آل احمد پهلو می زند . او هم هر لیسانسیه ای را روشنفکر می شمرد !!
مشخصه اصلی روشنفکر این است که از جانب هیچ کس رسالتی ندارد و وضع اجتماعی خود را از هیچ مقامی نگرفته است .
محصول هیچ تصمیم قبلیی نیست . اصلاً هیچ کس او را نمی خواهد و به رسمیت نمی شناسد نه دولت نه برگزیدگان قدرتهای حاکم و نه گروههای فشار ، نه عامه مردم .
به محض اینکه او وارد میدان عمل شود از نظر طبقات حاکم خائن است زیرا از دانش فنی که طبقه اش امکان کسبش را به او داده بر ضد قدرت استفاده کرده . مطرود از طبقات صاحب قدرت و مظنون در نظر عوام .
متاسفانه کتاب مورد اشاره تان را نخوانده ام .

امیر پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 09:43 ب.ظ http://hana31.persianblog.ir

تعابیری از قبیل روشنفکری به خودی خود غامض و گنگ اند.واقعاً فردی چه ویژگی هایی داشته باشدکه ما روشنفکرش بنامیم؟آیا می توان در این مورد به اتفاق نظری عام دست یافت؟می بینی که در نظرات دوستان تعابیر دلبخواهی و هر کس از منظر خویش، موج می زند. و واقعاً هم شاید چاره ای نباشد.کسی مثل میرزا فتحعلی آخوندزاده را من یک روشنفکر می دانم دلایل زیادی هم برای این گفته دارم.اما جناب آل احمد که خودش از قطب های روشنفکری بخش های شرقزده و سنتی ماست امثال آخوند زاده را غربزدگان خائنی می داند که می خواستند دامن شرق معصوم را به ننگ تفکر غربی بیالایند و "نعش آن بزرگوار بر بالای دار" را گواه می گیرد.بزرگواری که جز خیانت به مشروطه کاری نکرد.یا مثلاً کسی مثل شاملو حاضر نشد تبدیل به ابزاری تبلیغاتی برای بخش های خوش خنده ی حاکمیت شود.آنوقت در رثای بزرگی مثل او رئیس جمهور اصلاح طلب حتا بیانیه ای هم صادر نمی کند و جناب وزیر وقت ارشاد اسلامی به خطی از سر اکراه بسنده می کند.اما بسیاری هنوز هم در جامعه ما پرزیدنت وقت و آقای وزیر را در زمره ی روشنفکران می دانند و شاملو را اگر هم از سر ناچاری و بزرگی او پذیرفته اند دگم و چپ و د ِمُده قلمداد می کنند و نظر من را می خوانند و در دل شان فحش های نرم و لطیف اسلامی می دهند که :زکی اینو باش! رادیکال عقب مانده.
در جامعه ای مثل ایران هنوز هم با قدرت یا بر قدرت بودن بهترین ملاک مترقی بودن فعالان عرصه فکر و عمل اجتماعی ست.

بله کلمه روشنفکر از تعریف سارتر نوسان دارد تا کسی که هیچ چهار چوب و اصلی در زندگیش ندارد .
روشنفکر اگر روشنفکر بماند در عصر خودش مورد اقبال قرار نمی گیرد معمولاً

درخت ابدی پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 10:00 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
متن رو که خوندم یاد «در خدمت و خیانت روشنفکران» آل احمد افتادم.
سارتر یکی از اوناییه که باید در موردش بازاندیشی کرد. من با این تقسیم‌بندی موافق نیستم. سید حسین نصر طبق این تعریف روشنفکری قلابی محسوب می‌شه در حالی که این‌طور نیست. این معیار که تو دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ خیلی طرفدار داشت الان جواب نمی‌ده. دغدغه‌ها فرق کرده.

سلام
به غیر از بکار بردن کلمه روشنفکر چه تشابهی بین این کتاب و آن کتاب هست درخت جان ؟
اتفاقاً ناشر فرانسوی کتاب در مقدمه آورده که این کتاب را در تباین و تقابل با کتاب خیانت روشنفکران "ژولین بندا " چاپ کرده است .

سارتر مسلماً منزه و بی عیب نیست و توقف در او فاجعه است .

اما از همه اینها گذشته سید حسین نصر را که در جست و جوی امر قدسی هم هست را روشنفکر می دانی ؟ آن هم واقعی ؟

امیر پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 10:03 ب.ظ http://hana31.persianblog.ir

از منظر دیگری می توان جایگاه روشنفکران را برسی کرد.در مملکت گل و بلبل ما ضعف جنبش های اجتماعی باعث شده که در مورد نقش و جایگاه نویسندگان و هنرمندان و کسانی که رو شنفکرشان می پنداریم دچار اشتباه شویم.یک نویسنده قرار نیست کارکرد یک جنبش اجتماعی یا یک گروه و حزب سیاسی را داشته باشد.آنها قهرمانانی نیستند که بخواهیم جلو بیفتند و قربانی شوند و آنوقت به رسم تاریخی مان برای شان به به و چه چه و مرثیه سرایی و تقدس زایی و افسانه سازی کنیم و بشوند روشنفکر واقعی.
عوامل دیگری از جمله بخش مهمی از خود روشنفکران ما و بخش سنتی چپ که تسلط زیادی بر فضای روشنفکری در سال های انقلاب 57 داشت در دامن زدن به این توهم سهیم بوده اند.
تغییر واقعی اجتماعی از راه تئوری پردازی و تولید آگاهی و بعد تزریق آن به جنبش های اجتماعی اتفاق نمی افتد و نیازی به قهرمان و شهید و اسطوره ندارد.تا زمانی که جنبش های اصیل اجتماعی که مستقیماً با مشکلات حوزه ی خود در گیرند پا نگیرند و خود نیازها و راهکارهای فکری-عملی شان را تشخیص ندهند روشنفکران هم جایگاه واقعی خود را پیدا نمی کنند.

دمادم پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 10:51 ب.ظ http://www.damadamm.wordpress.com

این زهری ترین سمی است که ممکن است به جامعه ای تحمیل شود و عده ای از عوام را برای مدتی بفریبد. اما کیست که نداند این ‍ست دانایی نیست که می ماند بلکع خود دانایی و قدرت نه گفتن است که درحافظه ها می ماند و تاثیر می گذارد.

محمدرضا پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 11:11 ب.ظ http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
بابک احمدی در کتاب خوب «کار روشنفکری» ذات روشنفکر بودن را به زیر سئوال برده. سر آخر هم گفته ممکن است کاری در زمانی و جایگاهی روشنفکری باشد نه اینکه مثلا هر چه آن خسرو کند شیرین کند!

استاد ملکیان هم در مقاله ی معروفش دو صفت را برای روشنفکر بر شمرده. تقلیل مرارت و تقریر حقیقت. کاستن از رنج آدمیان و و جستجوی حقیقت و خضوع و احترام در برابر آن
اینها را بیشتر پسندیدم.

سلام
نگاه احمدی دینامیک و پویا ست . همین نگاه خود او را در زمره روشنفکران اصیل قرار می دهد.
اشاره ای که به نگاهش کرده ای خیلی جالب است .حتماْ بسراغ کتابش خواهم رفت .

ن پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 11:15 ب.ظ

آیات زیر، که بدون تعصب و بدون خرافه بر رسول "الله" نازل شده-اند، این آیات با منشور جهانی حقوق بشر هیچ همخوانی ندارند.

سوره-‌ی ال عمران، آیه‌-ی ۰۲۸:
مسلمان نباید دوست غیر مسلمان برگزیند، که این خواست "الله" نیست، مگر آنکه شر ایشان را دفع کنید.

سوره‌-ی النساء، آیه‌-ی ۰۴۵:
"الله" بهتر می داند که چه کسانی دشمن شما هستند, برای شما دوستی و یاری-‌ی "الله" کافی است.

سوره-‌ی النساء، آیه-‌ی ۰۸۹:
با نامسلمانان دوستی نکنید تا ایمان بیاورند و اگر باز از ایمان برگشتند، آنها را بگیرید و بکُشید، که آنها دوست و یار شما نیستند.

سوره‌-ی البقره آیه-‌ی ۱۹۰:
بکُشید در راه "الله"، مخالفان را, ولی بدون شورش، که "الله" شورش را دوست ندارد.
سوره-‌ی التوبه، آیه-‌ی ۰۲۸:
ای مسلمانان مُشرک-ها نجس هستند و نباید از امسال به کعبه وارد شوند. اگر شما از کاهش درآمد خود در هراس هستید، "الله" از فضل خود شما را بی نیاز می سازد. (حج واجب همان فضل "الله" است)

سوره-‌ی البقره آیه‌-ی ۱۹۱:
بکُشید آنها را در هر کجا که بر خورد کردید، آنها را دنبال کنید و بیرون برانید، ولی در مسجدالحرام اگر مقاومت نکنند، آنها را نکُشید، بکُشید اگر مقاومت نشان دادند، که این است مجازات کافران.

سوره-‌ی التوبه، آیه-‌ی ۰۰۵:
همین که ماه حرام گذشت، در کمینشان باشید، بر آنها هجوم بیاورید و بکُشید مشرکان را با هر نیرنگی که می‌توانید، چنانچه نماز بگزارند و زکات بپردازند از خون آنها بگذرید که "الله" غفور و رحیم است.

سوره‌-ی التوبه، آیه‌-ی ۱۲۳:
بکُشید کافران را از پس هم، تا جدیت و خشم شما را احساس کنند.

سوره-‌ی محمد، آیه-‌ی ۰۳۵:
سستی نکنید، به صلح تن در ندهید, چون "الله" شما را قویتر و بی نقص گردانده است.

سوره‌-ی التوبه، آیه-‌ی ۰۲۹:
بکُشید کسانی را که به "الله" و احکام (...) او ایمان ندارند، همچنین آن دسته که خود اهل کتاب هستند ولی اسلام را نپذیرفته‌اند، مگر اینکه تعهد کنند که با خواری و خفت بدست خود جزیه (جریمه‌-ی دگراندیشی در اسلام) بپردازند.

سوره-‌ی محمد، آیه-‌ی ۰۰۴:
کُفار را در هر کجا یافتید گردن بزنید تا زمین از خون آنها رنگین شود. اسیران را محکم ببندید که قادر به گریز نباشند.

این آیات نمونه-‌ی احکامی هستند، که مسلمانان آنها را نیک و زیبا می‌پندارند و اجرای آنها هر مسلمانی را از آتش جهنم نجات می‌دهد.

مجتبی پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 11:28 ب.ظ http://chaparkhane.persianblog.ir/

فیلم را ندیده ام اما با این تعریف هایی که داده ایی حتما سعی می کنم گیر بیارم و ببینم..

دیگر فیلمی در کار نیست !

حامد جمعه 23 مهر 1389 ساعت 12:01 ق.ظ http://deevane.blogfa.com

فکر میکنم موثرترین راه برای تخریب یک گروه ٬ ‌به لباس آنها در آمدن باشه

البته

دوما جمعه 23 مهر 1389 ساعت 08:27 ق.ظ http://dooma.blogfa.com/

اینگونه افراد تنها انسان های ضعیفی هستند که هیچ آرمان و هدفی را دنبال نمی کنند بلکه فقط به فکر منفعت خویش بوده و رسیدن به مقام و قدرت را سرلوحه کارهایشان قرار می دهند!
من را به یاد جاسبی و صحبت های اخیرش انداختید!

آی سودا جمعه 23 مهر 1389 ساعت 10:17 ق.ظ http://firstwindow.blogsky.com

زمانهایی هم روشنفکر واقعی برای زیستن مجبور میشه تبدیل به روشنفکر تقلبی بشه

میله بدون پرچم جمعه 23 مهر 1389 ساعت 10:49 ق.ظ

سلام
اونی که یاد حسنک وزیر افتاد من بودم!

آمین جمعه 23 مهر 1389 ساعت 03:22 ب.ظ http://ammiinn.blogfa.com

سلام
به زعم من حیات از این دست روشنفکران جعلی و جایگاهی که در معادلات کلامی می یابند، نه فقط برساخته ی حاکمیت طالب اقتدار است که منبعث از هنجارهای تاریخی رایج در بطن جامعه هم هست. کثرت سخنوران بی فعل یا همان عالمان بی عمل حرف این روزها که نه دغدغه ی صدها ساله ماست تا جایی که سعدی علیه الرحمه را هم پیشتر از این به ستوه آرده است!

مرمر جمعه 23 مهر 1389 ساعت 04:24 ب.ظ http://marimosh.blogspot.com

عالی بود از این بیتشر نمیتونم بنویسم

نیکادل جمعه 23 مهر 1389 ساعت 05:50 ب.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com

روشنفکر حکومتی یه جانوری شبیه خواننده حکومتی و فوتبالیست حکومتی و بقیه این موجودات هستش. هرچند این نوشته در حال حاضر آدمهایی شبیه اذغندی رو به یاد آدم میاره ولی اگه به دوران خاتمی عزیز فکر کنیم می بینیم که چندین ده مورد از این گرگان لباس میش پوشیده همه جا قابل رویت بود

ازغدی را رسانه ها این قدر تو حلق مردم فرو کرده اند که تو پس زمینه ذهن ها هست . اما او بواسطه کلماتش و کارهایی که می کند حتی در زمره روشنفکران قلابی هم نیست .
او بیشتر لایق عنوان بوق چی ایدئولوژی قدرت است .

دقت خوبی داشته ای نیکادل جان ! کسانی در جامه اصلاح طلبی بیشتر به این عنوان می خوردند و البته هنوز هم ...

درخت ابدی جمعه 23 مهر 1389 ساعت 05:58 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
آل احمد نویسنده‌ی روشمندی نبود که بخواد تو یه چارچوب بمونه. از سارتر زیاد برداشت آزاد کرده.
گفتم که با این تقسیم‌بندی موافق نیستم. بیشتر از این‌که توصیفی باشه پیش‌داورانه‌س.
سید حسین نصر یه روشنفکر جهانیه با نگاه سنت‌گرای غیر ایده‌ئولوژیک به دین و سنت. من البته با نگاهش میونه‌ای ندارم.

شیطان جمعه 23 مهر 1389 ساعت 10:56 ب.ظ http://lilo5000.persianblog.ir/

سارتر در برحه ای از زمان بین روشنفکر واقعی و تقلبی فرق گذاشت که هنوز روحیه ایده الیستی در جوامع وجود داشت و بودند روشنفکرانی که در راه رسیدن به روشنی حاضر به پرداخت قیمتی بودند.
امروزه روشنفکر ها گویا بیشتر همان تقلبی ها هستند که برای از دست ندادن رفاه نسبی که طبقه حاکم براشون در نظر گرفته حاضر به از دست دادن چیزی نیستند
سلام

حسین شنبه 24 مهر 1389 ساعت 01:17 ق.ظ http://penfreedom.blogfa.com/

سلام
اگر روشنفکر در قابوس سارتر معطوف به اعتراض است پس آیا روشنفکر محافظه کار نداریم مثلاٌ هایدیگر
و یا روشنفکر عاصی نداریم مثلاٌ "کامو" که در جنگ الجزایر موضعی کاملاٌ گیج کننده و مبهم داشت.
و آیا یا از روشنفکری میتوان تعریف کلیشه ای داشت
و آیا روشنفکری مانند "عدالت" و "آزادی" مفاهیمی بسیط نیست

سلام
چرا روشنفکری طیف بسیار گسترده ای دارد و طبق آنچه که محمد رضا از بابک احمدی نقل کرده مفهومی سیال است در افراد .
من با آن نگاه احمدی بسیار موافقم .
افراد ممکن است کارهای روشنفکرانه و هم در زمانهایی غیر روشنفکرانه بکنند.

رفتم که مطلب روان شناسی اعتراض رادراینجامنتشرکنم انشاالله

میثم شنبه 24 مهر 1389 ساعت 11:17 ق.ظ http://sepang.blogfa.com/

با هوشنگ گلشیری به روزم

مینا رهبایی شنبه 24 مهر 1389 ساعت 11:57 ق.ظ http://rohbaie.blogfa.com/

سلام
باید واقع بین بود امثال ازغدی با انکه در تعریف روشنفکری جایی ندارند اما به عنوان یک ابر ایدئولوگ محسوب میشوند.هیچ وقت هم ادعای روشنفکری نکرده اند حساب اینها از روشنفکران قلابی جداست.یادم است انستیتو فلسفه فرانسه و مسکو برای تنها کسی که دعوت نامه فرستاد ازغدی بود.روشنفکران در اجتماع ما ضعیف شده اند و کسانی که کمی از هوش و استعداد برخوردارند جذب حکومت میشوند حکومت برای مسخ افکار دست به کار شده است.حکومت خطر روشنفکران را به خوبی حس میکند برای همین در سطوح مختلف اجتماعی نیروهایی را به صورت خود جوش جذب میکند تا یا جریان روشنفکری را الوده کنند و یا به ستیز ان روند در حال حاضر با چشمان خودم شاهد جوانه زدن تفکرات و پدیده هایی هستم که به جرات میگویم در چند سال اینده هر کدام یک ازغدی خواهند بود.نباید اینها را دست کم گرفت بلکه باید با خرد و روشنگری راهشان را مسدود کرد.
اگر این وضع ادامه پیدا کند در چند سال اینده شاهد ان خواهیم بود که روشنفکران به ظاهر و یا به باطن منتقد اما حکومتی جای روشنفکران حقیقی را خواهند گرفت و این همان نقطه ی مطلوب حکومت است.روشنفکرانی که مشروعیت حکومت را پذیرفته اند و با میدانم اما ...و نه ولی.... مسیر را برایش هموار خواهند کرد.

ققنوس خیس شنبه 24 مهر 1389 ساعت 12:05 ب.ظ

البته من فک می کنم این کتاب سارتر عزیز از معدود کتابهای تاریخ مصرف دارش است !
سارتر در آخرین مصاحبه اش خودش رو فیلسوف زمان خودش می دونه ...

نوایش شنبه 24 مهر 1389 ساعت 02:18 ب.ظ http://navayesh.blogfa.com

روشنفکر کسی است که اندیشه اش ریشه در سرزمین تعصب ، عقده و احساس اش ندارد!
با این تعریف کمتر کسی را می شناسم!
روشنفکر اهل پز فلسفی نیست! عقده وار و جمود نمی اندیشد و....

بگذریم! دیشب خواب دیدم دارم با میرزای شیرازی قلیان می کشم!!

نوایش شنبه 24 مهر 1389 ساعت 02:20 ب.ظ

راستی ، پنج شنبه ها ساعت 11 تا 13 مجتهد شبستری تو حسینیه ارشاد سخنرانی دارد
همان روز ساعت 17 تا 18 هم دکتر مهدوی تفسیر مثنوی دارد!! یه فراخوان بزنیم این بچه های وبلاگی لاقل یه جای فرهنگی !!! مثل پارک لاله یا کویر!!! و حتی حسینیه ارشاد دور هم جمع شوند!!

محسن پارسا شنبه 24 مهر 1389 ساعت 02:56 ب.ظ http://mohsenparsa.blogsky.com

سلام عرض می کنم
دولت بین المللی آقای احمدی نژاد وبلاگ حقیر را مجدد فیلتر کرد.
خوشحال می شوم زین پس در خانه جدیدم پذیرایتان باشم.

http://mohsenparsa.blogsky.com

ن یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 12:20 ق.ظ

قول هو الله احد


نگاهی به سوره توحید که هر روز در نماز تکرار می شود می اندازیم. این سوره که با قل شروع می شود می گوید: قل هو الله احد الله و الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد.

معنی این آیه این است: بگو خدا یکتاست‘ بی نیاز است ‘نه زاده می شود و نه می زاید. و هیچ کس مثل و مانند او نیست.

بسیار قابل توجه است که مسلمانان رو به خدا می ایستند و به خود خدا می گویند بگو خدا یکی است. اگر نماز حرف زدن با خداست چطور تو به خدا حرف می زنی و می گویی بگو خدا یکی است.آیا خدا باید به کس دیگری بگوید که خدا یکی است؟ مگر خدا خودش نمی داند که یکی است. خواندن این آیه در نماز به این مفهوم است که انسان در نماز خود به خدا اوصاف خویش را آموزش می دهد. اگر مسلمانان در نماز به خدا نگویند بگو خدا یکی است و بی نیاز است و .... حتما خدا ‘ خدایی خودش را فراموش می کند نماز مسلمانان همانند روانشناس هیپنوتیزم کننده است که با تکرار کلمات سعی بر تلقین یک سری از مفاهیم به سوژه خود دارد.شاید اگر مسلمانان در نماز به خدا می گفتند تو یکی هستی ‘ تو بی نیازی‘ تو زاده نمی شوی و ... عقلانی تر بود تا به او بگویند بگو خدا یکی است و بی نیاز است و .....

اما حتی اگر این آیه در نماز به صورت صحبت با خدا ادا می شد باز هم منطقی نبود که انسانی رو به خدا کند و به او بگوید تو یکی هستی ‘ تو بی نیازی ‘ تو زاده نمی شوی ... مگر خدا فکر می کند که شریک دارد که در نماز به او یاد آوری می کنیم که شریکی ندارد و بی همتاست
مسلمانان در نمازشان ناخواسته به خدا می گویند اگر ما نباشیم که به تو یاد آوری کنیم که چنینی و چنانی نابود می شوی و وجودت بستگی به ما دارد.

امین یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 07:59 ق.ظ http://jeninediroz.blogfa.com/

ن گرامی شما نقد های خود را مطرح کردید اما من با اجازه توصیه هایی دارم بخش هایی ااز مسلمانان تا 50 سال پیش کشتن بهاییان و نجس دانستن دیگران و حرام دانستن موسقی و مجسمه سازی و نقاشی را پذیرفته بودن اما امروز آن مسلمانان به اسلام علاقه دارند و دیگر این باور ها را ندارند مثلا بسیاری از ایرانیان آهنگ های رپ و پاپ و..... را گوش می دهند بهتر است مستقیم به عقاید این عده حمله نکرد چون وضعیت را بدتر میکند بهتر است چیز خوب و بد را مستقل از دین بیان کرد
با عذرخواهی از فرزانه که کامنت من به بحث مرتبط نبود

برزین یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 01:21 ب.ظ http://naiestan.blogsky.com

سلام
آیا اساسا باید روشنفکر در حوزه قدرت و سیاست ورود پیدا کند یا اظهار نظری نماید تا تحت عنوان واقعی و قلابی خط کشی شود ؟ من فکر می کنم روشنفکری که وارد جریان های سیاسی شد و در طیف بندی های مرسوم آن قرار گرفت دیگر روشنفکر نیست یک سیاست باز است . چون مبنای جریان های سیاسی کشور ما هم واقعی و دقیق نیست .
علی ایحال معتقدم روشنفکر کسی است که مشکلات اساسی مردم و جامعه را در زمان خودش می فهمد و برای این مشکلات و دغدغه ها نظریه ارائه می دهد .
نکته مهمی که الان وجود داشته و این ذهنیت روشنفکر قلابی را تقویت می کند ، سیاستی است که در سالهای اخیر با موازی سازی سعی کرده است یکسری مفاهیم و واژه ها را لوث کرده و از حیز انتفاع ساقطش کند . روشنفکر سازی ، شاعر سازی ، هنرمند سازی .... تحت عنوان روشنفکر متعهد هنر متعهد و .... نمونه ای از این موازی کاری هاست . تصور من این است که روشنفکر قلابی هم چیزی توی همین مایه هاست ...

راثی پور یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 01:56 ب.ظ http://rasipoor.blogfa.com

سلام

اتفاقا در پست اخیرم مطلبی در این زمینه نوشته ام.
متاسفانه گاهی روشن فکران نقش مخرب هم ایفا می کنند مثل انقلاب 57 که ابتدا نقش محرک نسل جوان را بازی کردند و پس از بحرکت در آمدن تودهء خشمگین در موجهای احساسات و بی خردی گرفتار آمدند.
این گناه نابخشودنی در پرونده روشن فکران ایرانی باقی خواهد ماند.

ن دوشنبه 26 مهر 1389 ساعت 10:40 ب.ظ

ریشه همه دروغها در آسمان است

جهنم با گناهکاران بهتراست ازبهشت باملایان

بیا ملت که ملا را به ملکی دیگر اندازیم

مقداد سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 07:13 ب.ظ

مطلب جالبی بود.به خصوص اگه به نیاز دولت در این قشر روشنفکرسازی توجه بشه و حتی به شیوه های ارضای این نیاز

ن چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 03:28 ق.ظ

از لباس ژنده ات خجالت نکش
از افکار کهنه ات شرمنده باش . انیشتن

یک مسلمان خود را مخلوق و بنده-ی الله می‌ پندارد. او باید به نادان بودن خود و دانا بودن خالق خود ایمان بیاورد تا مسلمان باشد. مسلمانی که ورای اوامر الله اندیشه کند مرتد بشمار می‌ آید.
مرتد پیشاپیش به مرگ محکوم شده است. به امر رسول الله، کشتن مرتد، دزدیدن ِ دارایی مرتد، دست درازی به زن ِ مرتد، به مسلمانان واگذار شده است
یک مسلمان از ترس آزادگی، با آزدگان جهاد می ‌کند، او از ترس ِ آگاه شدن، دگراندیشان را گردن می‌ زند تا مبادا، بندهای ایمان او سُست شوند. او می‌ ترسد که پرده-های نادانی و پسماندگی از دیدگاه او فرو بریزند و ناگهان گستره-ی هستی بر او روشن بشود و او از ناتوانی و فرومایگی-ی خود شرمسار گردد
روشنفکران ایران، کسانی که روزگاری از پیشتازان دانش در جهان بوده-اند، امروز از اسلامزدگی ، به پست ترین حکومت در جهان، یعنی ولایت فقیه، تن در داده-اند.

مردم ایران در تاریکخانه-ی اسلام به زهر خودستیزی آلوده شده-اند. آنها برای دشمنان خود، مردم ناکجای فلسطین، جانفشانی می‌ کنند و برای نابود ساختن نشان-های فرهنگ ایرانی می‌ جنگند. ایرانیان، پس از هزار و چهارسد سال بردگی، مردگان عرب را بر خود حاکم ساخته-اند، برای ویرانگران ایران و کشندگان نیاکان خود سوگواری می‌ کنند. آنها ایران را پیشاپیش، برای عربزاده-ای که او را از هیچ خلق کرده-اند، آماده می‌ سازند آنها با کیستی، که از فرهنگ ایران، روییده باشد پیوندی ندارند. بیشتر آنها بردگان الله هستند نه شهروندان ایران

سوره‌ی النساء،
آیه-ی 14
آیه-ی 84
آیه‌-ی 89
مسلمان باید ایمان داشته باشد که نامسلمانان نجس (ناپاک) هستند، دوستی، با نامسلمان، خشم الله را بیشتر می‌ کند. برای نمونه:
مسلمانان می‌ توانند، گوشت چارپایانی را، بخورند که آنها به دست مسلمان و با نام الله کشته شده باشند. گوسپندی را که نامسلمان کشته باشد نجس و خوردن گوشت آن حرام است.
افزون براین که کافر ناپاک است، دارایی او هم تا زمانی، که او به دست مسلمان کشته نشود، ناپاک است. درست هنگامی که نامسلمانانی به دست مسلمان کشته شود دارایی او پاک می‌ شود. زیرا دارایی او به مسلمانی می‌ رسد که او را کشته است.
مسلمانان به خفتگان نابخردی مانند که با فتوای آخوندی خونآشام به جهاد بر می‌ خیزند و با خون آزادگان او را خوشکام می‌ سازند. ایران ستیزان ، با زور چنین خفتگانی، از نو خلافت اسلام را، در ایران، پیاده کردند. آنها نشان انسان ستیزی-ی شریعت اسلام( لا اله الا الله) را و نیز نشان سرکوب هزار و چهار سد ساله-ی ایرانیان( الله اکبر) را بر روی پرچم خفتگان ایرانی نگاشتند، تا سرکوب شدگان ایران، پیروزی-ی دشمنان خود را، بر دوش بکشند
روشنفکران اسلامزده، که ولایت فقیه، یعنی نادان بودن انسان، را دستور زندگانی می‌ دانند، بیش از سی سال است که این نشان بردگی را با خود می کشند. افزون بر این ننگ، آنها گوسپندوار، به حکم یک فقیه، از سویی به سویی رانده می‌ شوند

محمد ح چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 11:25 ق.ظ http://dustam.blogfa.com

دوست من سلام
از نظر من ترس دشمن روشنفکریه چرا که روشنفکر حقیقتش در بیان روشنه.
ترس های موجود مثل از دست دادن موقعیت و ... که تحدید اصلی حاکمیت هست روشنفکر را محدود میکنه که تاریکی را قبول کند.

نوشینه چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 05:31 ب.ظ http://nargess777.blogfa.com

روشنفکر قلابی ؟

سیدعباس سیدمحمدی چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 06:31 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
در صورت تمایل در گفت و گوی ذیل

http://www.mehre8000.blogfa.com/post-296.aspx

شرکت کنید.

امین ( جان آزاد ) چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 08:37 ب.ظ

سلام
مانهایم که روشنفکری رو قشر شناور می دونه می گه دو راه عمل براشون وجود داره :
۱ - اینکه با یکی از طبقه ها ائتلاف کنند و این نخستین گریزگاه روشنفکران است که عموما در جریان تاریخ بخشی از روشنفکران آن را انتخاب کنند
۲ - راه دیگر آگاه شدن روشنفکران به موقعیت اجتماعی شان و رسالتی که در این موقعیت نهفته است و تلاش برای اجرای ماموریتشان به عنوان مدافع علایق فکری همگان می باشد ( جامعه شناسی روشنفکران دینی نوشته عباس کاظمی )
آن روشنفکرانی که شما در مقابلشان قرار گرفته اید و در جامعه ما رشد روزافزونی داشته اند را می توان در زمره گروه اول قرار دهید که در واقع برای شهرت و یا برای رسیدن جایگاه اجتماعی حمایت از گروه حاکم را برمی گزینند

سلام دوست عزیز
کجا می نویسید ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد