دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

روزگاری که پشت سر ماست

پسرم با تعجب و کمی گلایه می پرسد : چرا هر سال معلم مان می گوید  که دانش آموزان پارسالی از شما بهتر بودند؟

 

با خودم فکر می کنم ...


گاهی قصد داریم امروز هر چه ناکامی و شکست  داریم  را با گریز به گذشته ، تسکین دهیم . گذشته ای  که برایمان حکم  بهشت از دست رفته را هم دارد.

 

چنان با حرارت درباره گذشته و شرح زیباییها و خوبیها و امتیازات آن  می گوییم که برای امروز کاری نمی ماند جز فخر فروختن به همان گذشته ای  که گذشته است .

 

سعی می کنیم  تمام آنچه را پیشتر اتفاق افتاده  مهم تر و با ارزش تر جلوه دهیم و به این گونه شاید بی آنکه بخواهیم ، ارزش اکنون و زمان حال را  از بین می بریم و ناچیز و بی مقدارش می کنیم . آنچه را نمی کردیم ، نداشتیم و نمی دانستیم را فراموش می کنیم لابد برای بدست آوردنش هم کاری نمی کنیم .

 

روزی می رسد که ناچار می شویم با رویای همان گذشته زندگی کنیم  و اصلاً چرا باز نگردیم به همان گذشته تابناک ؟ پس با شکوه و اطواری دروغین به گذشته باز می گردیم !

 

ملتی که امروز از چرخه رقابت برای بهتر زیستن بیرون افتاده با گذشته های آمیخته به افسانه و اسطوره اش سرگرم می شود تا نارضایتی اکنونش را فراموش کند.

 

نسلی که در استفاده از آنچه امروز دارد عاجز مانده و احتمالاً نمی خواهد برتری های نسل امروز را بپذیرد ، مدام داستان گذشته هایی را بیاد نسل امروز می آورد که امکانات امروز نبود اما، ما چنین و چنان بودیم .

و بالاخره معلمی که یک سال و بلکه بیشتر پیرتر و کم حوصله تر شده و به کلاسی آمده که شاگردانش بیشتر از سال قبل می دانند و جسورترند ، چماقی از گذشته می سازد برای تحقیرشان .

 

حالا می توانم جواب پسرک را بدهم ...

 

بد نیست اگر با ابزار خرد کمی این توده احساسات نوستالژیک را  بتراشیم  و مرزهای روشنی برایش بسازیم . البته مرزهایی روشن فقط از اطلاعات و تجربیاتی که آموخته ایم از سرمایه ای کسب کرده ایم  .... تا حد اقل حسرت آنچه را هرگز نبوده ایم و نداشته ایم و نکرده ایم را نخوریم .

 

 

نظرات 84 + ارسال نظر
مهدی جمعه 19 آذر 1389 ساعت 01:17 ق.ظ http://irangold.blogsky.com

فرزانه خانوم بسیار جالب و کارشناسانه بود وقت داشتید به منم یه سری بزنید خوشحال میشم باهم تبادل لینک کنیم
موفق و موید و پیروز باشید
با مطالبتون کاملا موافقم

امیر مهدی جمعه 19 آذر 1389 ساعت 04:46 ق.ظ

سلام
بنظرم نگاه شما در عین درستی ارتباط چندانی با موضوع ندارد.ریشه مسئله را باید در جای دیگری جست.ببینید مسئله این است که از یک طرف نسل امروزوآدمهای امروزی بسیار پیچیده تر از گذشته شده اند. روانشان،شخصیتشان،تعاملاتشان،روابطشان و....
از دیگر سو دل مشغولی های نسل امروز و درگیریهای ذهنی این نورستگان بواقع تمرکزرا ازآنها گرفته است.اگر فقط به این فکر کنید که حجم مسائلی که پیش روی این عزیزان است چه مقدار با گذشته متفاوت است به آن معلم حق می دهید که احساس کند سال به سال بچه ها افت دارند.درست به همان دلیلی که گفتید یعنی بیشتر فهمیدن، نسل امروز آسیب های بیشتری می بیند.چون برای این فهم بیشتر، پاسخ مناسبی در هیچ جهت وجود ندارد.چه در امر آموزش و چه در امرتربیت.فراموش نکنید که بچه های ما هم در جو فکری وفرهنگی ایران تنفس می کنند با همه تبعات ولوازمش. نبود تمرکز به هزار دلیل( ازبازیهای رایانه ای و فیلمها ی مختلف وموبایل وکامپیوتر واینترنت گرفته تا امکانات متعددی که بدون مدیریت وآموزش صحیح در اختیار شان قرار گرفته) به زعم من مهمترین عامل افت تحصیلی دانش آموزان ماست.
ضمناً کارشناسان و معلمان ومدیران آموزش و پرورش اذعان دارندکه نظام آموزشی ،تربیتی ،مدیریتی،محتوای کتابهای درسی و... بسیار ناکارآمد وآسیب زاست وبا سرعت وحشتناکی در جهت افت تحصیلی و فکری وفرهنگی وحتی شخصیتی دانش‌آموزان در حال حرکت است.مسوول این نابسامانی و بلبشو هم دانش آموزان ومعلمانشان نیستند .

سلام

دغدغه من برای نوشتن این چند سطر فقط مربوط به دانش آموزان نیست . آنچه که نقد کرده ام ارجاعات بی حد و حصر به گذشته است .

یعنی گذشته پرستی .

در مورد افت تحصیلی بچه های امروز هم موافق نیستم . یعنی صورت مسئله را درست نمی دانم اگر نسل امروز و روابط و شخصیت هایشان پیچیده تر شده به معنی رو به انحطاط رفتن نیست .
دل مشغولی های نسل امروز با نسل دیروز متفاوت است ولی این که ادعا کنیم امروزی ها کم ارزش ترند نیاز به دلیل دارد .

از نظر من بچه های امروزی بیشتر می دانند بیشتر می فهمند و سریعتر جلو می روند. ممکن است این همه در سطح به نظر برسد اما وقتی به آزمون بگذاریم در عمق هم چیزی از نسل گذشته کم ندارد

بچه دبستانی امروز مسائل ریاضی پیچیده تری را با سرعت بیشتری حل می کند بازی کامپیوتری اتفاقاً به تمرکز و خلاقیتش کمک می کند . طوری کتاب تاریخ و مدنی اش را نقد می کند که باور کردنش سخت است .

فکر نمی کنید رویای گذشته شما را هم مسحور خود کرده باشد ؟

آی سودا جمعه 19 آذر 1389 ساعت 09:59 ق.ظ http://firstwindow.blogsky.com

سلام
شاید هم یک روش به حرکت در اوردن مردم برای تلاش بیشتر باشد. مادرم می گوید وقتی ابتدایی بوده است هرسال مادرس می گفته تو سال قبل بیشتر درس می خووندی

اما در اینجا افتخار بر گذشته سرپوش نهادن بر سهل انگاری امروز است. و متوجه نیستیم که تمام ابعاد زندگیمان در خورد و خواب و پوشیدن خلاصه شده.

سلام
متوجه نشدم به حرکت در آوردن مردم برای تلاش بیشتر با پرستش گذشته ؟؟!

ققنوس خیس جمعه 19 آذر 1389 ساعت 10:39 ق.ظ

سلام
حرفش من رو یاد گذشته ها انداخت واقعن !!
خیلی جالب بسط دادی حرفهای پسرک رو :-)

دوما جمعه 19 آذر 1389 ساعت 02:00 ب.ظ http://dooma.blogfa.com/

ما هم نفهمیدیم چه گذشته ای بود که تا نمره مان کم می شد پارسالی ها را به رخمان می کشیدند اما در دانشگاه ما کاری کردیم که این روند را معکوس کردیم!
یعنی اساتید می آمدند و میگفتند که واقعا سال پایی نی های شما خیلی بیشتر از شما درس می خوانند

روشنفکرنما جمعه 19 آذر 1389 ساعت 02:22 ب.ظ http://kafeiin.blogfa.com

انتظار زیادی است از مردمی که همه چیزشان در گذشته خلاصه می شود. مذهبی هایشان به گذشته هایی مثل صدر اسلام و دوران فلان امام و ملی گراهاشان به کوروش و داریوش و ایران باستان. در زندگی روزمره هم همیشه حسرت دوران گذشت رامی خوریم: دوره سربازی عجب دوره ای بود، دوره مجردی عجب دوره ای بود و غیره. ما ملت طلسم شده ای هستیم

طلسم و طلسم ساز خود ماییم

امین جمعه 19 آذر 1389 ساعت 02:32 ب.ظ http://jeninediroz.blogfa.com/

تحلیل خوبی بود
من فکر میکنم قسمتی از گذشته که عمر ما بود خوب بود اما واقعا گذشته هیچ خوبی ندارد روز به روز همه چیز نو تر راحت تر و به تر میشود
آن معلمی که از گذشته صحبت میکند فقط بخش خوب قضیه را به خاطر دارد و فراموش کرده چهقدر برگه سوالات ساه و ناخوانا بود چهقدر تعداد دنش آموزان زیاد بود چهقدر در گذشته مدرسه ها بی روح بود چهقدر در گذشته با نماز اجباری و . ... اعصاب بچه ها و معلمان خرد میشد
او به یاد می آورد که در گذشته راحتمی توانسته بچه ها را کتک بزند اما الان با بچه های این دوره نمی تواند این کار را بکند برای همین این حرف را زده فراموش کرده که در دنیای امروز در مقایسه با قبل خود او کمتر زیر بار زور می رود

علیرضا جمعه 19 آذر 1389 ساعت 05:08 ب.ظ http://khateratezolmat.blogspot.com/

۱- نمی دونستم که پسر داری. خیلی خوبه. من کلا حس خوبی دارم نسبت به اینکه یک پسری هست که مادرش اینجوری فکر می کنه.

2 - اوه! تازه اول ماجراست. گویا این رو توی ملت کشف کردن و می خان بر شیپور ملی گرایی افراطی بر پایه ی گذشته های وهم آلود بدمند.

محمد جمعه 19 آذر 1389 ساعت 05:11 ب.ظ http://1dinosaur1.blogspot.com

سلام
تاچند وقت ÷یش تحلیل من هم مثل شما بود .اما حالا گذشته گرایی بصورت مطلق بد نمی دانم آنچه بد است نتیجه گیری ما از خوبی های گذشته و یا بدی هایش است. این که رفتار ما با هم در سالهای ÷یش بهتر بود قابل انکار نیست. اما آنچه انکار می شود دلایل این تغییر رفتار است و... باقی باشد برای مجالی دیگر.
در ضمن قلنم خوبی دارید.

سلام
گویا کیبردتان حسابی سرما خورده دوست عزیز
من هم رجوع به گذشته را مطلقاً بد ندانسته ام اما دلیلی در دست ندارم که رفتار ما در گذشته بهتر بوده !

علایی جمعه 19 آذر 1389 ساعت 05:17 ب.ظ http://www.eshragh-e-sohrevardi.blogsky.com/

سلام

مطلب که نوشته اید بجای خود زیبا و قابل تامل است اما یک چیز را متوجه نمی شوم و کاش یکبار هم شده آنرا کامل توضیح دهید تا من بتوانم در خلال مباحث شما درک بهتری از کلامتان داشته باشم و آن این است:

اصولا به چه چیزی گذشته پرستی میگوئید؟
الان که کلا گذشته را از ما بریده اند!مگر نشنیدید که گفتند تاریخ موجود ایران در اصل تاریخ پادشاهان است و باید تجدیدنظر شود؟

مطالعه گذشته و مطالعات تاریخی برای شما تداعی کننده چیست؟لازم است یا نه؟
اینکه عده ای فقط در تخیل گذشته باشند قطعا نوعی افراط است ولی بنظر شما مخالفت محض با تاریخ هم نوعی تفریط نیست؟

اینکه شخصی مثلا مثل ویل دورانت با کتب تاریخی و تحلیلی که می نویسد می تواند این جایگاه رفیع را به خود اختصاص دهد نشان دهنده این نیست که تاریخ هم از یک اقبال عمومی خوب در جوامع علمی برخوردار است؟
غذا خوردن خوب است ولی افراط در آن میشود شکم پرستی.
استراحت کردن خوب است ولی افراط در آن میشود کاهلی.
و مثالهای بسیار دیگر و بهمین منوال میشود گفت تحلیل تاریخ خوب است ولی افراط در آن میشود گذشته پرستی.

یک مزاح:
نمره تاریختان چند بود؟راستش را بگو تحمل شنیدن حقیقت را دارم

با احترام

سلام
من به ارجاع مدام به گذشته و شفاف نکردن حدود آن با حال و توجیه نارسایی های حال با غرق شدن در خاطره ها را می گویم گذشته پرستی .

گذشته را از ما نبریده اند ولی در قامت دیگری دارند به تنمان می دوزندش . این همه هیاهو برای منشور کورش را ندیدید؟

بخاطر ندارم من با تاریخ مخالفت محض کرده باشم . مطالعه تاریخ و کتابهای تاریخی سالها از بهترین سرگرمی های من بوده . می توانم بگویم کتاب تاریخ ویل دورانت از تاثیرگذارترین کتابهایی بوده که تا حالا خوانده ام .اگر چه متخصصان و مورخین بزرگ ارزش علمی و تحقیقی چندانی برایش قایل نیستند.

اما بقول بزرگی بهترین کار برای ما این است که تاریخ را دوباره بنویسیم !

دقت کنید بقول دوست خوبمان روشنفکر نما مذهبی ها به شکلی و غیر مذهبی ها به شکلی گرفتار اسطوره رستم و تخت جمشید و ...در تاریخ اند. این آفت است .
این که برای نقد یا شاید توجیه زمان حال گذشته را هر چه بیشتر و بیشتر آغشته به وهم کنیم .

این آفت به باورهای نادرستی می انجامد که زدودنشان کار آسانی نیست و برای ملت اسطوره زده ما حالا حالا ها شدنی نیست.

یکبار در سوم دبیرستان نمره تاریخم در کارنامه 13 درج شده بود ولی آن یک اشتباه تاریخی از دفتر دار مدرسه بود !
نمره واقعی ام 19 بود.

سیدعباس سیدمحمدی جمعه 19 آذر 1389 ساعت 06:12 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
ظاهراً تلفیقی از «گذشته پرستی» و «مَن پرستی» باشد. توضیح می دهم:

من شنیده ام که «نسل ما نسبت به نسل فعلی بهتر است». من نفی کلی نمی کنم این گزاره را، هرچند در پی اثباتش هم نیستم. اما:
نسل فعلی، که بر حسب ادعا، بدتر از نسل قبلی (تقریباً یعنی نسل من) است، حاصل چیست؟ نسل قبلی و نسل قبل قبلی و نسل قبل قبل قبلی، و نسل فعلی و نسل بعدی، از باد هوا که پدید نمی آیند. اگر نسل قبلی، خوب بوده، و نسل فعلی بد است، بد بودن نسل فعلی، آیا دارای ارتباط قابل توجه با نسل قبلی (که بر حسب ادعا خوب بوده) نیست؟

من یک بار حدود ده سال قبل تاکسی نشستم بروم تجریش. راننده ی محترم، شروع کرد به گفتن این حرفها، که:
نسل ما رفت، و نسل پخمه [چنین مفهومی] ی فعلی آمده.
من هم نه گذاشتم نه برداشتم و گفتم:
آقای عزیز، شما که ... خور و ... باز و ... بودی، واقعاً خودت و نسلت چه مکارمی و چه کراماتی و چه داشتید، که ما پخمه های دوران فعلی دست نیافته ایم به آنها؟
آن آقا چند لحظه سکوت کرد و گفت:
درست میگی جوون، حق با توئه.

علایی-خانم پارسایی جمعه 19 آذر 1389 ساعت 07:18 ب.ظ

سلام

ممنون از اینکه کامنت من را مد نظر قرار دادید

اشاره خوبی داشتید .اکنون دو جبهه بظاهر متضاد اهل تفکر را تحت فشار عقاید افراطی خود قرار داده اند.یکی آنها که گذشته را کلا از ما بریده اند و می گویند تاریخ ایران تاریخ پادشاهان است و بطور کلی انکار قرنها تلاش مردم این سرزمین را میکنند و از دید آنها در تاریخ ایران چیزی جز تباهی بچشم نمیخورد و از جانب دیگر کسانی که تاریخ باستان را محملی دیده اند برای اغراض سیاسی خود و با در بوق کردن گذشته در ملا عام بهره برداری های مطلوب خود می نمایند.
از دید من هردو مردود هستند چون فکر مصالح خوشان می باشند.
خوش به حالت
من سوم دبیرستان نمره تاریخم شد۱۰
کتاب تاریخش بنظرم همه چیز بود جز تاریخ!!

با احترام

ستاریان جمعه 19 آذر 1389 ساعت 07:43 ب.ظ http://www.mohredel3.blogsky.com

اگر بخواهیم به واکاوی دلایل وضع فعلی بپردازیم،ُ چاره ای از رجوع به گذشته و تاریخ نداریم. مثلا در تمام ادوار تاریخی وقتی بررسی می کنیم و می بینیم هر گاه قدرت از صاحبان حکومت خلع شده و به دست توده های ناآشنا به رموز حکومت سپرده شده ، نقطه ی شروع سیر قهقرایی تمدنی دیده می شود ، به فکر این خواهیم افتاد که چگونه دچار این قهقرا نشویم. اما بدون شناخت تاریخ هر بار و بارها از همین نقطه ضربه می خوریم و کسانی مانند شما که تاریخ را تنها از جنبه نوستالوژیک آن می بینند و قهرا به دفعش می پردازند مقصر هستند.

از شما که نمره ی تاریخت شده 19 و به غلط 13 درج شده بوده ، انتظار می رود اهمیت تاریخ را بنویسی و از نکوهش کلی اش حذر کنی. از مقاله ات که چنین بر نمی آید

با دقت تر بخوانید اهمیت تاریخ را نوشته ام :

بد نیست اگر با ابزار خرد کمی این توده احساسات نوستالژیک را بتراشیم و مرزهای روشنی برایش بسازیم . البته مرزهایی روشن فقط از اطلاعات و تجربیاتی که آموخته ایم از سرمایه ای کسب کرده ایم ..

اهمیت تاریخ فقط و فقط در روشنی این مرزهاست

سیدعباس سیدمحمدی جمعه 19 آذر 1389 ساعت 09:38 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
در صورت تمایل، نظرتان درباره ی این گفت و گوی آقای مصطفی ستاریان و سیدعباس سیدمحمدی در کامنت وبلاگ سیدعباس سیدمحمدی را، در وبلاگ سیدعباس سیدمحمدی بنویسید:

1) ستاریان - سیدمحمدی:

سلام

من فکر می کردم شما معتقدی حکومتی دموکراتیک است که نظر مردم را لحاظ کند؟! در اینجاها که نه تنها نظر مردم تامین نشد بلکه درست خلاف نظر انان عمل شد؟

این همان رموزی است که حکومتها دارند و ملتها را در آن داخل نمی کنند



ضمن اینکه شروطی که شما بر شمردی:

در حد قابل قبول دموکراتیک بودن، یعنی:

مطبوعات و رسانه های سنتی و مدرن، نسبتاً آزاد باشند؛

احزاب سیاسی نسبتاً آزاد باشند؛


به اعتقاد من وجود خارجی ندارد



سلام

ایده هایی که امروز در جوامعه مدعی دموکراسی به طور گسترده ای طنین انداز است ، همان دکترین سختگیرانه ی جان لاک است که می گفت:

عوام مردم باید از حق ِ حتا بحث کردن در مورد امور عمومی محروم باشند.

لاک که تدوین قانون اساسی کارولینا را برعهده داشت در این قانون گنجاند که اقدامات افرادی که در مجمع مذهبی خود علیه دولت یا دولتمردان یا امور دولتی سخن بگویند یا تحریک کننده شورش باشند ممنوع است . این قانون اساسی عقاید مذهبی همراه اندیشه را تضمین می کرد اما آزادی عقاید سیاسی را نه!

از دیگر مواد این قانون اساسی این بود که :
هر گونه اظهار نظر و تفسیر در مورد این قوانین یا قوانین عمومی یا قوانین مصوبه پارلمان کارولینا اکیدا ممنوع است

بله لاک ضمن تدوین دلایل برای پارلمان جهت پایان دادن سانسور در سال 1964 از آزادی بیان یا اندیشه دفاع به هیچ وجه دفاع نکرد بلکه فقط اهمیت و زیان آن را برای منافع بازرگانی مورد توجه قرار داد .
بارفــــع شــــدن خــــطـــــر دمــــوکـــــراســــی و بــــا مـــتـــفرق شـــدن افـــراد آزایـــخــــواه ، اجــــازه داده شـــــد ســــانـــسور در انــــگــــلــــســــتــــان کــــنــــار گـــــذاشــــتـــــه شـــــــود .
چون به قول کریستوفر هیل افرادی که آرای عمومی را شکل می دادند خود سانسوری می کردند. هیچ چیز گفته نمی شد که موجب هراس پولدارها شود.

در دموکراسی سرمایه داری دولتی کارآمد مثل امریکا آنچه که ممکن است موجب هراس پولدارها شود معمولا دور از چشم عموم مردم نگه داشته می شود و گاهی اوقات با موفقیتی کاملا حیرت انگیز همراه است.

از وقتی جهت دهی افکار عمومی از طریق بمباران رسانه ای در جهت منافع سرمایه داران ممکن شد ، برخوردهای قهری هم به کناری گذاشته شد. اعتراض اگر حقیقی و موثر هم بود از آنجا که به گوش اکثر جامعه نمی رسد ، خطری ایجاد نمی کند و بودنش ، می تواند تنها به درد پز آزادی دادن و به رخ جهانیان کشیدن بخورد!!!

این دکترین همچنان از اصول اساسی دولتهای دموکراتیک امروزی است که اکنون از راههای مختلف ، جهت محافظت از عملیات دولت در مقابل موشکافی های مردم به اجرا در می آید. محرمانه اعلام کردن اسناد به بهانه ی ساختگی امنیت ملی ، عملیات سری و زیر زمینی ، و دیگر اقدامات برای دور نگه داشتن توده های رذل از صحنه سیاسی از جمله راههاست . این گونه تدابیر معمولا در زمان ارتجاعیون طرفدار حاکمیت بیشتر دولت از نوع تاچر و ریگان و سارکوزی شدت و قدرت تازه ای پیدا می کنند.


برای من که تعجب آور است که دوستان از یکسو می نویسند ، دموکراسی اعمال نظر اکثریت احاد جامعه برای اداره ی جامعه است و از دیگر سو وقتی نشان می دهیم که اینجا اِعمال اراده ی اکثریت به زیر پا گذاشته شد باز می گویند این عین همان آزادی است و دموکراسی !

بدین ترتیب تخیلات و وجود موهوم را وجود حقیقی دانستن هم ، گویا تعاریفی بدیع در بحث وجود شده است!

بد نیست به خیزشهای پیش از 1968 تا انقلاب 1968 توجه ویژه ای بکنید که بدون درک این انقلاب ، فهم اتفاقات جاری چندان به حقیقت ماوقع راه نخواهد داشت و در حد گمانه زنی باقی خواهد ماند



2) سیدمحمدی - ستاریان:




سلام علیکم.
من گفتم:

«در حد قابل قبول دموکراتیک بودن، یعنی:

مطبوعات و رسانه های سنتی و مدرن، نسبتاً آزاد باشند؛

احزاب سیاسی نسبتاً آزاد باشند؛

آحاد مردم در انتخاب کردن و انتخاب شدن، در انتخابات آزاد و رقابتی و مؤثر، آزاد باشند؛

و تعدادی ویژگیهای دیگر.»

شما ظاهراً این ویژگیها را یا به عنوان ویژگیهای حکومت دموکراتیک قبول نداری، یا تمام یا تعدادی از این ویژگیها را چیزهایی می دانی که «وجود خارجی ندارند». خب. لطفاً بفرما از دید شما «دموکراتیک بودن حکومت» چه نشانه ها و ویژگیهایی دارد؟ آیا تمکین دولت و مجلس، به تظاهرات اعتراضی، حتماً از نشانه های دموکراتیک بودن حکومت است؟ لطفاً توجه کنید:

اگر اعضای صنف مشاوران املاک، که فرضاً 10000 عضو دارد، از طریقی آزاد و اختیاری و بدون فشار و کنترل، 100 نفر را به عنوان اعضای هیئت مرکزی ی اتحادیه ی مشاوران املاک انتخاب کنند، و اعضای هیئت مرکزی هم یک نفر را به عنوان رئیس اتحادیه انتخاب کنند، و این ماجرای انتخاب اعضای هیئت مرکزی و انتخاب رئیس اتحادیه، فرضاً، به طور دوره ای انجام شود و همواره آزادانه و اختیاری و بدون کنترل نهادی انتصابی باشد، و هیئت مرکزی ی اتحادیه ی مشاوران املاک تصویب کند هر عضو اتحادیه باید سالی پنجاه هزار تومان به اتحادیه بپردازد برای امورات مختلف اتحادیه و ...،
و
اعضای اتحادیه تجمع کنند جلوی اتحادیه و تظاهرات کنند،
و
اتحادیه عقب نشینی نکند، آیا اتحادیه لزوماً غیر دموکرات است؟

من گمان می کنم بروز تظاهرات انتقادی و اعتراضی، به خودی ی خود نشانگر غیر دموکراتیک بودن حکومت نیست (البته اگر حکومتی ویژگیهای دموکراتیک را نداشته باشد، خب اصولاً من کاری به تظاهرات در ان حکومت ندارم). مسائل اجتماعی و اقتصادی و روانی و ملی و بین المللی، می تواند ایجاد تظاهرات کند.

اگر تظاهرات (مثل تظاهرات فرانسه و انگلیس) اثر لحظه ای طبق خواست تظاهرکنندگان نگذارد، بر فرض دموکراتیک بودن ساختار حکومت فرانسه و انگلیس، مردم فرانسه می توانند دو سال سه سال چهار سال بعد از طریق افراد جدیدی که به مجلس و دولت می فرستند، قانونی که خلاف میلشان بود، اما تصویب شده بود، تغییر دهند.

در کشورهای غیر دموکراتیک، اصولاً راهی برای تغییر دادن اصل نظام (بر فرض که مردم اصل نظام را نخواهند) و تغییر دادن بسیاری از قوانین عادی نیست.

شما گمان می کنی اکثر مردم ایران، واقعاً مایلند اختیار انتخاب کردن بین ماهواره داشتن و ماهواره نداشتن را نداشته باشند؟ شما گمان می کنی اکثر مردم ایران مایلند از حق تصریح شده در قانون اساسی مبنی بر آزاد بودن تجمعات، محروم باشند؟ نمی دانم جوابت چیست. اما شاید این را قبول داشته باشی، که به هر حال مردم ایران دو سال سه سال چهار سال ده سال و پنجاه سال بعد هم نمی توانند خواستشان را قانوناً اعمال کنند. اما:

اگر تظاهرات (مثل تظاهرات فرانسه و انگلیس) اثر لحظه ای طبق خواست تظاهرکنندگان نگذارد، بر فرض دموکراتیک بودن ساختار حکومت فرانسه و انگلیس، مردم فرانسه می توانند دو سال سه سال چهار سال بعد از طریق افراد جدیدی که به مجلس و دولت می فرستند، قانونی که خلاف میلشان بود، اما تصویب شده بود، تغییر دهند.


یعنی:
دموکراسی یک آثار و ویژگیهای لحظه ای و کوتاه مدت دارد، و یک آثار و ویژگیهای درازمدت. تظاهرات، در نظام نسبتاً دموکراتیک، اگر فی الفور به نتیجه ی مطلوب ملت نرسید، چند سال بعد دست ملت برای تغییر دادن ترکیب مجلس و دولت باز است و برای تغییر دادن قانونی که نمی خواستند باز است. اما در نظام غیر دموکراتیک، نه تظاهرات به جایی می رسد، نه گذشت زمان اثری برای مردم دارد.

ابراهیم ابریشمی جمعه 19 آذر 1389 ساعت 10:05 ب.ظ http://avakh.blogsky.com

پیشترها هم گفته بودم، آنچه خاطره‌ی گذشته‌ی خویش می‌نامیم، فریاد اکنون است از حنجره‌ی گذشته‌ها....
خاطره‌هامان در گذشته ساخته نمی‌شوند، این "حال" است که از گذشته‌ها خاطره می‌سازد.

حامد جمعه 19 آذر 1389 ساعت 11:27 ب.ظ http://deevane.blogfa.com

من همیشه از این جمله متنفر بوده ام که : قدیما فلان چیز فلان جور بود .
دوست دارم به طرف بگم ٬ حالا چی داری ٬ یا اگه ده سال دیگه بیام کجایی

حامد جمعه 19 آذر 1389 ساعت 11:39 ب.ظ http://deevane.blogfa.com

راستی ، یکی از پیامد های نظریه نسبیت خاص ، اتساع زمان است ، یعنی ساعت های متحرک کندتر از ساعت های ساکن کار میکنن ، به این معنی که زمان برای ناظر متحرک کش میاد .

دمادم شنبه 20 آذر 1389 ساعت 01:01 ق.ظ http://www.damadamm.wordpress.com

معلمی که یک سال و بلکه بیشتر پیرتر و کم حوصله تر شده و به کلاسی آمده که شاگردانش بیشتر از سال قبل می دانند و جسورترند ، چماقی از گذشته می سازد برای تحقیرشان .

خودت کامل ترین نگاه را داشته ای. نسل تازه همیشه از نسل ژیشین جسور تر و باهوش تر است فقط معلوم نیست چرا بزرگترها کودکی خود را فراموش می کنند؟

بید مجنون شنبه 20 آذر 1389 ساعت 01:20 ق.ظ http://fenap.blogspot.com

از نیوتن نقل است که : اگر من به چنین جایگاه رفیعی رسیده ام،بدین دلیل است که بر شانه های پیشینیان ایستاده ام.

معتقد نیستم که تاریخ همواره رو به تکامل سیر می کند و هر نسل بغد از نسل پیشین برتر است.ممکن است باشد ممکن هم هست این گونه نباشدُاثباتش نیاز به برهان فراوان دارد.

...
گمان می کنم این هم یکی دیگر از مشکلات فرهنگی و تاریخی ما باشد.با اصطلاح گذشته پرستی چندان موافق نیستم.ولی در اینکه این وهم فراگیر وجود دارد که نسل گذشته را برتر از نسل فعلی بدانند هم نظریم.ناگفته نماند که هر نسل با گفتن چنین جملاتی چند امتیاز مثبت برای خویشتن ذخیره می کند.عده ای دیگر نیز آمده اند و خیال بافی کرده اند که نسل انسانهای بزرگ سپری شده و عصر پست مدرن عصر انسانهای متوسط و کوچک است.بهتر است چنین خیالپردازی ای را نادیده بنگاریم و چندان درباره اش صحبت نکنیم

درست است سیر تمدن در تاریخ هم فراز و هم فرود دارد

زمانیان شنبه 20 آذر 1389 ساعت 07:53 ق.ظ

سلام
زندگی در گذشته از آفات فرهنگی ما است. ما در "اکنون و این جا" نیستیم. چشم ما همواره به دور دست ها است. گاهی به گذشته ها و به ویژه در سالهای اخیر - گاهی به آینده ی دور دست و نا پیدا می نگریم.
ما در حصار تاریخ زندانی شده ایم. یکی به مواریث ملی و دیگری به مواریث دینی فخر فروشی می کند. هر دو می خواهند گذشته را احیا کنند و از این رو از احیای "اکنون و این جا" در می مانند

الیاس شنبه 20 آذر 1389 ساعت 08:03 ق.ظ http://eco792.blogfa.com

داشتم فک می کردم به دخترم چه جوابی خواهم داد. با نظرتون موافقم

محمد امامی شنبه 20 آذر 1389 ساعت 08:37 ق.ظ http://4we.blogfa.com

اتفاقا چند وقت پیش جایی به نقل از رومن گاری مطلب زیر را خواندم:
اما من همیشه به خاطره ها پناه می برم. اگر خاطره ها نباشند، تحمل زندگی کار واقعا سختی است.

بماند که زندگی ما ایرانیها جوری بوده که هر روز بد تر از دیروز بوده، لا اقل در این چند دهه ی اخیر.

نوایش شنبه 20 آذر 1389 ساعت 10:28 ق.ظ http://navayesh.blogfa.com

نظر خاصی ندارم

محمد شنبه 20 آذر 1389 ساعت 12:56 ب.ظ http://1dinosaur1.blogspot.com

سلام مجدد
ببخشید تایپ با کیبرد دیگران مثل پوشیدن کفش دیگران میمونه.
اما در مورد اینکه رفتار گذشتگان از ما بهتر بوده و یا نه؟ جواب قطعی و یک کلمه ای نمی توان یافت. اما مطمئن هستم در گذشته چیزهایی داشته ایم که به علت بیزاری از آن ها( چون آن زمان درزمان حال بوده اند)از دستشان داده ایم.
- هنوز هم که به ماجرایی مثل قتل سعادت آباد فکر می کنم باور اینکه این اتفاق در ایران افتاده است برایم سخت است.
- شما دلتان برای دوستان و همسایگان بچگیتان تنگ نشده ، پسر شما چند تا از آنها را دارد؟
تا به حال در کوچه فوتبال بازی کرده؟تا بحال فرصت دوست یابی ، قهر و آشتی داشته؟ من که دلم برای بچه های امروز می سوزه. آن هم به دو دلیل یک سر کوفت های بی مورد بزرگترها( مثل همان معلم) و غرق شدنشان در فضای مجازی ...
باز هم تکرار می کنم ( البته با کیبرد خودم) که :قلم خوبی دارید.



احتمالاً منظورتان این است که اگر آنچه داریم را درست نشناسیم و استفاده نکنیم بسرعت از دست می دهیمش . که این برای گذشته و حال صدق می کند.

ارتباط آن ماجرا را بحثمان متوجه نشدم
چرا گفتم که فکر کردن به گذشته بیشتر بار احساسی دارد . کودکان امروز تجربیات دیروز ما را ندارند بعوض تجربه های جدیدی دارند که ما نداشتیم .

شما بسیار بسیار لطف دارید .

میله بدون پزچم شنبه 20 آذر 1389 ساعت 03:21 ب.ظ

سلام
واقعاٌ بد نیست با "ابزار خرد" به سراغ این حس نوستالژیک برویم و... (کاملاٌ موافقم) اما بعضاٌ ضربات "حال" چنان سهمگینند که ناخودآگاه ما را به گذشته و سنگرهایی که در آن ساخته ایم پرتاب می کند... من که فکم خورد شده!

فک خورد شده ؟...
من هم تجربه های مشابهی داشته ام
ولی خوبه نقشه گذشته را خوب بذهن بسپاریم و بدانیم تا در لابیرنت بی انتهایش گم نشویم

امیر مهدی شنبه 20 آذر 1389 ساعت 06:13 ب.ظ

از شما بسیار بیش از این انتظار داشتم.جداً عرض می کنم.
نمی فهمم.از کجای نوشته من برمی آید که نسل امروز کم ارزش تراز نسل دیروز هستند؟گمان نمی کنید ذهنیت شما نسبت به من وعقایدم باعث شد این تصور نادرست را بیان کنید؟یکبار دیگر کامنت مرابا دقت بخوانید.
همانطور که عرض کردم شما خلط مبحث کرده اید.یک بحث رجوع وافتخاربه گذشته و مرتب دم زدن از آن است که من با شما اختلافی ندارم.اگراصرار دارید که این نوشته شما بیان قبح افتخار وبزرگداشت گذشته وگذشتگان است عیبی ندارد.اگر هم قیاس به نفس می کنید ومرتب برای اثبات مدعایتان فرزندتان را جلوی چشم می آورید وبا توجه به موقعیت تحصیلی وفهم ودرک او سخن می گوئید بازهم حرفی نیست.
اما وقتی از وضع کلی آموزش وپرورش ویا موجودیت امروزین بچه های این سرزمین سخن می گوئید باید به برآیند وضعیت تحصیلی وفکری وفرهنگی دانش آموزان ونسل امروز توجه کنید.
دقیقٌْا به همان دلایلی که عرض کردم یعنی پیچیدگیها وپیشرفتها وتعدد وتنوع انتخابها از یک طرف و نبود مدیریت مناسب از سوی مدیران وحاکمان جامعه ،فقدان تمرکز لازم ،عدم ارضاء نیاز هاو خواستهای این بچه ها ومهمتر از همه عدم اقناع فهم ودرک این عزیران از طرف دیگر، نسل امروز با وجود دارابودن قوه تعقل بهتر به مراتب مشکلات بیشتری نسبت به نسلهای قبلی دارد.

متاسفم که نتوانستم انتظارتان را بر آورد کنم ... مرا ببخشید
من از جملات" نبود تمرکز به هزار دلیل...به زعم من مهمترین عامل افت تحصیلی دانش آموزان ماست. "
و
"نظام آموزشی ،تربیتی ،مدیریتی،محتوای کتابهای درسی و... بسیار ناکارآمد وآسیب زاست وبا سرعت وحشتناکی در جهت افت تحصیلی و فکری وفرهنگی وحتی شخصیتی دانش‌آموزان در حال حرکت است"

چنین دریافتی کردم اگر منظورتان چیز دیگری بوده خوب بگویید.

ظاهراً در اصل بحث که قبح دم زدن از گذشته است توافق داریم

اصل منظور من هم از این نوشته کم بضاعت همین بود . قبول دارم که خیلی رسا و بهتر می شد نوشت .

مسلماً تجربه مستقیم من درباره فرزند خودم است اما از وضعیت آموزش نسل جدید بی خبر نیستم . منکر نقایص فراوان سیستم آموزشی فعلی در مدارس و دانشگاهها نیستم ولی اینها ربطی به نسل امروز ندارد . این ها حاصل سیاست اقتدار گراییست که آموزش را هم می خواهد به نفع خود مصادره کند.
این که مشکلات نسل امروز هم پیچیده تر و بزرگتر است کاملاً درست است ولی باز هم تاکید می کنم که چیزی از ارزش هایشان کم نمی کند.

خلیل شنبه 20 آذر 1389 ساعت 08:06 ب.ظ http://tarikhigam.blogspot.com

سلام.

1 - به این می گویند تشویق ایرانی!

2 - حسرت به گذشته، از ندانستن شرایط حال است، و مربوط به امروز هم نیست ولی امروز تشدید شده است. حسرت اخراج آدم از بهشت و بعد این همه وعده و وعید برای انجان دادن بسیاری از کارها برای بازگشت به بهشت بعد از مردن، عمومی ترین حسرت اجتماعی ما است.

3 - آن معلم و هزاران مانند او، با دفن کردن خود در آه ها و آرزوهای پسگرایانه خود را از زحمت شناخت دنیای امروز معاف کرده اند. خواه ناخواه باید بگونه ای این تنبلی خود را توجیه کنند.

4 - بجای سرکوفت بچه های هوشیار امروز، بهتر است حواسمان به شرایط نامناسبی که برایشان ایجاد شده و هر روز این بچه ها را به سرکشی های گوناگون وامیدارد توجه کنیم و توضیح دهیم.

سهیل شنبه 20 آذر 1389 ساعت 08:56 ب.ظ http://www.sora.blogsky.com/

درود
چه خوب گفتید، بله آینده که چندان روشن نیست و از گذشته هم اکثرا بی خبریم وتنها موهوماتی را به نام گذشته می خوانیم، در این سرزمین که از کودکی شنیدیم: سال به سال قربون پارسال چه امیدی به آینده باید باشد و این گذشته نامعلوم هم پتکی است که می کوبند بر سر نسل جدید تا صدایی تازه را نشنوند

سلام آقا سهیل خوبید؟

محمدرضا شنبه 20 آذر 1389 ساعت 10:08 ب.ظ http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
از دوران بچگی همه به من سرکوفت می زدند که ما قدیمها از شما بهتر بودیم! از پدر و مادر تا معلم و ناظم و استاد و راننده تاکسی و...
بودید که بودید! چه کردید؟!
خوشبختانه الان در بین خانواده و فامیل در مورد من حداقل این را کمتر می گویند!

چه قدر عالی !

درخت ابدی یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 03:56 ق.ظ http://eternaltree.wordpress.com

سلام.
«ملتی که امروز از چرخه رقابت برای بهتر زیستن بیرون افتاده با گذشته های آمیخته به افسانه و اسطوره اش سرگرم می شود تا نارضایتی اکنونش را فراموش کند.» مگه قراره به کجا برسه؟
یه نکته: اصلا ما کی هستیم که بخوایم واسه بقیه تکلیف مشخص کنیم!
کاش تو ماداگاسکار بودم و مث آدم زندگی می کردم، یعنی کسی کاری به فکر و ذکرم نداشت

سلام علیکم.
من پرسیدم، و محمدرضا پرسید، که

«طبق مطالعات و دانسته های شما تعریفتان از دموکراسی چیست؟»


اما شما دموکراسی و ویژگیهای اساسی ی حکومت دموکراتیک را هنوز که هنوز است تعریف نکردی.

خیلی که شفاف شدی، این مطلب را فرمودید:
«من پیرو اصلاح طلبان و خواهان مردمسالاری دینی هستم.»


خب اگر دموکراسی به هر دلیل تحقق ناپذیر است، آیا به طریق اولا دموکراسی ی دینی تحقق ناپذیرتر نیست؟
اگر دموکراسی، به قول شما، فریب است، به طریق اولا دموکراسی ی دینی فریبتر نخواهد بود؟
اگر دموکراسی تعداد ویژگی ی اصلی داشته باشد، آیا دموکراسی ی دینی ناقض تعدادی از ویژگیهای اصلی ی دموکراسی است؟
شما این همه مطلب فرمودی و ما را از مطالعات و آگاهیهای تاریخی ی خود سیراب فرمودی، و یک در میان متلک بار ماها کردی، اما،

ویژگیهای اصلی ی حکومت دموکراتیک را که سؤال من و محمدرضا و فرزانه از شما بود و هست، نگفتی که نگفتی که نگفتی.

دموکراسی ی دینی که «بدیل دموکراسی» نیست. دموکراسی ی دینی «یکی از دموکراسیها» است، که به شرطی محقق می شود، که ابتدائاً دموکراسی را ما قبول کرده باشیم.
از دموکراسی ی دینی هم که بگذریم، «اصلاح طلبی» که نوع و مدل حکومت نیست، که شما می فرمائی

«من پیرو اصلاح طلبان و خواهان مردمسالاری دینی هستم.»

اصلاح طلبان، اگر میرحسین موسوی را اصلاح طلب بدانیم، حتا قانون اساسی ی بالفعل را قابل تغییر می دانند، به خواست مردم، اما آقای خمینی رحمت الله علیه، حتا قانون اساسی ی هنوز نوشته نشده را، می گفت ملت حق ندارند بگویند به عنوان یک اصل از اصول قانون اساسی ی هنوز نوشته نشده، بگویند ما

جمهوری ی دموکراتیک

می خواهیم.

دموکراسی را باید مردم تعیین کنند، نه که رهبر انقلاب به مردم اجازه بدهد چه حدی از دموکراسی نصیبشان بشود.

به نظر من، شما نه اصلاح طلب هستی، و نه دموکرات دینی. کسی که دموکرات نباشد، دموکرات دینی نمی تواند باشد.

شما سؤال مکرر من مبنی بر این که «دموکراسی از دید شما چه ویژگیهای اصلی دارد» و همین سؤال محمدرضا از شما و همین سؤال فرزانه از شما را، با فرافکنی و متلک و ارجاع به تاریخ خوانی جواب می دهی.
خب چرا؟

ستاریان یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 08:11 ب.ظ http://mohredel3.blogsky.com/

در جواب شما :
سلام
عرض من در مخالفت با دموکراسی نیست بلکه حرف من این است که نظام سلطه حاکم بر جهان از استقرار حکومتهای مردمسالاری که منافع این قدرتها را به خطر بیندازد ،ممانعت به عمل می آورد
بحث من بر سر معرفی بدیل دموکراسی نیست که من پیرو اصلاح طلبان و خواهان مردمسالاری دینی هستم. راه حل مفابله با موانع دموکراسی را (هم که عمده اش را نظام سلطه معرفی می کنم )آشنایی با تاریخ و نحوه ی عمل انها می دانم. چیزی که متاسفانه در میان دوستان ایجاد نوعی آلرژی و کهیر می کند. به گمان من دشمنان ملی ما، هم در تهی کردن مان از پیشینه تاریخیمان و هم در بی ارزش قلمداد کردن گذشته موفق عمل کرده اند تا ما پی گیری تاریخی نکنیم و نفهمیم که از کجا مکررا ضربه می خوریم

در شکل فعلی حکومتهای دموکراتیک، من آن را بیشتر نوعی آریستوکراسی می بینم تا دموکراسی


ظاهرا آقای سید محمدی به نمایش تخم دوزرده خود تمایل بسیاری نشان داده که کامنتش برای مرا در همه جا به نمایش گذاشته!

یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 09:38 ب.ظ

دیمبل دیمبو دارام دادارام دارام
دیمبل دیمبو جالا همه با هم دیمبل دیمبو وای وای وای وای
صدارو ول بده جاااااااااان بیا وسط .....
عزیزانم خواهشا این مطلب را که من در زندگی ان را تجربه کرده ام با دقت و تامل خاصی بخوانید
از نظرات شما فرزندانم در این مورد استفاده میکنم برای نوشتن کتاب جدیدم
با تشکر م.و
ضمنا از دوستانی که مطلب درخوری در این مورد بنویسند دعوت به همکاری خواهد شد
! یا ؟ مسئله این است



همسرتون فارغ شدن تبریک میگم

ممنونم می تونم بچه ام رو ببینم؟

حتما ٬ فقط یک مشکل کوچیک پیش اومده همسرتون یک علامت سوال به دنیا آورده

ولی در عکس های سونوگرافی بچه من علامت تعجب بود

درسته طاهرا این اواخر سر بچه در رحم با شی سفتی برخورد کرده و موجب شده از ناحیه گردن خم بشه و تبدیل به علامت سوال بشه

نقطه اش چطوره سالمه ؟

متاسفانه نقطه نداره ولی نگران نباشید میتونیم در یک رحم اجاره ای براتون نقطه رو با حفظ تمام ویژگی های وراثتی کشت کنیم.

ولی من نقطه مشترک خودم و همسرم رو میخوام . ترحم , رحم هیچ زنی رو هم نمی پذیرم .

بهتره سخت نگیرید ما موارد بغرنج تری هم داشتیم همین دیروز یک علامت تعجب و یک علامت سوال از سر به هم چسبیده بودن این دو قلوهای ناهمسان با اینکه فقط یک نقطه مشترک داشتند نهایتا به تفاهم رسیدند و به دنیا اومدن !

خوب حالا باید چه کارکنم ؟

کار خاصی لازم نیست , رفتارتون باید کاملا طبیعی باشه فقط یادتون باشه این بچه رو بین خودتون و همسرتون نخوابونید.

چرا ؟

چون به این شکل همیشه بین شما یک علامت سوال باقی می مونه بهتره با همسرتون یک سمت بخوابید تا مقابل یک سوال مشترک قرار بگیرید این احتمال تفاهم رو بیشتر میکنه.

من همیشه علامت تعجب رو بیشتر دوست داشتم حس میکنم در هر تعجبی ممکنه یک هیجان هم وجود داشته باشه ولی علامت سوال همیشه یک ابهام با خودش داره , من از ابهام نفرت دارم راستش می ترسم.

شما هنوزجوان هستید نگران نباشید امیدوارم فرزند بعدیتون یک علامت تعجب باشه تا به تعادل ذهنی برسید این رو هم اضافه کنم که تا به حال مشاهده نشده زن و شوهری یک " جواب " رو به دنیا آورده باشن .

...

فردای آن روز علامت سوالی سر یک دو راهی رها شده بود ( بدون هیچ نقطه ای برای تشخیص هویت )
دیمبل دیمبو لالای دیمبل دیمبو دیشدرن
هی هی دوستان همه دو به دو شرتا رو عوض کنن بیان وسط
با شمام عزیز چرا شرت نپوشیدی پس چی رو میخوای عوض کنی
اهای عزیزان یکی یکی شمااز وری اون برو کنار مگه خودت داداش بابا نداری ... هی تو چرا لخت شدی الان میام میبرمت

. یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 09:49 ب.ظ

سلام
من یک نقطه هستم همیشه دلم میخواست یک خط باشم اما مامانم مخالفه اون دوست داره من یک دایره باشم بابام میگه ارزوی مامانت یک رویا دست نیافتنیه.اخه چطور ممکنه تو که یک نقطه ای به یک دایره تبدیل بشی .
به نظر تو چطور ممکنه من یک دایره بشم؟
فرزانه جون روی صحبتم با شماست خواهشا منو راهنمایی کن تا ارزوی مامانم براورده بشه.قول میدم اگه یک روز دایره شدم این محبتت رو تلافی کنم.قربانت نقطه ای کوچک با ارزوی بزرگ

امیر یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 09:54 ب.ظ http://hana31.persianblog.ir

"رمانتیسیسم" قرن 19 واکنش عاطفی-هنری بخشی از جامعه به وضع جدبد بود.بخش بازمانده از عصر قدیم که هنوز رویای فئودالیسم را در سر می پروراند.القاب و عناوین و امتیازاتش را از کف رفته و مورد تمسخر می دید و مذهب و ارزش هایش در معرض سخت ترین نقدها قرار گرفته بود.در عالم سیاست باز شدن پای روشنفکران مکلا و فکلی و بعدها دهقانان و کارگران پاپتی به عالم سیاست و تشکیل حزب و دعوی سیادت برایش سنگین بود و قانون جدید حقوق ویژه اش را در تجارت و زیمنداری از بین برده بود.هر آنچه در نظرش سخت بود دود شده و به هوا رفته بود.احساسات نوستالژیک آن بخش از جامعه را در این چارچوب می شود فهمید.از دست دادن موقعیت و منافع سابق به نفع جماعتی جدید با افکار و رفتار و دنیایی جدید و تلخی شکست و ضعفی تاریخی در مقابل دنیای مدرن باعث می شد تا به ستایش گذشته ی طلایی مورد نظرش بپردازد.گذشته ای که محکوم به نابودی بود و البته اندک چیزهای خوبش هم.چیزهایی که شاید بعدها در هیاتی جدید و متعالی تر در جامعه ای انسانی تر سر برآورد.شاید...
رمانتیسیسم را مثال زدم چرا که واکنشی تاریخی و شناسنامه دار و مشابه چیزی ست که به آن اشاره کرده ای.

ممنونم امیر
ارجاع خوبی دادی

بیضی(مامان نقطه) یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 09:54 ب.ظ

نقطه خدا ذلیل کنه کجا رفتی باز
ا؟ ا؟ باز چشم منو باباتو دور دیدی ورپریده ؟اومدی تو نت؟
نگفتم مزاحم مردم نشو.فرزانه جون من ازت معذرت مبخوام این بچه بی ادبی کرده مزاحم شما شده.
الان خدمتش میرسم.
شما که فرزند داری بگو از دست این بچه ذله شدم!به نظر شما که تجربه بیشتری چه برخوردی باهش کنم؟شوهرم میگم پاکش کن خلاص کن خودتو.
الان پاک کن دستمه به نظرت با پاک کن پاکش کنم

. یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 09:57 ب.ظ

مامان ببخشید غلط کردم دیگه فول میدم حرفتو گوش کنم.
فرزانه جون تو یک چیزی بهش بگو
نه مامان ببخشید نه نه نه ه ه ه پاکم نکن اااااااااااااااااااای

برزین یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 09:59 ب.ظ

سلام
گذشته گرایی و در باد گذشته خوابیدن به همان اندازه مذموم است که گذشته و تاریخ یک قوم را بخواهیم نفی کنیم . در کنار توسعه و پیشرفت باید به خود و جوانانمان هویت هم بدهیم . هر چند چنین امری در وضعیت موجود سیاسی کشور اتفاق نخواهد افتاد . به نظرم کشوری مثل کره جنوبی که به سرعت در حال پیشرفت و توسعه است متوجه اهمیت تاریخ شده و به هر طریق ممکن و با استفاده از هنر هفتم مشغول ساختن تاریخ برای ملت خود است تا بگوید ما هم این بوده ایم !!
در مورد گفته معلم پسر شما باید واقعیت ها را پذیرفت این حرف ، حرف اکثر معلم هاست گویا از دست دانش آموزان امروزی کلافه اند . شاید آنان نمی دانند نسل امروز مانند گذشته نیست که تمام دانش و اطلاعات و آگاهی خود را از دریچه مدرسه و از زبان معلم می گرفت برای نسل گذشته ، معلم به عنوان یک عنصر آگاهی دهنده از ارزش و قداست زیادی برخوردار بود اما امروز به مدد تکنولوژی و دنیای مجازی این دانش آموزان هستند که از هر نظر جلوتر از معلمانشان هستند پس دلیلی برای تقدس و ارزش معلم در دنیای امروز باقی نمی ماند به همین دلیل است که معلمان از دست دانش آموزان کلافه اند !!!

دوست عزیز وبلاگتان باز هم مسدود شده !
خبری از خانه جدیدتان نمی دهید ؟

کره جنوبی دارد از تاریخ نداشته اش پول می سازد ولی ما با تاریخ داشته و نداشته مان فقط بلدیم فخر بفروشیم .

لوزی(بابای نقطه ی ناکام) یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 10:03 ب.ظ

ا؟ بیضی ؟بچه رو چرا پاک کردی؟
یک عمر به خودت فشار اوردی یک نقطه زاییدی اونم پاک کردی!
بده من پاک کن رو بده من
تو فرهنگ استفاده از پاک کنو و نداری.از فرزانه یاد بگیر حتی امیر رو پاک نمیکنه با اون رمانتیسیسم گفتنو نوستالژیک نوشتنش.حدا اقل امیرو پاک میکردی.
بی جنبه دیگه نگی بچه مخام که خبری نیست.

یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 10:08 ب.ظ

دیمبل دیمبو نانای دیمابل دیمبو نای
دیمبل دیمبو دیدان دیدیرن دان.
نای نای نای نای نننای نانانانای
دیمبل دیمبو.بچه ها دارم میرقصم خیلی شادم
لالا لای لای لای لالای لای لای
تو که شرت نپوشیدی غریبی ایندفعه اشکال نداره بیا وسط.بیا بهت شلوار کردی بدم.

احمد جعلی یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 10:44 ب.ظ

قدیما بهتر مینوشتی!!!!

فرزانه یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 10:59 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

جهت آگاهی و اطلاع مخاطبان گرانقدر این وبلاگ :

جوانمردhttp://javan-mard.blogfa.comIP: 78.38.145.91شنبه 6 آذر 1389 ساعت 01:50

مشتی اسمال - تندرhttp://www.mashtee-smal.blogfa.com IP: 78.38.145.43یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 16:43

جوانمردIP: 80.191.247.195یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 11:19

جوانمردhttp://javan-mard.blogfa.comIP: 80.191.247.195یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 11:30

مشتی اسمالhttp://www.mashtee-smal.blogfa.comIP: 80.191.247.195یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 12:40

انسانIP: 78.38.145.107پنجشنبه 11 آذر 1389 ساعت 18:59

!؟IP: 78.38.145.42یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 21:38

.IP: 78.38.145.42یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 21:49

بیضی(مامان نقطه)IP: 78.38.145.42یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 21:54
.IP: 78.38.145.42یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 21:57

لوزی(بابای نقطه ی ناکام)IP: 78.38.145.42یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 22:03

!؟IP: 78.38.145.42یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 22:08


فاعتبروا یا اولی الابصار...

نیکادل یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 11:37 ب.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com

فرزانه عزیز
کامنت ها رو خوندم ذهنم به هم ریخت. آدم چیزهایی می بینه که جای صحبتی باقی نمیذاره ...
در مورد گذشته گرایی یکی از دلایلش ممکنه این باشه که شاهدی برای رد و اثبات مدعای ما نسبت به گذشته ها وجود نداره. در واقع گذشته گرایان زمانی به این رویکرد متوسل می شوندکه مطمئنند حریفی برای به چالش کشیدن ادعاهای آنها وجود ندارد و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...

نجیبه محبی دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 12:41 ق.ظ

اوضاع من همیشه بدتر بوده ، همیشه کلاس ما بدترین کلاس بوده نسبت به کلاس همپایه خودمون تو مدرسه اینو به فرزندتان بگویید تسلی می یابند :-))


نفیسه دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 08:52 ق.ظ

به هر حال هر کشوری گذشته ای داره و گاهی در اون گذشته چیزهایی هست که قابل استناد و ارزشمند.
من همیشه میگم که ما چه داریم به نسل آینده بگیم که حداقل ما این کارها رو در حق ایران یا کشورمون یا اصلاً شهرمون کردیم

محسن صالحی دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 01:08 ب.ظ http://salehimohsen.blogfa.com/

یه دلیل می تونه عادت باشه...دلیل دیگه شاید به خاطر نوستالوژی باشه.

نوشینه دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 05:46 ب.ظ http://nargess777.blogfa.com

خب منم فکر میکنم مسئله فقط احساسات نوستالژیکی ست که گذشته را بهتر و زیباتر جلوه می دهد اما واقعیتی که د راین حرف است اینه که بچه ها حالا نسبت به ارزشها و اعتقادات بد گمانند و البته حق دارند این بدگمانی می تواند علت بی انگیزگی نیز باشد

[ بدون نام ] دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 06:31 ب.ظ

[ بدون نام ] دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 06:31 ب.ظ

[ بدون نام ] دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 06:34 ب.ظ


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد