دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

باد می کارند و ...

اگر چه گستره  آموزش منحصر به آموزشهای رسمی نیست . اما هرگز نمی توان نقش آموزشهای رسمی را که مستقیم و غیر مستقیم کودکان را مخاطب قرار می دهند ، نادیده گرفت .


کتابهای درسی هم از نظر فرم و هم از نظر محتوا گاهی چنان سخیف و بی مایه اند که مجبور می شوم با صراحت به پسرک بگویم  کتابتان درست ننوشته است!  توضیح دادن اینکه چرا باید چیزی که دروغ یا اشتباه است را یاد بگیرد همیشه آسان نیست . گاهی  هم اصلاً توضیحی وجود ندارد .


در کتاب تعلیمات اجتماعی شان آمده است :

از مهم ترین وظایف فرد در جامعه اسلامی بیزاری و نفرت از دشمنان جامعه اسلامی است و از دانش آموزان خواسته اند در این مورد گزارشی نوشته یا نقاشی ای بکشند.


چنین جملاتی البته کم نیستند .... اما آیا می توان اثراتش را بسادگی نادیده گرفت ؟


تصوری که از دشمنان به او داده می شود همه کسانی اند که با دیدگاه رسمی قدرت مخالفند و یا حتی به آن معترض اند . لابد پاشیدن تخم کینه و نفرت در ذهن کودکان هم از مصادیق انجام اوجب واجبات است .

نظرات 46 + ارسال نظر
نیکادل چهارشنبه 6 بهمن 1389 ساعت 07:35 ب.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com

سلام فرزانه جان
واقعاً که! البته در جامعه اسلامی که ذکر لعنت مستحب است، کاشتن بذر نفرت و کینه باید از اوجب واجبات باشد
واقعاً مه مصداق عینی 1984 شده این مملکت
چه بدبختی هایی که در درز و دوز این دیار کاشته نشده

سلام
عزیزم اوجب واجبات فقط و فقط حفظ نظام است

هستونک چهارشنبه 6 بهمن 1389 ساعت 07:39 ب.ظ http://hastunak.blogfa.com

اما من فکر می کنم :
«از مهم ترین وظایف فرد در جامعه اسلامی بیزاری و نفرت از دشمنان جامعه اسلامی » هست و باید هم باشد!!!

اگر وظایف مهم دیگری انتظار دارید باید جامعه دیگری هم برگزینید.

نمی دانم چرا یاد جوانان هیتلری افتادم که اولین عملیات های استشهادی تاریخ را انجام دادند . در عقب نشینی آلمانیها بطرف برلین و قبل از فتح برلین توسط متفقین !
با بمب های ده کیلویی در بغل شان میان چاله هایی که حکم مین ضد تانک را در ورودی برلین ایفا می کرد!

مطمئنم آنها هم مهمترین وظیفه شان انزجار و نفرت از دشمنان شان بوده و به وظایفشان تا نهایت حد ممکن عمل می کرده اند.

هستونک جان شما مطمئنی که این جامعه را ما برگزیده ایم ؟

بید مجنون چهارشنبه 6 بهمن 1389 ساعت 08:24 ب.ظ http://fenap.blogspot.com

سلام
به گمان من بزرگترین مشکل نه آموزش پرت و پلاها و شطحیاتی که به نام درس تدریس می کنند؛که تاثیر مخربی ست که بر ضمیرناخودآگاه کودکان می گذارند.

و تاثیری این چنین مهلک که در کودکی کاشته شد،مشکل بتوان در بزرگسالی برطرف کرد.زمانی که بذر نفرت کاشته شد و دیدگاه یا از ماست و یا بر ضد ما در پستو های ذهنی لانه کرد،فرد در بزرگسالی نیز رویه ای چنان پیشه می کند ،فقط جای خودی و ناخودی عوض می شود.تلاش دیگری در جهت تحکیم امتناع تفکر

سلام
البته با تمام قوا باید تلاش کرد تاثیراتش را خنثی کرد ... اما چقدر می شود این کار را کرد ؟ تازه مگر فقط همین یک جمله وهمین کتاب درسی است ؟

شما ببین یک ساعت در هفته سریال مختار را پخش می کنند شانزده بار صحنه سر بریده و پرت شدنش را نشان می دهند

سیدعباس سیدمحمدی چهارشنبه 6 بهمن 1389 ساعت 08:30 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
مدرسه ها و دانشگاهها چندان تفاوت ندارند با پادگانها.
بسیج دانش آموزی.
بسیج استادان دانشگاه.
کسانی که در ایران فوق لیسانس ادیان و عرفان می گیرند، دو واحد از درسهاشان، «زندگی امام خمینی (س) و تاریخ انقلاب اسلامی» است.
در کتابهای تاریخ در مدرسه ها، عکس آقای خمینی و آقای خامنه ای حتماً روی جلد کتاب است.
در کتاب فیزیک و شیمی ی دبیرستان، اولین صفحه ی کتاب، عکس آقای خمینی و جملاتی از ایشان است.

سلام
دقیقاْ همین طور است دو واحد آشنایی با دفاع مقدس هم اضافه شده به سرفصل دروس دانشگاه

محسن پارسا چهارشنبه 6 بهمن 1389 ساعت 08:31 ب.ظ http://mohsenparsa.blogsky.com

سلام
جالب اینکه در اینجا هم کلی گویی شده است و معلوم نیست چه افراد و گروه هایی جز دشمنان جامعه اسلامی هستند! اگر کتاب ها درسی تاریخ را هم نگاهی بیندازید به موارد جالبی بر می خورید که از یک سو خنده را به لبانتان می نشاند و از سویی دیگر از ته دل از آنچه که بر سر تاریخ شکوهمند کشورمان آورده اند غمگین می شوید.

سلام
این نمونه کوچکی بود اما این قدر رو اعصابم بود که باید می نوشتمش

نجیبه محبی چهارشنبه 6 بهمن 1389 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.haaghiighattt.blogfa.com/

ما هم این درسها را خوانده ایم ولی با قرائت خودمان نگران کودکان هم نباشید آن طور که باید می خوانندش :-)

آره ما هم دوره ابتدایی را با مار غاشیه وعذاب جهنم گذارنده ایم معلم پرورشی هایی داشتیم که می گفتند هر مویی که از مقنعه تان بیرونه با همان آویزانتون می کنند ... اگر بوی عطر شما به دماغ مردی بخورد در روز قیامت از بوی تعفن هیچ کس نزدیکتان نمی شود و....
فکر می کنی آنها بی اثر بوده اند ؟
فکر میکنی آن ها کودکی ها و شادی و لذت هایمان را از ما نگرفته اند ؟

زمانیان چهارشنبه 6 بهمن 1389 ساعت 09:42 ب.ظ

سلام
همزمانی جالبی است. مطلبی را دارم تهیه می کنم در باره ی نفرت های اجتماعی. اصناف و اقسام آن.
چنین به نظر می رسد نفرت به منزله ی نفت چراغ سیاست جاری عمل می کند. حقیقتا این چه ماشینی است که با سوخت نفرت روشن می شود و راه می رود. نفرت هایی که خصومت و خشونت می زایند و زندگی را سخت و ناگوار می کند.

سلام آقای زمانیان
ماشینی با سوخت نفرت
مطلب شما حتماْقابل استفاده خواهد بود

داستان تکراری چهارشنبه 6 بهمن 1389 ساعت 10:43 ب.ظ http://baharakmv2.blogfa.com

در کلاس ضمن خدمت به همسرم گفته بودند که در انتخاب سر فصل های کتب درسی سپ+اه نظارت مستقیم دارد. چیزی که خلاف منویات آنها باشد را بر نمیتابند.

مایه تاسف است

علیرضا چهارشنبه 6 بهمن 1389 ساعت 11:14 ب.ظ http://khateratezolmat.blogspot.com/

آه!

نوید چهارشنبه 6 بهمن 1389 ساعت 11:28 ب.ظ http://navidrabby.blogfa.com/

و چه ابلهند که نمی فهمند جهت این کینه و نفرت با بالغ شدن بچه ها به سمت آنها می چرخد

بلاهت هم می تواند قدرت را برای مدتی حفظ کند

م.ایلنان چهارشنبه 6 بهمن 1389 ساعت 11:42 ب.ظ http://www.mimilnan.wordpress.com

می گویند ماموران معاویه بزغاله هایی به کودکان می دادند و وقتی کودک می ژرسید این بزغاله از کجا آمده ژاسخ می دادند که معاویه هدیه داده. وقتی کودک با بزغاله انس می گرفت، مامورهای آماده ی معاویه می آمدند و بزغاله را می بردند. کودک می پرسید بزغاله ام چه شد؟ پاسخ این بود که "علی" بزغاله ات را برده.
زمانی که توی حوزه درس می خواندم این داستان را یکی از استادان بنام حوزه تعریف کرد و گفت: خدا لعنت کند معاویه را اما این روش تولی و تبری است. آن استاد بنام حوزه سفارش می کرد همین روش را در تربیت کودکانتان پیاده کنید تا کودکانتان با عشق به فلان و کینه به بهمان بزرگ شوند.
حالا دیگر درک رفتار آقایان خیلی هم سخت نیست البته اگر بدانیم که دارند مانیفیست معاویه ی بزرگ را پیاده می کنند.

بله حکایت همان حکایت است ممنونم از نقلش

دمادم پنج‌شنبه 7 بهمن 1389 ساعت 12:30 ق.ظ http://www.damadamm.blogspot.com

بله متاسفانه همین جور می شود که بذر تناقض در ذهن کودک رشد میکند مثل خود ما. تفاوت موزش های مدرسه با خانه،نوع رفتار در مدرسه و اجتماع و خانه،خوب ها و بدهای مدرسه و خانه و اجتماع و همین طور بگیریم و برویم معلوم نیست تا کجا می رسد و جوان که همان کودک دیروز باشد در سرگیجه ای عجیب به دنبال راه خودش می گردد و وای به حال بچه هایی که پدر و مادر فرهیخته ای نداشتنه باشند. ان ها چطور می توانند از جایشان بلند شوند؟

گیر کرده ایم بین این همه تناقض محبوبه جان

ققنوس خیس پنج‌شنبه 7 بهمن 1389 ساعت 01:37 ق.ظ

سلام
و لذتی شهوانی است از تلفظ آن ، دشمن !!!
با این همه افسوس که دشمن حتی نیم نگاهی هم به من و تو نمی اندازد و درد اینجا فزون تر می شود !!

سلام ققنوس
اتفاقاْ خواستشان همین است

امین پنج‌شنبه 7 بهمن 1389 ساعت 01:50 ق.ظ http://amin79.blogfa.com/

اگر چه میگن بچه ها رو برا نمره گرفتن صرف، تشویق به درس خوندن نکنید ولی به نظرم در مورد درسهایی مثل تعلیمات دینی و... باید به بچه بفهمونیم(نمیدونم چطوری!) که بخون فقط نمره بیاری. بعد خودمون تو این موضوعات شیر فهمشون کنیم. عشق به دونستن رو در درسهایی مثل علوم و ریاضی درشون بپرورونیم. گویا این جور درسها هنوز آلوده نشدند.
تازه بجز مدرسه خوشبختانه منابع دیگه ای از دانایی مثل تلویزیون، ماهواره و اینترنت امروز وجود داره که باید سعی کنیم جای اقتدار و تک منبعی مدرسه رو بگیره و بچه ها رو با این منابع دیگه آشنا کنیم و بهشون یاد بدیم همه دانایی و فهم توسط معلم و کتاب مدرسه گفته نمیشه.

همین کارها را می کنیم
اما خوب... برداشتن این همه بار بیهوده در کودکی کجای انصاف است ؟

دریا پنج‌شنبه 7 بهمن 1389 ساعت 02:54 ق.ظ http://booyedoost.blogfa.com

سلام.
چون که مادر دو فرزند این (آن) سرزمینم می تونم عرض کنم من نگران آنچه در مدرسه ودانشگاه و خیابان و تلویزیون ومترو وموال و ... مسجد و... به خورد بچکانمون میدن نیستم چون شما یاد می گیری که خودت
معلم مشاور حتا پزشک دوست ودرس بچه هات باشی ومیتونی ومیشی. من نگران آن چه که به بچه ها داده نمیشه هستم رد شدن از خط عابر رد نشدن از چراغ قرمز ...و تو می مانی با دنیایی از موضوعات درسی که نیاموخته باید درس بدی .بار کمر شکنیه. داشتم زمین گیر میشدم دل به دریا زدم 5000 کیلومتر این ورتر به ساحل رسیدم. امیدوارم ساحل امن خودش رو به ایران برسونه.
***********
چند مطلبی از شما خوندم واستفاده کردم باز هم برای خوندن باقی بر می گردم. لینکتون می کنم با اجازه. در مطلب"اینجا وطن فرزندان ایرانیم" شرحی از نادانی های ملموس اجتماعی خودمان
دادم ممنون میشم از نظرتون.

سلام
ممنونم و خوشحالم از آشنایی با شما ... شما که گویا رهیده اید از این جا

میله بدون پرچم پنج‌شنبه 7 بهمن 1389 ساعت 11:44 ق.ظ

سلام
مدینه گفتی و کردی کبابم
چند روز پیش پسرم با ذوق اومد گفت امروز در مدرسه جشن هوای پاک داشتیم...گفتم چه خوب پسرم! چنین و چنان...بعد پرسیدم خوب توی جشن چه کارایی کردید؟ گفت رفتیم تو حیاط شعار مرگ بر آمریکا دادیم!!!!!!!!
جل الخالق

سلام
خوشبختانه مدرسه ی پسرک به این فقره جشن ها محل نمی گذارد

علی.ی پنج‌شنبه 7 بهمن 1389 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.aliyazdandoost.blogfa.com

گفتنی ها کم نیست از این اختتناق خاموش!
برایتان شعری از یغما گلروئی می گذارم که صد البته بی ربط نیست:
آقا ! اجازه‌ !
یه‌ سوال‌ داشتیم‌ :
ما کلاس‌ اوّلیا
که‌ هَر روز تو مراسم‌ِ صُب‌گاه‌
دَه‌ تا زنده‌ بادُ مُرده‌ باد می‌گیم‌ ،
وقتی‌ بزرگ‌ شُدیم‌
می‌تونیم‌ آدمای‌ دیگه‌ رُ دوس‌ داشته‌ باشیم‌ ؟

ممنونم از انتخاب زیبایت

آزاد پنج‌شنبه 7 بهمن 1389 ساعت 01:34 ب.ظ http://pirahan.blogsky.com

سلام فرزانه عزیز
تقسیم آدمها به اولیاء و اشقیا یکی از خصوصیات فرهنگ مذهبی عوام است که متاسفانه الان جنبه حکومتی پیدا کرده و در قالب آموزه های رسمی به بچه ها هم منتقل می شود . ریشه فلسفی این مسئله به روزگار زرتشت و مانی می رسد که همواره بین حق و باطل و اهریمن و اهورا جنگی دائمی برقرار بوده است .
نمی دانم موزه عباسی رفته اید یا نه ؟ تابلو دارالانتقام مختار یکی از آثار معروف استاد محمد مدبر است که در این موزه نگهداری می شود . آقای هادی سیف در کتاب "نقاسی قهوه خانه " توضیحاتی در مورد این تابلو داده است . عین آن توضیحات را می نویسم اگر روی جملات و کلمات آن دقت کنی ، خیلی واقعیت ها روشن خواهد شد :
" ..روى موضوع انتقام مختار، استاد محمد تابلوهاى بسیارى کشید، یکى از دیگرى گویا تر و بهتر. مثل این بود که انگار خودش مى خواست انتقام خون سید الشهدا(ع) و یاران اش را از قاتلان و کافران بگیرد....انگار که خودش مختار است و شمشیر انتقام در دست اوست. مى داند کدام روسیاهى را به چه مجازاتى برساند...وقتى تابلویى در زمینه ى موضوع انتقام مختار را تمام مى کرد،...لبخندى بر لبانش نقش مى بست،...و مى گفت: “تمام شد.همه ى بدکاران را به درک واصل کردم.انتقامم را گرفتم.دلم خنک شد.” واقعا هم از صمیم قلب مى گفت.باور داشت که همه ى کافران را خودش به جزاى اعمال ننگین شان رسانیده است.”

سلام
اولیا و اشقیا ...بدل خیر و شر هم که تلقی شوند باز بار نفرت و انتقام را نمی پرورانند در حد ناچیزی که از آموزه های زرتشت سراغ دارم ندیده ام .
اگر هم باشد پذیرفتنی نیست ریخته شدن این همه خون در طول تاریخ نشان می دهد که اساساً نبرد نبرد بیهوده ای است .

محمدرضا پنج‌شنبه 7 بهمن 1389 ساعت 03:42 ب.ظ http://mamrizzio3.blogspot.com/

این قضیه ی تولی و تبری خیلی جالبه. حالا بخوام بیام موشکافی کنم مسلما اینجا بلوایی می شه.

می فهمم اما اگر نشکافی که ببافد ؟؟

بابک پنج‌شنبه 7 بهمن 1389 ساعت 04:01 ب.ظ

سلام
جناب هستونک
طبق کدام منطق این کشور ارث پدری شماست و ما از آن هیچ سهمی نداریم

امیر پنج‌شنبه 7 بهمن 1389 ساعت 04:28 ب.ظ http://hana31.persianblog.ir

سلام
فکر می کنید اگر بخواهیم آیه ی "اشداء علی الکفار و رحماء بینهم" را به فارسی ساده برگردانیم به طوری که قابل استفاده در کتاب تعلیمات اجتماعی باشد نتیجه کدام جمله می شود؟

سلام
به همان دلیلی که محمد رضا اشاره کرد این را ده بار در متن نوشته ام آوردم و خط زدم

لذتی دارد داشتن مخاطبی که ذهنم را می خواند

درخت ابدی پنج‌شنبه 7 بهمن 1389 ساعت 11:29 ب.ظ http://eternaltree.wordpress.com

سلام.
جمله‌ای که نقل کردی خیلی مخوف‌تر از چیزیه که به نظر میاد. آدم یاد زامبی‌ها می‌افته که همه رو می‌خوان مثل خودشون بکنن. چه خصومت ریشه‌داری با روح زندگی داره این نگاه آخرالزمانی. نشاید که نامش نهند آدمی.

سلام
وما محکومان به تحمل این آخر الزمانیم !

مسعود جمعه 8 بهمن 1389 ساعت 12:00 ق.ظ http://brightside.blogfa.com/

البته بچه ها هم خیلی زود یاد می گیرند که دو سیستم وجود دارد: سیستم رسمی و سیستم معمولی (یا همگانی)
سیستم رسمی بدرد مدرسه و امتحان و نمره می خورد و سیستم همگانی همان چیزی است که همه می دانند ولی اگر همه، هم را از نزدیک نشناسند، ترجیحا دانسته هایشان را اظهار نمی کنند یا کمتر اظهار می کنند. فکر نمی کنم تاثیرات این آموزه ها چندان به نفرت بیانجامد، اساسا تلاش بیهوده ای است. بیشتر باید نگران وقت و انرژی و منابعی بود که اینگونه هدر می رود.

خود ما هم بسیار خوب آموخته ایم راه رفتن در جاده های موازی را اما .... به چه قیمتی ؟

الیاس جمعه 8 بهمن 1389 ساعت 12:45 ق.ظ http://eco792.blogfa.com

نگاه صفر و یکی ، سیاه و سفید و یک سویه به جهان و جامعه همین عواقب را داردو باید به دیگران هم آموخت

برای حفظ قدرت ناچارند

دریا جمعه 8 بهمن 1389 ساعت 01:44 ق.ظ

سلام مهربون
مرسی که اومدین پس با شما دوست شدن خیلی سخت نیست
شما از این به بعد دوست دختر 8 ساله ی منم هستی .به واسطه ی یه اشتباه کوچولو وشیرین. امروز تصمیم گرفتم برای اینکه دخترم زبان مادریش رو با علاقه یاد بگیره وبه نوشتن وخواندن بیشتر تشویق بشه و کوچ زود هنگام ما طفلکم رو خارجی نکنه,
براش یه وبلاگ شخصی باز کنم وکردم دخترکم اولین پستش رو اشتباهی تو وبلاگ من نوشت و با شما دوست شد. وقتی کامنت تون رو براش خوندم یه عالمه ذوق کرد بازم ذوق زده اش کنیدلطفن
دست به دست هم دهیم به مهر
دختر تنبلکم را کنیم شادمان.
اینهم آدرسشه:nazaninparastoo.blogfa.com
حالا باید دوباره به آخرین پست منم سر بزنید حسودیم شد

سلام
البته ...چه بهتر اگر کودکان را بفهمیم می توانیم هنوز به خودمان امیدوار باشیم

خلیل جمعه 8 بهمن 1389 ساعت 05:52 ق.ظ http://tarikhigam.blogsky.com

سلام

منظور از " جامعه اسلامی " ، حکومت اسلامی است. و اگر حفظ حکومت اسلامی واجب اوجبات است، بیزاری و نفرت ازدشمنان حکومت اسلامی - نه جامعه ی اسلامی - هم از ملزومات آن است.

سفینه ی غزل جمعه 8 بهمن 1389 ساعت 01:44 ب.ظ http://safineyeghazal.persianblog.ir

سلام
خیل جماعتی که برای مشاهده ی جان دادن یک انسان(گیرم که زیبنده ی نام انسان نباشد) ساعت پنج صبح در میدان شهر جمع می شوند همان کودکان دیروز با آموزه ها یی مشابه امروزی ها هستند. ولی خوب آن موقع اگر اینترنت وماهواره و رسانه و.... بود نتیجه غیر از این می شد. بچه های امروز کامل ترند و به راحتی فریب نمی خورند. نمونه اش پسر خود بنده که چپ وراست من وپدرش را به حکمیت یونیسف حواله می دهد!


گاهی با خود فکر می کنم اگر توی خانه فقط خواندن ونوشتن یاد بچه هامان بدهیم چیز زیادی از دست نداده اند.

سلام
امیدوارم به امیدواری شما

دوست جمعه 8 بهمن 1389 ساعت 06:34 ب.ظ http://e2ch.us

خرافات سرطان بشریت.آگاهی تنها راه رهایی
فرد مومن و متدین، برده خرافات است چون از فکر کردن و استدلال مى ترسد. خرافات همیشه دشمن آزادى بوده، هست و خواهد بود. خرافات کلیه خدایان و فرشتگان و شیاطین و جادوگران و اجنه و پریان را خلق کرده است؛ همه پیغمبران و قدیسین و علائم و قربانى و نذر و ... را به ما داده و تاریخ دوره اى از زندگى بشر را با دروغ و معجزه و خزعبلاتى از این قبیل مکتوب کرده است

معجزه

عملى که توسط یک فرد قاهر بدون ارجاع به هیچ نوع نیرو و واقعیت طبیعى و مادى و علیرغم نیروهاى مادى و طبیعى صورت بگیرد، معجزه خوانده مى شود. جهل و خرافات و ناتوانى انسان بسترى است که در آن عقیده به معجزه رشد کرده است. پدران ما معتقد بودند که با دعا و نماز، قربانى کردن، روزه گرفتن، انجام مراسم و آئین دینى، مى توانند پشتیبانى خدا و ارواح مقدس را جلب کنند. فکر مى کردند که سیل و قحطى و زلزله و جنگ بلاهایى هستند که از طرف خدا براى مجازات کافران و مردم بى ایمان نازل شده اند. آنها به زانو افتاده و با لبهاى سفید شده از ترس و صورتهاى پریده رنگ و مرعوب، از خدا مى خواستند که این بلاها رارفع کند، به گناهانشان عاجزانه اعتراف مى کردند، آه و ناله و زارى مى کردند، صدقه و نذر و قربانى مى دادند، بر صلیب و محراب و مجسمه مریم و خدایان و بت ها بوسه مى زدند، در برابر مقبره هاى امامزاده ها و امامان سجده و تعظیم مى کردند، اما دعاهاى آنها در فضاى سرد و بدون روح و قلب کلیسا و مقبره و محراب محو مى شد و مى مرد. آرى، فرشته و جبرئیل و عزرائیل و شبح و شیطان و جن و پرى و خدایان همه دروغ خیالى و ساخته و پرداخته ذهن انسانهاى ضعیف و ناتوان قرنها قبل در برابر زور و قهر طبیعت بودند
اما خوشبختانه حناى اینها مدتهاست که رنگى ندارد. مدتها و قرنهاست که دیگر این فرشته هاى بالدار از بیگناهان حفاظت نمى کنند؛ به دردمندان تسلى خاطر نمى دهند و کلمات آرامش بخش را در گوش ناامیدان نجوا نمى کنند. این فرشته ها همگى محو و ناپدید شده اند. قدرت فکر، آگاهى و استدلال و توانایى هاى مادى بشر در فائق آمدن بر مشکلات طبیعى و اجتماعى، تاثیر آنها را تا حدود زیادى از بین برده است
مساجد - کلیساها - کنیساها - محافل و خانقاه ها بتخانه هایی برای فریبکاران و فریب خوردگان اند

روشنفکرنما شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 09:10 ق.ظ http://kafeiin.blogfa.com

این همه از این بذرها سعی کردن تو ذهن ماها بکارن چی شد؟ شدیم این که از بیخ و بن اسلام کندیم و سبک زندگی خودمون رو داریم و برای کشورهای دشمن اسلام هورا می کشیم

این همان سه نقطه تیتر است

احسان میرزائی شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 10:16 ق.ظ http://online-reporter.blogfa.com

سلام
پس بهتره بچه ها تنبل و درس نخون باشن
اینجوری تاثیر این کلمات از بین میره


من هم به روزم

سلام
کاش موضوع به همین سادگی بود

محسن شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 01:41 ب.ظ http://www.salehimohsen.blogfa.com

خدا می دونه چند نسل طول می کشه که اثرات مخرب آموزش های این ها از ذهن مردم این سرزمین پاک بشه.

شیطان شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 02:46 ب.ظ http://lilo5000.persianblog.ir/

تخم کینه کاشتن .... این از شیوه های قدیمیه سیستم های استبدادی و وابسطه به ایدئولوژی های خاص و بسته بوده ....
جالب اینجاست که تو هیچ کشوری هم این روش جواب نداده ... بچه ها از هر چیز که به عنوان درس اخلاق بهشون تحمیل میکنند متنفر میشند و فقط به فکر قبول شدن و رد کردن درس هستند .... و بعد میخندند به ریش معلم و نظام آموزشی ...
تو بلوک شرق هم همین بود .. از ۴۰ تا ۷۰ سال پیش .... میبینی چی ازش مونده ... به قول هستونک تو دوران نازی ها هم همین بود و امروز اکثر آلمانی ها از این همه تخم نفرت که کاشتند بیزارند ...

سلام

مقاله ای که گفتی رو پیدا نکردم ... میتونی لینکش رو برام بفرستی

سلام
با این که جواب نداده اما در یک بازه زمانی کار یک یا چند دیکتاتور را راه انداخته ... اما نمی دانم چرا ما در دور تکرار این چرخه گوی سبقت را از جهانیان ربوده ایم شیطان عزیز

حتماً ببخشید اگر دیر شده
http://www.mghaed.com/essays/snaps/88/kheng.htm

نفیسه یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 10:01 ق.ظ

اسم مطلبی که نوشتید کاملا گویای آن است که آخرش به چه ختم می شود. اما منم گاهی حرفهایی که برادرزاده ام می زنه همین جوری بهت باقی می مونم که واقعا این مدارس چه یاد می دهند اما به هر حال تحول و تغییر در مورد ما که دنیای اطرافمون خیلی ساده تر از این حرفها بود اتفاق افتاد دیگه چه برسه به این دنیایی ر از تکنولوژی و دسترسی بالا به اطلاعات

امیدوارم تکنولوژی کار خودش را بکنه

نفیسه یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 10:02 ق.ظ

اسم مطلبی که نوشتید کاملا گویای آن است که آخرش به چه ختم می شود. اما منم گاهی حرفهایی که برادرزاده ام می زنه همین جوری بهت باقی می مونم که واقعا این مدارس چه یاد می دهند اما به هر حال تحول و تغییر در مورد ما که دنیای اطرافمون خیلی ساده تر از این حرفها بود اتفاق افتاد دیگه چه برسه به این دنیایی ر از تکنولوژی و دسترسی بالا به اطلاعات

نوشینه یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 11:10 ق.ظ http://nargess777.blogfa.com

متاسفم برای آموزش و پروش کشورمان همه معتقدند که خشک و بی تاثیر و منفی است اما هیچ چیز عوض نمی شود

هرگز بی تاثیر نیست حداقل برای بخشی از جامعه

مجتبی یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 12:09 ب.ظ http://chaparkhane.persianblog.ir/

با همین کینه توزی هاست که تا کنون توانسته اند حکومت این اوجب واجبات را برای خود حفظ کنند ؛ در وقایع اخیر مصر کاملاً مشهود است که حاکمیت نمی تواند از حیله هایی مثل آمریکای جهان خوار و صهیونیسم و... استفاده کند چون سعی نکردن تئوری دشمن را رعایت کند وحالا هم نمی تواند این وقایع را به گردن کسی دیگر بیندازد ؛ و برعکسش را که در ایران که دیدیم.

وقایع ایران در نوع خودش نظیر ندارد

مجتبی یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 12:13 ب.ظ http://chaparkhane.persianblog.ir/

البته نکته ی دیگری هم هست که ما هم روزگایری همین درسها را خواندیم و امروز شدیم فتنه گر ،کافر مزد بگیر اجنبی پس آیندگان هم مین گونه خواهند بود، قاعدتا

نتیجه چیست ؟

محمد ح یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 02:13 ب.ظ http://dustevatan.blogsky.com

از این موارد در کتابهای درسی بسیارند که خود من تا دو سه سال پیش با آنها درگیر بودم اما وقتی خواهرهای کوچکم بلند بلند کتاب می خوانند و یا در این موارد سوالی از من دارند به آنها میگم که: "کتابهای مدرسه رو فقط برای نمره گرفتن بخونید نه چیز یاد گرفتن که چیزی ندارند." فیلمها و برنامه های تلویزیونی هم همینطور است که می خوان مخ آدم رو شست و شو بدن. با دیدن فیلم کلید اسرار خواهر کوچکم که کلاس دوم بود داشت دیوونه می شد و هر دم گریه می کرد که من گناه کردم و...

شرایط اصلاً شرایط نرمالی نیست . روزبروز هم دارد بد تر می شود

بیات یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 02:36 ب.ظ http://hsnbyt.blogfa.com

سلام
یادش بخیر زمان خودمان کتابهامون حرف نداشت
زاغ می خواست که غار غار کند
..........

سلام
نسبت به فعلی ها کمتر بد بودند ...آره بهتر بودند

محمد رضا ابراهیمی یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 06:48 ب.ظ http://www.golsaaa.blogfa.com

سلام
باور کنید وحشت دارم از روزی که بچه ام را بخواهم به مدرسه بفرستم و اراجیف کتب درسی را به حیله و زور در سرش کنند. کاشکی می شد خودم به او درس می دادم و آنها فقط امتحان بگیرند. راهی اگر دارید پیشنهاد دهید ۳ سال بیشتر وقت ندارم.
راستی با شعری نو بروزم و منتظر
کلیک رنجه بفرمائید و نظر بدهید

سلام
وحشت بجایی است
باید تا جایی که می شود خودتان با بچه تان کار کنید از لحاظ فکری
حتماً شعرتان را خواهم خواند

ایمان دوشنبه 11 بهمن 1389 ساعت 06:00 ب.ظ http://faryadeyekmourche.wordpress.com/

سلام
بهرحال حکومتی که پایه هایش را بر نگهداری مردم در حماقت استوار می بیند باید فکری هم به حال آیندگانی که قصد دارد به راحتی برشان حکومت کند،داشته باشد .طرف مجبور است در سن و سال کمتر بنشیند و به زور خودش بخواند و همان ها را باور کند؛از طرفی مردم را هم آن قدر از لحاظ مشغله های فکری پر می کنند تا کسی اصلاً مگاه نکند که فرزندش در مدرسه چه چیز می آموزد .

سلام
جمله آخرتان خیلی مهم است اشاره به نکته تازه ای بود .
مردم این روزها فقط می خواهد بچه درس بخواند کمتر به محتوای درس کار دارند

راثی پور سه‌شنبه 12 بهمن 1389 ساعت 01:19 ب.ظ http://rasipoor.blogfa.com

سلام

اخیرا مقاله ای خواندم بنام توتالیتاریسم که در آن اشاره به این شده بود که این مدل حکومتها برای بقا نیاز مند تراشیدن یک دشمن خیالی هستند تا نا کارامدی های خود را با نسبت دادن به آن فرافکنی کنند.

سلام
این وِیژگی برای بقای قدرت به هر قیمت لازم است

محمد شنبه 16 بهمن 1389 ساعت 11:43 ب.ظ http://1dinosaur1.blogspot.com

سلام
خیلی دوست دارم بدونم تصور و ذهنیت پسرتون از این جمله چیه؟
دشمنان چه کسانیند؟
بیزاری و نفرت؟

تانیا خانی سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 03:23 ب.ظ http://cgyrehwsewiwmrr

(jhsdfzudciae7sdoPO)

رویا پنج‌شنبه 9 آذر 1391 ساعت 12:57 ب.ظ

چرا همیشه باید ایران از امریکا متنفر باشه...؟؟؟؟شایدم مانمیخوایم با امریکا دوست باشیم...

من هم همین را پرسیده ام
اگر هم دوست نباشیم لازم نیست متنفر باشیم

ابغفبل یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 07:42 ب.ظ http://gjbn bm mn,.2sgjg

نغعنعهنغنلاهغتالع

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد