دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا

تساهل به معنای تحمل و بردباری در برابر اندیشه و رفتاری است که با اندیشه و رفتار همیشگی ما متفاوت باشد. روح تساهل موجب شکوفایی تفاوت ها می شود و به عکس وجود تفاوتها و پذیرش اجتماعی و سیاسی آنها افراد را  با اندیشه تساهل آشنا می  کند.


مهم ترین نوع تساهل تحمل فرد توسط جامعه ودولت است . زمانی که دولت تبدیل به مهم ترین عنصر میشود و فرد به عنوان ابزارآن مورد استفاده قرار می گیرد، تمامی ارزشهای خوب ونیک از بین می روند.


هدف اصلی تساهل فهم و درک (ولی نه موافقت) با آنهایی است که درکی از مفهوم تساهل ندارند. به عبارت دیگر ، وظیفه تساهل گفت وگو با عدم تساهل است . چرا که مبارزه با خشونت بدون فهم آن امکان پذیر نیست . آنها که فقط  در صدد از بین بردن خشونت بدون درک آن هستند ، چاره ای جز تکرار آن ندارند.


بی شک مبارزه با تعصب اولین قدم در جهت ایجاد و تحکیم اندیشه تساهل در جامعه است ولی نباید فراموش کرد که دفاع از اندیشه تساهل به معنی دشمنی با متعصبان نیست ، بلکه مبارزه فکری و فلسفی با اندیشه ای است که افراد را به تعصب و جزم گرایی وا می دارد و در غیر این صورت تساهل خود تبدیل به تعصب می شود و این به معنای پایان یافتن دلیل وجودی تساهل است .


تساهل به معنای بی تفاوت بودن در قبال دیگران نیست بلکه احترام گذاشتن به  تفاوتی است که به کثرت گرایی فکری و فلسفی و فرهنگی و سیاسی جامعه شکل می بخشد.


اگر چه امروز فرهیخته شدن و دیدن مزایای  فلسفی و سیاسی تساهل در کشورهای لیبرال به سختی گذشته نیست اما این توجه به دیگران و باز بودن فضای اندیشه در فرهنگ مذهبی ما هنوز جزیی از شعور عامه نشده است .


تساهل اگر کاملاً فهمیده شود به ما نشان خواهد داد که چطور باید در برابر وسوسه خشونت و استبداد گری که توسط ایدئولوژیهای سیاسی و مذهبی زمانه ما ترویج می شود مقاومت کرد.


تأمل در معنای تساهل شیوه ای است برای آنکه همه ما دریابیم هیچ راه حل یگانه ای برای مسائل ما وجود ندارد همچنین درسی که تساهل به ما می دهد درس نگرش شک گرایانه و انتقادی در برابر متفکران آرمانشهر گرایی است که تفاوتها را بر نمی تابند.


گزیده هایی از کتاب " تفاوت و تساهل " نوشته رامین جهانبگلوست که توسط نشر مرکز منتشر شده است . کتاب مجموعه مقالات و سخنرانی های او در طی چهار سال پس از دوم خرداد 76 در دانشگاههای هاروارد و تورنتو و یورک است چند گفت و گو با متفکرانی مثل هانتینگتون و چامسکی هم در مدت اقامت یکساله نویسنده در هاروارد انجام شده که در کتاب آمده اند و بسیار خواندنی اند.


پ.ن : اتفاق خوب و باور نکردنی  روزهای گذشته برپایی نمایشگاه کتاب در شرکتمان بود که می شد  با تخفیف 50 درصدی بعنوان هدیه مدیر عامل ٬ کتاب خرید.

نظرات 48 + ارسال نظر
نجیبه محبی جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 07:39 ب.ظ

چه مدیر عامل خوبی

ghoghnoos/e/khis جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 09:54 ب.ظ

like... avalin ketabi k az jahabaglu khundam in ketab bud.khandanist.

ok
that 's excellent

سیدعباس سیدمحمدی جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 10:46 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
من ده دوازده سال پیش کتاب
نقد عقل مدرن
گفت و گوی رامین جهانبگلو با بیست فیلسوف معاصر دنیا
را خواندم. به نظرم خوب بود.
***
و نوشته ی من در هفده اردیبهشت 1385:

من و رامین جهانبگلو
بسم الله الرحمن الرحیم.
تأیید خبر بازداشت رامین جهانبگلو: روزنامه ی شرق، پنج شنبه، چهارده اردیبهشت 1385؛ ص 1 و 2.
اتهام جهانبگلو ارتباط با بیگانه است: روزنامه ی شرق، یکشنبه، هفده اردیبهشت 1385؛ ص 1 و 2.

نامه ی بنده به آقای رامین جهانبگلو، و جواب ایشان به بنده (هر دو، مدتی قبل از 07/05/2005):

ــ بسم الله الرحمن الرحیم. آقای رامین جهانبگلو. با سلام و احترام. دو نکته راجع به صفحه ی اول وبسایت جناب عالی عرض می کنم:
پیشنهاد من به جای
Spanish essayist, philosopher.
این است:
Spanish essayist and philosopher.
پیشنهادم به جای خوزه هم خوسه است. پیشنهاد اول به دلایل ویرایش ـ نگارشی و پیشنهاد دوم به دلیل تلفظ. موفق باشید. سیدعباس سیدمحمدی.
— Thank you for your sggestions. I will let my web designer to know abiut it.
Best
RJ

سلام
ماه پیش که چند تا کتاب خریدم کتابفروش جلد اول نقد عقل مدرن را بهم هدیه داد گفت جلد دومش را ندارد و الان هم تجدید چاپ نمی شود
هنوز نخوانده امش ولی کتاب جذابی به نظر می آید
طرز فکر جهانبگلو خیلی باز است . به پیشنهاد شما پاسخ دادند؟

بید مجنون جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 11:40 ب.ظ http://fenap.blogspot.com

چندی آخرین کتاب منتشر شده اش را تورقی کردم.به عنوان یک شخصیت متفکر دوستش دارم و مصاحباتش برایم شنیدنی ست.ولی نثرش چندان راضی ام نمی کند.شبیه نثر داریوش آشوری در مقالاتش.کند پیش میرود

البته نثرشانخیلی روان تر از آشوری است و ساده تر

ایمان شنبه 23 بهمن 1389 ساعت 12:12 ق.ظ http://faryadeyekmourche.wordpress.com/

مطلب بسیار عالی و جالبی بود .البته برای مردم ما این نوع مطالب باید در تیراژهای بسیار بالا در دسترس قرار گیرد!و حتی باید چنین مفاهیمی از رسانه هایی چون تلویزیون و رادیو در اختیار مردم قرار گیرد زیرا عدم وجود تساهل در اخلاق و رفتار عمومی مردم ما هم به وفور یافت می شود نه تنها فقط در میان افراد رده بالای حکومت که خودشان هم جزئی از این مردم هستند .
عدم وجودش حفره ی بسیار عمیق و بزرگیست در فرهنگ و سیاست و اجتماع ما .

چاره ای نیست جز تزریق اندک اندک آگاهی

درخت ابدی شنبه 23 بهمن 1389 ساعت 01:09 ق.ظ http://eternaltree.wordpress.com

سلام.
این کتابش رو نخوندم. جهانبگلو یکی از بهترین متفکران ماست.
مشکل بزرگ اینه که مستبد اگه اهل تساهل باشه دیگه اسمش مستبد نیست.

بله من هم از آشنایی با جهانبگلو خوشحالم
گاهی هم مشکل درباره کسانی است که خود را متساهل می دانند اما رفتارشان مستبدانه است.

محسن پارسا شنبه 23 بهمن 1389 ساعت 08:20 ق.ظ http://mohsenparsa1.blogsky.com

سلام
آشنایی بنده با آقای جهانبگلو از جایی شروع شد که متوجه شدم ایشان یک جاسوس اجنبی است! به لطف اعترافات و گفته هایش علاقه مند شدم آثار ایشان را بخوانم و جسته گریخته کتاب هایش را تهیه و مطالعه می کردم.
گویا شما در یک اداره دولتی مشغول به کار هستید. آخر سال شده است و مدیر محترم مجبور است باقی مانده ی بودجه مصوب را خرج کند تا در سال آینده متهم به کم کاری نشود و مشمول جریمه قرار نگیرد.

سلام
کدام جریمه ؟ بله در شرکتی دولتی شاغلم اما کار مدیر عامل جدیدمان هم خیلی روشنفکرانه بود

میله بدون پرچم شنبه 23 بهمن 1389 ساعت 02:43 ب.ظ

سلام
تزریق این امور البته باید در قالبهای سرگرم کننده به مردم ما انجام شود چون عموماْ حال امور جدی را ندارند!! مردم خوب وطنم شما خیلی باحالید!
نکته آقای پارسا در باب مدیریت بودجه بسیار درست و دقیق است

سلام
در قالبهای سرگرم کننده هم هنر و ظرافت بسیار می خواهد که اهلش اگر از تیغ سانسور بگذرند خواهند کرد .

البته شرکت ما دولتی است ولی بودجه دولتی ندارد چون خودمان تولید کننده ایم و تزریق کننده پول به دولت

سیدعباس سیدمحمدی شنبه 23 بهمن 1389 ساعت 03:26 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
پاسخ ایشان به من فقط و عیناً همین بود که نقل کردم. من هم دیگر پیگیری نکردم وبسایتش را ببینم. و نمی دانم الان ایشان وبسایت دارد یا ندارد.
در ویکیپدیای فارسی مدخل رامین جهانبگلو گفته است
http://www.iranproject.info/topfram.htm
وبسایت رامین جهانبگلو است. البته:
این وبسایت فیلتر است.

سلام
باری اگر فیلتر نبود عجیب بود.

سیدعباس سیدمحمدی شنبه 23 بهمن 1389 ساعت 04:57 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

با «خیال» افتتاح شد

طبق مدخل «بهشت زهرا» در ویکیپدیای فارسی در
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA_%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7

فعالیت این گورستان رسما در سال ۱۳۴۹ خورشیدی آغاز شد و نخستین درگذشته به نام محمدتقی خیال در تاریخ ۱۳۴۹/۵/۳ در قطعه ۱ ردیف ۱، شماره ۱ به خاک سپرده شد[۱].

***

طبق وبسایت بهشت زهرا:
محمدتقی خیال
نام پدر: علی تاریخ دفن:28-4-1349 قطعه: 1 ردیف:1 شماره:1

سیدعباس سیدمحمدی شنبه 23 بهمن 1389 ساعت 07:24 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سیدمحمدی - پارسایی - زمانیان - محبی - ...:

سلام علیکم.
در وبلاگ خانم نجیبه محبی مطلبی دیدم و عکسی. و پاراف ایشان بر تعدادی از کامنتها.
چون وبلاگ خانم نجیبه محبی کنترلر دارد و چون من از آن بزرگوار جز نام نمی دانم و طبق پروفایل ایشان هم مطلقاً معرفینامه از آن بزرگوار ندیدم، اجازه می خواهم نظرم درباره ی نظرات اخیر مهندس عزت الله سحابی را در کامنت وبلاگ آقای علی زمانیان و خانم فرزانه پارسایی بنویسم.
ظاهراً مهندس سحابی به این مضمون فرموده است که جمهوری ی اسلامی که امام خمینی می خواست، اینی نبوده که الان است.
من این طور نیست مهندس عزت الله سحابی را نشناسم. برادر من چند سال تلاش می کرد مجموعه مقالاتی از مهندس سحابی را به صورت کتاب منتشر کند. ارتباط داشت با سحابی. گفت و گو. دیدار. کتاب منتشر شد یا نه، خبر ندارم. خودم شخصاً دیدار و گفت و گو انجام ندادم با مهندس سحابی.
اما بعد.
چه می خواهم بگویم.
نظرات مهندس سحابی را من بیش از حد احتیاط کارانه می دانم. و مشخصاً این نظر را که «جمهوری ی اسلامی که امام خمینی می خواست، اینی نبوده که الان است»، قبول ندارم.
دو سؤال طرح می کنم، و علاقه دارم عزیزان، بدون این که ذوق زده شوند مهندس سحابی چه گفته و عزیزان با مهندس سحابی چه مصاحبه ای کرده اند، به سؤالات و جواب آن سؤالات فکر کنند، و آن گاه ببینند واقعاً جمهوری ی اسلامی ی مورد نظر آقای خمینی با جمهوری ی اسلامی ی 21 سال گذشته، تفاوت داشته، یا اینها حرفهای سطحی و دلخوشکنک است.
سؤال 1، الف) آیا الان در بهمن 1389 حکومت و آقای آیت الله خامنه ای اجازه می دهد جمهوری ی اسلامی مجدداً به رفراندوم گذاشته شود؟
سؤال 1، ب) آیا در بهمن 1367 امام خمینی اگر با درخواست بسیار مؤدبانه ی چند هزار نفر یا یک میلیون یا دو میلیون نفر مبنی بر رفراندوم مجدد جمهوری ی اسلامی مواجه می شد، می فرمود بله بسم الله حق شما است که رفراندوم مجدد انجام شود، یا امکان نداشت امکان نداشت امکان نداشت زیر بار رفراندوم مجدد برود؟


اگر شکی نیست که هم جواب امام خمینی و هم جواب آیت الله خامنه ای به درخواست رفراندوم مجدد جمهوری ی اسلامی نمطلقاً و اصلاً و ابداً «نه»» است، پس چه فرق است بین این دو؟

سؤال 2) آیا آیت الله خامنه ای به تظاهراتی مانند 25 بهمن 1389 جواز نمی دهد، اما اگر آقای خمینی الان در حیات بود، اجازه می داد؟

وقتی هر دو بزرگوار (آقایان خمینی و خامنه ای) اجازه ی تظاهرات غیر حکومتی نمی دهند، پس چه فرق است؟


آیا چون ابراهیم یزدی در زمان آقای خمینی بازداشت نشد اما الان بازداشت شده، پس آن دوران آزادی وجود داشته؟

اصلاً چه نیاز به نظرات عزت الله سحابی؟ مگر این که از هر 5 کلمه 4 کلمه اش «حضرت امام» است، این را در سخنان میرحسین و کروبی نمی بینیم؟ پس سخنان و نظرات سحابی، علاوه بر این که به نظر من غلط است، چه تازگی ای دارد؟

سلام
آقای سحابی شخصیت قابل احترامی هستند . ولی دلیل نمی شود که تمام نظریات وعقایدشان خالی از خطا باشد.
من هم با کلیات نظرات شما در این باره موافقم. ببخشید که در پاسخگویی تاخیر افتاد

نیکادل شنبه 23 بهمن 1389 ساعت 11:45 ب.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com

سلام بر فرزانه عزیزم
می بینم که مدیر عامل شما خواسته یا ناخواسته به سنتهای سازمانتان به دیده تساهل نگریسته و حرکت متفاوتی انجام داده
باز جای شوقش باقی است، فرزانه جان کمی گپ و گفت به شما بدهکارم که در فرصت مقتضی خدمت خواهم رسید.
ممنون از لطف و محبت شما.

سلام نازنینم
بله مدیر عامل جدید با کوهی از ایده های جدید
بدهکار که نه ...ولی در هر صورت مشتاقم ومنتظر

حامد یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 12:46 ق.ظ http://deevane.blogfa.com

سلام
کنکور آخر این هفته است ، امیدوارم تهران قبول بشم

امیدوارم قبول شوید وشیرینی مجازی بدهید

نفیسه یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 03:23 ب.ظ

تساهل را که رو در ابتدای نوشته تان دیدم ناخودآگاه یاد جناب بزرگوار مصباح یزدی افتادم داشتم فکر می کردم ... اما تا پایان جالب بود برام که چه نکات ریزی رو مطرح کرده بود. و اینکه سال جمع آوری این مقالات هم جالب بود.
راستی سایر مدیران عامل بیاموزند بلند بگو آمین

نوشتن اینها مصادف با زمانی بود که همه فکر می کردیم با چهار تا روزنامه متفاوت متساهل هم شده ایم !
آمین

محسن صالحی یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 03:49 ب.ظ http://www.salehimohsen.blogfa.com

خواندنی بود...آفرین.
عجب مدیرعامل خوبی!

مهشید یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 10:22 ب.ظ

حالا که به مهمترین نوع تساهل پی بردید تساهل تسامح کنید با دولت

سلام
شما نماینده دولتید ؟

الیاس دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 01:49 ق.ظ http://eco792.blogfa.com

لیلا دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 10:43 ق.ظ http://panjarekhuneman.persianblog.ir

مرسی

بابت ؟

مهدی نادری نژاد دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 11:32 ق.ظ http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
امیدوارم این تساهل و تسامح مورد اشاره به هرج ومرج دچار نشود؟
همانطور که فرمودندباید خوب فهمیده شود.
البته هر چیزی اگر خوب فهمیده شود آسیب ها و مزایایش شناخته می شود.

سلام آقای نادری نژاد
قرن هاست این ملت دنبال ذره ای از آن می گردند و نیست که نیست
شما می گویید هرج ومرج ! هرج و مرج کجا بود ؟

مسعود دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 08:44 ب.ظ http://www.talvaneh.blogsky.com/

سلام فرزانه ی عزیز
سپاس از معرفی های نابت!
به قول دوستمان این ملک «نامدارای» ما حسنش آن است که می توان کسانی را که حرفی براگفتن دارند را از حمله های تلوزیوتی به شخصیتشان و نیز اعترافاتی که می کنند شناخت.
جهانبگلو چندی در نشریات کشور قلم می زد و به انتشار کتاب هایش مشغول بود ولی شناخته نشد تا آن زمان که شروع به اعتراف کرد و «نیمه ی پنهانش» را کیهان برملا کرد!
اگر خصیصه ی تساهل در تاثیگذارانمان _ فرهیختگانمان_ راه یابد بی تردید گام بلندی در طی راه توسعه برداشته ایم. مشکل آن است که این وضع هنوز در این قشر هم نمود آن چنانی نیافته ...
این است که حرکت دشوار است.
«زیر آسمان جهان» گفتگوی جهانبگلو با دکتر داریوش شایگان از شاه کارهای ایشان است که توصیه می کنم آن ار در نوبتی معرفی نمایید.

سلام
و سپاس از این همه محبت شما از دشواری حرکت نگویید که راه نیفتاده می ایستیم...
زیر آسمان جهان را متاسفانه نخوانده ام حتماً سراغش خواهم رفت باید که خواندنی باشد

داستان تکراری سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 08:09 ق.ظ http://baharakmv2.blogfa.com

تساهل و تسامح باعث میشود وبلاگ ها از فیل تر شدن در امان بمانند. این بود نظر مشعشعانه من در مورد دم دستی ترین پدیده ای که با عدم تساهل از بین میرود.

بله این قدر دم دستی است که دیگر چیزی غیر دم دستی نمانده

داستان تکراری سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 08:09 ق.ظ http://baharakmv2.blogfa.com

و چه مدیر عامل خوبی.

مجتبی سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 12:40 ب.ظ http://chaparkhane.persianblog.ir/

این بخشی را که آورده بودید بنظرم نثرش کمی غامض بودُ اما بنظر می آید کتاب جالبی باشد
ولی در کل آفرین به مدیرتان

از نظر من نثرش چندان دشوار نیست البته بی نقص هم نیست .
خداوند عاقبت ما را با مدیرمان بخیر گرداند

آزاد سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 07:18 ب.ظ http://pirahan.blogsky.com

یادم می آید زمانی که مهاجرانی بحث شریعت سمحه سهله را مطرح کرد جریان مقابل به شدت واکنش نشان داد . تیتر روزنامه رسالت به نقل از مرتضی نبوی این بود : آقای مهاجرانی پایان سماحت و آغاز حساسیت کجاست ؟
به این کلمه "حساسیت" باید بیشتر توجه کرد . جزم گرایی ریشه در همین حساسیت ها دارد ، حساسیت هایی که عقل را در فرایند دین منزوی می کند و ریشه تساهل را می زند .

حالا این مدیرعامل محترم چه کتاب هایی را در نمایشگاه ارائه داده بود ؟ در اداره ما هم قبلا همچین نمایشگاههایی بر پا می شد اما اکثر کتابهایش یا رسالات توضیح المسائل بود یا کتاب های راز همسرداری و مردان مریخی و زنان ونوسی و .... از این کتاب ها .

همین جا و همین حالا هم می بینید که هنوز نیامده و ندیده ونشده بحث آفات پیش می آید .
حساسیت مشخصه انسانیت است اما حساسیت به چه ؟ به حفظ قدرت ؟

این نمایشگاه تقریباً هر سال بوده ولی به همان روالی که شما گفتید که قابل استفاده نبود .امسال کار خوب مدیر جدید هم ناشران متفاوتی بود که دعوت کرده بود هم تخفیف در خرید را متقبل شده بود .
انصافاً کتابهای خوبی آورده بود .

ناشناس سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 10:12 ب.ظ

نه غزه نه لبنان جانم فدای مصر این شعار جدید سران فتنه است شما چی فکر میکنید؟؟؟؟
راستی شهادت دانشجو رو هم تسلیت میگم

محمد رضا ابراهیمی چهارشنبه 27 بهمن 1389 ساعت 12:12 ق.ظ http://golsaaa.blogfa.com

سلام بر خانم پارسایی
نظر شک گرایانه در برابر متفکران آرمان شهر گرائی. و دفاع از اندیشه تساهل به معنی دشمنی با متعصبان نیست.
از پرتگاههای روشنفکری گفتید. مثل همیشه استفاده بردیم.

دریا چهارشنبه 27 بهمن 1389 ساعت 01:42 ق.ظ http://booyedoost.blogfa.com

سلام
ممنون از این انتخاب . راه حل های کاربردیست گویا البته برای نسل بچه هامون برای مامثل داستان های فضایی دور و خیالیه . کاش بچه هامون...
سلام مخصوص ما رو به جناب مدیر برسونید

دمادم چهارشنبه 27 بهمن 1389 ساعت 11:08 ق.ظ http://www.damadamm.wordpress.com

تا باشه ازین مدیر عاملا. خوش بحالتون.

ندا چهارشنبه 27 بهمن 1389 ساعت 12:49 ب.ظ http://secondwindow.blogsky.com

درک مفهوم تساهل چندان مشکل نیست. مشکل اصلی در پیاده کردن آن است

سیدعباس سیدمحمدی چهارشنبه 27 بهمن 1389 ساعت 03:42 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
اتفاقاْ رئیس قوه ی قضائیه و رئیس مجلس (که محل بحث است رئیس مجلس رئیس قوه هست یا نه) برادر هستند، و شاید در مواقعی مثل 25 بهمن 1389 که گفته می شود تظاهرکنندگان خودشان به خودشان آتش گشودند (و من امروز خیابان آزادی ـ سلسبیل بودم در بانک ملی داخل سازمان حج و شنیدم شهیدی را که منافقان او را شهید کرده اند تشییع کرده اند تا میدان انقلاب) و گفته می شود حوادث زیر سر یاغیان و باغیان و طاغیان و سطنت طلبان و منافقان و اراذبل و اوباش بوده، بشود یکی از برادران را با حفظ سمت به ریاست هر دو قوه منصوب کرد، تا موجب تسریع در امر مهمی مانند اعدام بشود. اصولاً شاید بشود ابتدا اعدام کرد، و سپس سر فرصت محاکمه ی فرد اعدام شده را برگزار کرد.

در ضمن. خانم محبوبه موسوی مجدداً فیلتر شده است.

امروز رفته بودم کتاب بگیرم. چند کتاب رامین جهانبگلو کنار هم بود. نگاه کردم ببینم اگر کتاب نقد عقل مدرن (جلد دومش را ندارید؟) هست، بگیرم و شاید به طریقی برسد به دستتان. ولی نبود این کتاب.

سفینه ی غزل چهارشنبه 27 بهمن 1389 ساعت 07:40 ب.ظ http://safineyeghazal.persianblog.ir

سلام
از ادامه دهندگان راه ماکیاولی می توان انتظار حتی درک واژه ی تساهل راداشت؟
کلاس درسی بود...ممنون

دوست پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 04:55 ق.ظ http://e2ch.us

براستی مسبب این ننگ تاریخی چه میتواند باشد؟

در دنیای متمدن با افشای کوچکترین رسوایی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، حاکمان خود کناره گیری میکنند یا برکنار میشوند، چگونه است که ملایان در ایران پس از این همه رسوایی، شکنجه و کشتار هنوز بر سر قدرت مانده اند؟

پاسخ به این پرسش را در اسلام و در اجرای بنده وار و بی چون و چرای قوانین بیابانی آن میبینیم. در طول هزار و چهارسد سال که اسلام بر مردم ایران حکم می‌راند، معیارهای ما مردم ایران، آگاهانه یا ناخودآگاه، به احکام اسلامی درآمیخته و پذیرفته ایم که کسانی‌ به جای الله میتوانند به ما حکومت کنند و ما اجازه نداریم از فرمان او سرپیچی کنیم.
با نگاهی‌ به قران و احکام اسلامی شباهت میان حکمرانی الله بیابانهای عربستان و ملایان به روشنی آشکار خواهد شد. الله پیوسته از مردمان عبادت، اطاعت، جهاد و زکات می‌خواهد و مرتب به آنها یاد آوری می‌کند که کسانی‌ را که از دستورات او و نمایندهٔ او سر پیچی‌ کنند به فجیع ‌ترین صورت شکنجه خواهد کرد. الله، در ۱۱۴ سوره‌ی قرآن بیش از چهارسد بار، مردم را از عذاب‌های سنگین می‌ترساند. آیات مجازات دگراندیشان به گونه ای ترس آورند که انبوهی از مردم را به پذیرفتن پستی، خفت، بردگی و احکام انسان ستیزی وادار می‌کنند و نیروی اندیشه را در انسان می‌خشکانند.
اسلام است که مانند طاعون به جانمان افتاده و هر روز مانند خوره شخصیت و عزت نفس ملت ایران را میخورد. بسیاری از ما ایرانیان مشگل ملت ایران را آخوند میدانیم و چنین میپنداریم که این ملایان هستند که باعث تخریب اسلام شده اند. ولی آیا این ملایان نیستند که اسلام را بهتر هر کس دیگری میشناسند؟ آیا میتوان با آخوند مسابقه اسلام شناسی داد؟ ملایان سالهای زیادی از عمر خود را در فیضیه ها صرف یادگیری و تدریس احکام اسلام و قرآن میکنند پس نمیتوان مدعی شد که ملایان درک درستی از اسلام نداشته اند. مشگل آخوند نیست، مشگل اسلام است.
نه تنها اسلام بلکه تمام ادیان از پایه دروغ و خرافاتند
ریشه همه دروغها در آسمان است
یهودیها مخترع خدا و خرافات آرامش را
از زمین محو کردند و همه را به آتش اختلاف افکندند
کلیسا نه مکان گردهمایی روحانیون بلکه
تیمارستان گناهکاران است

از دیانت به عقلانیت برگردیم

قاسم‌فام پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 04:52 ب.ظ http://aknun.blogsky.com/

سلام و درود

از پست جدیدم که طرح دیدگاهی در مورد «ارتداد» است، بازدید نمایید.

محمد امامی پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 05:02 ب.ظ http://mohammademami.ir

و چه قدر این سنت سهله و سمهه ی نبوی جایش در میان ما پیروانش خالیست!

امین جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 01:20 ق.ظ http://amin79.blogfa.com/

فک کنم 5-6 سال پیش بودم یه کتاب از جهانبگلو در مورد عدم خشونت و گاندی(اسمش یادم نیست) خوندم که در راستای همین کتاب تفاوت وتساهل میشه ارزیابیش کرد، شاید.
اما الان مشتاقم نظرات جهانبگلو رو بعد از دستگیری و زندان رفتنش بدونم. تا اونجا که میدونم کتاب جدیدی ازش بیرون نیومده در مورد موضوع تساهل و عدم خشونت. می خوام بدونم زندان و اون نحوه رفتار باهش همچنان اونو بر دیدگاه های سابقش در مورد عدم خشونت و راه گاندی و تساهل نگه داشته یا نه؟
وقایع و پیشامد ها رو نظرات و تحلیل ها تاثیر میزارن. در مورد جهانبگلو آیا تاثیری و تغییری رخ داده؟

تحلیل های جدیدتر جهانبگلو تغییر چندانی نکرده اند آخرین مصاحبه های زنده اش را در مورد برگزاری کنگره جهانی فلسفه در ایران ندیدید ؟

خلیل جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 11:33 ق.ظ http://tarikhigam.blogsky.com

سلام

با سپاس .

نوشینه جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 01:07 ب.ظ

غریبه از تساهل حرف زدن تو این روز ا

هستونک شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:43 ق.ظ http://hastunak.blogfa.com

هروقت این اتفاق می افتد یاد دوست همقفسم افشار می افتم.
برحسب همین اتفاق! فصلی از کارنامه اسلام استاد زرین کوب را مطالعه می کردم و یادداشتی و بیشتر خلاصه گزارشی از این فصل نوشتم با تکیه و تاکیدی که استاد بر نقَش تسهاهل و انعطاف پذی حاکمان مسلمان در برخی دوره های خاص و مقایسه شرایط آنها دارد تهیه کرده بودم.
بسیار جالب است که بلافاصله اینجا هم همین موضوع را دیدم و مایه مسرت شد.
گمانم چند روزی از این وضعیت خاک بر مرده بر سر اینترنت بگذرد پست را آپ می کنم.

ببخشید کدام اتفاق را می گویی ؟
باز هم تله پاتی

هستونک شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:45 ق.ظ http://hastunak.blogfa.com

ممممممممممممم ...دست گل مدیر عامل تون درد نکنه !
موضوعات کتاب های ارایه شده در نمایشگاه هم ظاهرا تنوع خوبی داشته .

بد نبود !

مهدی نادری نژاد شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:55 ق.ظ http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
مصاحبه ایشان با دکتر نصر بسیار خواندنی است.
فرمودید:
قرن هاست این ملت دنبال ذره ای از آن می گردند و نیست که نیست
آیا تساهل و تسامح زمان دولت خاتمی را انکار می کنید؟

سلام
تساهل و تسامح در دوران خاتمی میخواست که به مردم معرفی شود که آن هم نیمه تمام ماند

سیدعباس سیدمحمدی شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:39 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

حکایت «دیوارهای آهنی»:
ــ http://cotr.blogfa.com/post-2.aspx
8 آبان 1389
اندیشه انقلابی به رغم کنترل شدید سازمانهای امنیتی، از دیــــــــــوارهای آهــــــــــنی گذشت
ــ http://isna.ir/isna/NewsView.aspx?ID=News-1711031
19 بهمن 1389
رسانه معنوی انقلاب اسلامی، دیــــــــــوارهای آهــــــــــنی را ذوب کرد
ــ http://donbaleh.com/link/386365
30 (؟) بهمن 1389
بازداشت و ایجاد دیــــــــــوارهای آهــــــــــنی در اطراف خانه میر حسین

محمد شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 11:54 ب.ظ http://1dinosaur.persianblog.ir

سلام
احسنت به این مدیر عامل فرهنگی و باشعور.
البته اگه کتابها گزینشی و دولتی نباشند.
تساهل احتیاج به دل دریایی داره و اون هم که کمیاب و شاید نایابه!
سلامت و سرحال باشید.

آمین دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 10:44 ق.ظ http://ammiinn.blogfa.com

کتاب خوب و موثری ست از جهانبگلو اگر که خوانده شود!

پاپلی دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 11:34 ب.ظ http://papely.wordpress.com/

منم کتاب نصف قیمت می خوام

ققنوس خیس چهارشنبه 4 اسفند 1389 ساعت 09:08 ق.ظ

ای بابا !! بنویس دیگه ! هی هر چی هیچی نمی گیم ، هیشکی هم هیچی نمی گه :))

محمد سرابی چهارشنبه 4 اسفند 1389 ساعت 07:36 ب.ظ http://www.negarande.ir

فکر میکنم مشکل تساهل بیشتر بین مردم ماست و از اونجا به دولت سرایت کرده

زمانیان پنج‌شنبه 5 اسفند 1389 ساعت 02:18 ب.ظ

سلام
برخی تساهل را امری روان شناختی می بینند. نوعی رحم آوردن بر دیگران و گذشت از تقصیراتشان و اجازه ی سخن گفتن به آنها دادن. این تساهل نیست بلکه حداکثر آن را می توان دلسوزی اتلقی کرد.
اما تساهل موضوع معرفت شناختی است. موضوع گذشت کردن و کنار آمدن با دیگران نیست. بسی عمیق تر از این ها است.

دوست جمعه 6 اسفند 1389 ساعت 05:17 ب.ظ http://e2ch.us

پدر جان، همه اش تقصیر تو و آن انگشتری لعنتی تو است


پدر جان، شنیده ای که پروین احمدی نژاد! از یک جایی در آمده است و گفته است دختر تو پول می گیرد تا در خیابان بی حجابی کند؟ می دانم زیر سر آمریکای خبیث است! پدر جان شنیده ای که جوانی را با ماشین زیر گرفتند؟ شنیده ای که چند نفر را از روی پل پرت کردند پایین؟ می دانم اغتشاشگر بودند! این را هم شنیدی که 5 نفر را اعدام کردند؟ آخ ببخشید، تجزیه طلب بودند. این را هم شنیده ای که علامه مجلسی نوشته است که امام زمان از ران مادرش متولد شده است؟ می دانم، از قدرت خدا است! آن انگشتر در دستت چیست؟ ربطش را چند بار برایت بگویم؟ تو دلت به این حجره بازارت خوش است. می دانم من گرسنگی نکشیده ام! پدر جان، آن امامی که برایش انگشتر به دست کرده ای، ضحاک ته چاه است. او همانی است که نماینده‌اش من و ندا و سهراب و فرزاد را کشت. دیگر طاقت ندارم که بگویی چه ربطی دارد. این بار حجره تورا هم آتش می زنم تا من از گرسنگی بمیرم و تو بمانی و آن انگشترت. مگر می شود موجود ماورایی‌ات که برایش انگشتر به دست کرده ای و همه چیز را می بیند، در برابر این همه دروغ ساکت بماند؟ چرا آن کسی که انگشتر برایش در دست کرده ای این همه بی عرضه است؟ چرا از انگشت نماینده اش خون می چکد؟ پدر جان، حالم از انگشتانت به هم می خورد. اینجا کجاست که تو بنده یک حجره بازار شده ای؟ مبادا دم از مرام و معرفت بزنی! هر بار که بگویی من شرمنده ات میکنم. برو و با هیئت راه انداختنت خوش باش ولی من همیشه خواهم گفت که آن هیئت، حق السکوت خون برادر و خواهر من است. چقدر داشتن چنین پدر انگشتر به دستی سخت است! بگذار خیالت را راحت کنم پدر جان، من بنیان این تزویر را بر خواهم کند. تو با ترسویی مملکتمان را تباه کرده ای. ای کاش پول داشتم تا به تو پول میدادم که در خانه بمانی و با انگشتری هایت بازی کنی. من عصابنی هستم، و تو مقصری
پدر جان، همه اش تقصیر تو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد