دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

شروع یک زن ، چرا ؟

همه چیز خوب بود ... اسم کتاب ، طرح روی جلدش ، اسم نویسنده اش که با داستانهای کودکانه اش در کیهان بچه ها خاطره داشتی ، نوشته ی پشت جلد کتاب و حتی قیمتش ، می گفت که می توانی با این کتاب  تجربه کوتاه و خوبی از داستان های ایرانی داشته باشی اما همه چیز اشتباه بود ... اگر شروع یک زن این باشد ای کاش زودتر این زن به پایان برسد.


داستان کتاب درباره پروین است زنی که با همسر و دخترش در کانادا زندگی می کند کلماتی از کتاب به ما می گوید که او عقاید شبه مدرنی دارد و زنی امروزی با روابط آزاد است . اما در میدان نزدیک خانه شان در تورنتو  نیمکتی هست که نشستن رویش به او آرامش می دهد و او اسمش را گذاشته نیمکت امام زمان . در سفرش به ایران مناره های نیم ساخته مسجد ولنجک و اذان حسینعلی شریف حالش را عوض می کند و دعا میکند و هم زمان با او اذان می گوید و اسمش را می گذارد تجربه دینی !


بقیه جاهای داستان هم این شخصیت به همین اندازه پا در هوا و بلا تکلیف است . با همسرش مشکلی ندارد اما نمی خواهد با او بماند گاهی عاشق اوست و گاهی تا مرز خیانت به او پیش می رود  اما نهایتاً نزد او بر می گردد.


پروین زن پرسشگری نیست و در مقابل این همه بلاتکلیفی و تناقض گویی تکلیفش روشن است و  پرسش و سوالی هم ندارد پس فکر نمی کند و تلاشی هم برای یافتن چیزی نمی کند ترجیح می دهد وقتش را با ملاقات با دوستان قدیمی و گاهی روی هم ریختن با آنها  و مزه پرانی های لوس و تجربه های خنک  پر کند.


چیزی که تحملش دشوار بود اصرار نویسنده به پرداختن کاریکاتوری به دغدغه های سیاسی بود . پروین در مدت اقامتش در ایران توسط دوستی با زنانی ملاقات می کند که نماد فعالان حقوق زنان هستند و مدام می گویند :" بشکنید ... بشکنید الگوهای کهن را " تصویر نشان داده شده از آن زنان ، موجوداتی بی منطق ، خشن ، زشت و بی سلیقه و عقده ای است. نویسنده تابلویی بی قواره و کریه و البته غیر واقعی از فمینیسم ایرانی نشان داده است . واقعاً با این همه کتاب خوب چرا باید سراغ چنین کتابی رفت ؟


پ . ن 1 :  شروع یک زن / فریبا کلهر / انتشارات ققنوس / 1391

پ . ن 2 : خواندن این کتاب به یک بار هم نمی ارزد . کاش خاطره ی کارهای کودک و نوجوان فریبا کلهر را خراب نمی کردم .

پ . ن 3 : نویسنده این اثر و زنان هم فکرش باید از خود بپرسند چرا لازم می دانند در خراب کردن و له کردن و نه نقد کردن فمینیسم پیش قدم شوند ؟  فمینیست های وطنی هم مثل تمام فمینیست های دنیا باید از خود بپرسند چه سهمی در این تصویر کج و معوج از فمینیسم دارند ؟

 

نظرات 30 + ارسال نظر
نسیم جمعه 5 مهر 1392 ساعت 01:26 ب.ظ http://girlsilver.mihanblog.com/

سلام خوبی؟ به ما سر نمیزنی؟
خوشحال میشم وبلاگت رو توی دایرکتوری سایتم لینک کنی.

سلام
بله خیلی خوبم

[ بدون نام ] جمعه 5 مهر 1392 ساعت 04:27 ب.ظ

ای کتاب نخونات با

؟

الی جمعه 5 مهر 1392 ساعت 06:33 ب.ظ http://manoshahr.blogfa.com

اینکه گفتی نخونیم که به یکبار خوندن هم نمی ارزه درست، ولی مشتاق شدم بخونم ببینم چی می گه که تصویر غیر واقعی از فمنیسم ایرانی نشون داده

حق داری بعضی وقتها جذیه نهی بیشتر است :)

یک لیلی شنبه 6 مهر 1392 ساعت 09:31 ق.ظ http://yareaftab.blogsky.com

سلام فرزانه خانم.
انگار شروع یک زن برای شما مصادف بود با پایان فریبا کلهر!
گاهی اوقات نویسنده ها داستان زندگی یکی را که می شناسند می نویسند. ممکن است لزوماْ در پی هدف خاصی مثل ترسیم چهره فمینیسم ایرانی یا دغدغه های سیاسی نباشند. اما این میان ممکن است عده ای طرفدار کسب کنند و عده ای اعتبار ببازند.
سوال این است که چه کسری از آنها که می خواهند فمینیست باشند یا ژست های فمینیستی می گیرند یا خود را فمینیست می دانند، واقعا می دانند فمینیسم یعنی چه؟
و در مقابل، چه کسری از آنها که شاید واقعا و در عمل فمینیست باشند، حرف که جدی شود، سریع هول می کنند و از فمینیسم اعلام برائت می کنند؟
به نظرم در شناخت مکاتب و نقد یا پیروی از آنها باید تعاریف و سیر تحول آن ها را دقیق تر بشناسیم. وگرنه حاصل ملغمه ای خواهد بود شترگاو پلنگ.

سلام عزیز
احتمالاً همین طور باشد :)
خوب بله ممکن است هدف آنها خاص نباشد اما آنها مسئول تصویری هستند که باز نشر می کنند بالاخره چار تا جوان علاقمند به کتاب این ها را می خواند .
می خواهند فمینیست باشند یا ژست فمینیستی می گیرند تکلیفشان روشن است هیچ کدام از این ها را نمی شود فمینیست دانست . در مقابل کسانی هم هستند که برای ارتقا جایگاه انسانی زن و توانایی هایش تلاش می کنند .و فمینیست واقعی اند ولی این شکل مسخره را که در کتاب خانم کلهر تصویر شده را ندارند.
دکتر حمیدرضا جلایی پور یک مقاله دارد با همین اسم که چرا فمینیست های ایرانی از فمینیست نامیدن خود بیم دارند ؟ آنجا به این مساله پرداخته من هم قبلا درباره اش نوشته ام و باز خواهم نوشت

بهارک شنبه 6 مهر 1392 ساعت 10:30 ق.ظ http://ishouldfly.blogsky.com/

من دقیقا متوجه نشدم که مشکل شما با نویسنده است یا شخصیت اصلی داستان؟ خوب نویسنده خواسته چنین شخصیتی را بیافریند. این که شخصیت اصلی داستان پا در هواست یا بلاتکلیف نیست و در عین روشنفکری همزمان با صدای اذان حالش عوض میشود و کلا همه چیزهایی که نام بردید چرا باید دلیل بر بد بودن یک داستان باشند؟ در این چیزهایی که گفتید من مثل یک آینه خودم را دیدم... مگر شخصیت داستان نباید دچار تناقض و از هم گسیختگی افکار باشد و باید حتما همه چیزش به همه چیزش بیاید؟ کاش توضیح بیشتری میدادید.


یا شاید منظورتان این بود که نویسنده با توجه به علایق یک جبهه فکری مشخص و حاکم ، خواسته این زن را نماد همه زنان روشنفکر نمای ما معرفی کند و بگوید همه شان مثل همین هستند... که اگر هم منظورش همین بوده بد نگفته چون بالاخره مطالعات همه ادمها ضعفهایی هم دارد و نمیتوان ردّ پای یک تفکر را در همه لایه های زندگی اشخاص پیدا کرد. مثلا شخصی که هنرمند نقاش است لزوما نباید خانه ای داشته باشد پر از تابلوهای نقاشی... یا شخصی که معلم است لزوما نباید بچه هایی داشته باشد تیزهوش و درسخوان. همه انسانها که زندگی کامل و بدون عیب و نقص ندارند. بعضی ها هم هستند که در عین سوگیری فکری به سمتی خاص، در باقی لحظات زندگی شان نماهایی از اعتقاد به یک تفکر دیگر(حتی معکوس) را به نمایش میگذارند که این هم میتواند در اثر درونی و نهادینه نشدن آن ایده ها در لایه های درونی ذهن طرف باشد. خلاصه کاش توضیح بیشتری میدادید.

می شود گفت با هردو ! چون خالق شخصیت اصلی داستان هم نویسنده است . به نظر من نویسنده اگر هم خواسته شخصیتی پا در هوا خلق کند در این کار موفق نبوده است و حاصل کارش خیلی ضعیف است .

نویسنده پروین را بعنوان آدم خوبه و قهرمان داستان خلق کرده بعنوان یک نماد از زنان روشنفکر و تحصیلکرده و امروزی و موفق !! درحالی که انتظار می رود این آدم منطق قوی تری داشته باشد رفتار هایش . اقلاً در جاهایی شخصیت فراز و نشیب داشته باشد . در صورتی که پروین این داستان یک زن تخت و یک بعدی و سطحی و بشدت کاریکاتوری است .

سوفیا شنبه 6 مهر 1392 ساعت 06:53 ب.ظ http://noqtenoqte.blogsky.com

Mina Assadi شاعر و نویسنده مبارز ایرانیhttp://www.minaassadi.com/ صحنه ای از بازگشت به ریشه های فرهنگ رکودی را چنین شرح میدهد:


""عکسهای آش نذری زنان آزادیخواه را که دیدم به یاد مقاله ای افتادم که حدود ده سال پیش از برگزاری مراسم سفره ابوالفضل در سوئد نوشتم . فکر کردم بد نیست که این مطلب به روز شود . میدانم که تا روز و روزگارمان چنین است این گونه مطالب هر سال و هر ماه و هر هفته و هر روز و هر دقیقه و هر ثانیه «به روز» است.
دوستی که در خانه او میهمان بودم به «سفره» دعوت داشت. من به عنوان طفیلی به او آویزان شدم که مَرا ببرد . رضایت نمیداد که : می نویسی و آبروی مردم را می بری. راضی اش کردم که اگر «سفره گزار» اعتقاد دارد و میهمان دعوت می کند لابد عملش عین صواب است و در کارش عیب نمی بییند. رفتیم به خانه ای شلوغ و پر از آدم. مردها در حیاط ایستاده بودند و سیگار می کشیدند و زنها آن بالا در سالنی بزرگ دور تا دور سفره های پر از غذاهای خوش رنگ و بو نشسته بودند و کیپ و محکم رو گرفته بودند و چادرهایشان سیاه بود و خودشان غیر قابل رویت. به چشم خریدار سفره را برانداز کردم. چه سفره دلپذیری... عدس پلو با خرما و کشمش، حلوا اش رشته ی پر از سیر داغ و نعنا ... باقلا پلو پر از ماهیچه و زعفران ...
برنامه سفره ابوالفضل با روضه خوانی یک زن جوان اغاز شد بعد آن زن جوان دیگری که مژه مصنوعی بلندی به پلکهایش چسبانه بود با صدای سوپرانو کشف الدجا به کماله ... حسنت الدجا به جماله را خواند . بعد قرآن و دعای نخصوص سفره و گریه کردنها و غیه کشیدنها و غش و ضعفها، همه خانمهای حاضر در جلسه برخاستند دستشان را به سمت اتاق دراز کردند و سرهایشان را بالا گرفتند و نالیدند: یا باب الحوائج حاجت حاجتمندان را روا کن... و پشت بندش با فریادی رسا و از ته حلق گفتند: ان شاء الله. و خانم تحصیلکرده در رشته موسیقی کنسرواتوار وین، اپرای خدایا تو بزرگی و ما خطاکاریم .... از تو امید مغفرت داریم را اجرا کرد و انچنان سوزناک و دلخراش خواند که من بیدین نیز به گریه افتادم و از خداوند طلب مغفرت کردم!!
پس از ان خانمی یادآوری کرد که امروز روز تولد حضرت محمد است و با این تذکر ناگهان جلسه ندبه و دعا به مجلس جشن و شادمانی بدل شد و خانمها شروع کردند به لی لی کردن و صلوات فرستادن. بعد هم خانم اپرا خوان چادرش را انداخت روی دوشش و زد زیر آواز:
تولد شد محمد... به دنیا آمد احمد...
دست زدنها به بشکن بدل شد. تازه در حال هضم این قسمت از برنامه بودم که خانمی کیانسال پرید وسط سفره و شروع کرد به قر دادن... همه دسته جمعی دم گرفتند: محمد نور حقه... محمد مهربونه... محمد خاتم پیغمبرونه... دقایقی بعد مردها هم با شنیدن صدای هلهله و آواز به سالن سرازیر شدند ! با ورود آقایان خانمها هم کشف حجاب کردند و با برداشتن چادرها مجلس تبدیل شد به سالن مد. ساعتی به خوردن غذا گذشت. سپس دعای پایان سفره خوانده شد هنوز مبهوت بخش اول برنامه بودم که اقایان ابتدا به زمزمه و سپس هلهله دم گرفتند: اینور دلم اوفینا انور دلم اوفینا...
همه دست زدند. صاحبخانه به من که تنها غریبه مجلس بودم نگاهی انداخت و نگاهی هحم به دوستی که مرا با خود به انجا برده بود ، لابد برای کسب تکلیف، که با تکان خوردن سر دوست به علامت رضایت ، ایشان هم سری به زن جوانی که روبرویش ایستاده بوده تکان داد و زن از اتاق بیرون رفت و لحظه ای بعد با بالشی زیر پیراهن و دستی بر کمر لنگ لنگان به سالن برگشت.
با ورود ایشان همه با هم دم گرفتند: خاله جون رو...رو...رو عدس پلو ، سبزی پلو، چند ماه داری، خاله جون چرا نمی زایی؟ ... خاله جون قربونتم، آتیش سر قلیونتم، رفیق راه شمرونتم، دو ماهه عروس ، چند ماهه داری؟ ... خاله جون چرا نمی زایی؟
زن بالش بر شکم قری به کمرش داد و با شرم و حیا جواب داد: دو ماهه عروس نه ماهه دارم، خاله جون چرا نمی زایم؟
بعد حیا را خورد و شرم را قورت داد و با تحکم به حاضران اعلام کرد که:
من سخت می زام، ولی ... ولی پسر می زام
شازده می زام
در ادامه نمایش لگن بزرگی اوردند خانم روی لگن نشاندند و چند زن در رل قابله پشت و کمر ایشان را مالیدند تا بالش افتاد توی لگن و همهمه و ولوله حضار که: پس پسر قند عسل...، پسر پسر شیر و شکر... و زائوی از باش فارغ شده شروع کرد به رقصیدن و خواندن:
از مهندساس بچم از بقال س بچم از شاعرا-س بچم از تاجرا-س بچم ، این ماه و اون ماه سر اومد بابای بچم نیومد...
و حاضران در سفره :ای توپچیها توپ بکشین. آی عطارا دوا بیارین ... آی بقالا پسته بیارین... پیرهن باباش نذر علی... گوشوار عروس نذر علی...
زائو با بغضی در گلو :
مامان جون انجیر منجیر بگرفتین؟
فریاد حاضران:
بگرفتیم... بگرفتیم
زائو:
گل گاو زبون بگرفتین؟ دوا موا بگرفتین؟ طلا اعلا بگرفتین؟
همه با هم
بگرفتیم ... بگرفتیم
زائو:
وای وای وای... اینور دلم اوفینا ... اونور دلم اوفینا... زیر دلم قوزک پام غضنفر یه دونه انار دونه دونه تو بگو کی میمونه؟
حاضران در صحنه:
به دایی شله ش میمونه ... به عموی کورش میمونه ... به عمه کرش میمونه به خاله خوشگلش میمونه ...
زائو:
بچه من امیده یه اسمون کلیده...
سپس زائو بالش را بلند کرد و رقص کنان به تک تک حاضران نشان داد سفره حضرت عباس با فریاد اعتراض تماشاچیان محترم و ذکر این نکته مهم که :بچه نبود باد بود ، اسمش خدا داد بود و با کف زدن شدید حضار به پایان رسید.
چند دقیقه ای به کشیدن سیگار و شکستن تخمه تلف شد و سپس مهمانان به سالن برگشتند. سفره جمع شده بود و روی دو میز موجود در اتاق پتو پهن کرده بودند برای یک رامی رقیق دستی صد کرون.
نیمه شب بود که بازی به پایان رسید و به عنوان حسن ختام بحث سیاسی در گرفت . خانم موسیقی دان خطاب به حاضران گفت : اینها با دست خوشان تیشه به ریشه مذهب و خرافات زدند منظورش ج.ا بود! خانم قاری قران که به گفته خودش به دلیل ارادتش به خاندان نبوت و آل عبا افتخاراً در ان برنامه شرکت کرده بود و دیناری بابت اجرای برنامه دریافت نکرده بود اظهار کرد که:مردم روشن شده اند و دیگر به دنبال جادو جنبل نمی روند. از رژیم بدگویی می کنند و با پاسدارها درگیر میشوند. خودم با چشمهای خودم دیدم که یک دختر جوان یک خواهر زینب را کتک زد. در پایان قرن بیستم که نمی شد مردم را در عهد دقیانوس نگه داشت! و خانم صاحب سفره هم که در این میزگرد شرکت داشت ، اضافه کرد: مردم گرسنه اند نان ندارند ، دوا ندارند، فقر و بدبختی غوغا می کند... نمی دانید چه وضعی است. وحشتناک... تاسف اور... وضع بچه ها گریه اور است. دل سنک کباب میشود. آخر چرا باید یک مشت آخوند بر ما حکومت کنند؟ چرا باید ملت در جهل و نادانی بمانند؟ هی گفت و گفت و اشکهایش را پاک کرد و در انتظار جواب به من خیره شد به احترام دوستی که مرا به ان مراسم عجیب چندگانه برده بود نتوانستم در بحث بعد ار سفره شرکت کنم وگرنه تا نوک زبانم آمده بود که بگویم اگر نان و اب و دکتر و دوا و بیمارستان نیست، ((((((((((((((در عوض حاجت رسانان غیبی مثل حضرت عباس و قمر بنی هاشم و حضرت زینب و حضرت رقیه هستند شما هم که نمرده اید، سفره بعدی را به نیت نجات مردم محروم کشورمان بیندازید تا شاید اینها خشک شوند و خودشان بیفتند!))))))))) (برگرفته از کتاب : درنگی نه که درندگان در راهند)

بیشتر؛ در اینجا: http://professor-reza.com/z_pdf/10-12-20_GGGD3_02.pdf

چیزهایی که نوشته اید رنج نامه است واقعاً متاثر کننده است واقعیت هراسناکی که از درون این مفلوکان بازگو کرده اید

سیاوش رضازاده شنبه 6 مهر 1392 ساعت 08:18 ب.ظ http://siavashrezazadeh.blogfa.com

گاهی در محیط دور و نزدیک ما ، اتفاقات عجیب و غریبی می افتد ، که در عالم خیال هم به مخیله ی خیلی ها قد نمی دهد !طرفه آن که بعضی از روشنفکران - دور از شما باد - نیاز رفتن به خشکشویی پیدا کرده اند ! شاید شیشه خورده های ذهن خود را با آب پاک بشویند ، شاید !
با درود ، بدرود !

سلام بر شما
شستشو و پالایش ذهن نیاز همه ماست

ند نیک شنبه 6 مهر 1392 ساعت 10:28 ب.ظ http://blue-sky.persianblog.ir

اینقدر بد بود چرا خووندیش؟

اولش که گفتم گول خوردم

محمدرضا یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 12:43 ق.ظ http://www.mamrizzio.blogsky.com/

من اگه نویسنده ی ایرانی رو نشناسم محاله کتابش رو بخونم!

کار خیلی خوبی می کنی

ماهی یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 03:25 ب.ظ http://binoo.persianblog.ir

فرزانه جان این‌جوری نوشتی کنجکاو شدم کتاب رو بخونم.

سیدعباس سیدمحمدی دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 07:09 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
ایشان را نمی شناسم. فمیسنیستها را، کمی، می شناسم. نمی دانم چه گونه می توان «تصویر خوب» از فمینیستها ترسیم کرد.

سلام
باید که در آن کمی شناخت تان تجدید نظر کنید

[ بدون نام ] دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 07:37 ب.ظ

رفیق "سید" محمدی فمینیستها خوب نیستند چون مسلمان نیستند یا اسلامشان شبهه ناک است. مسلمانها ولی خوبند. و نمی توان تصوری بد از آنها ترسیم کرد. انها هر چه هم بد باشند آراسته به شرف مسلمانی اند و همین کافی است تازه اگر حتی خودشان بد باشند اسلامشان به ذات خود عیبی ندارد و این هم نکته ی مهمی است!!

مرز روشنی سه‌شنبه 9 مهر 1392 ساعت 12:01 ق.ظ http://brightnessborder.blogfa.com/

با این توصیفات شما و نیز با مروری که در اینترنت کردم، بنظر می رسد به خواندن اش نمی ارزد. اما واقعا چرا چنین کتاب هایی خوانده می شوند، آیا فقر فرهنگی یا فقر احساسی گریبانگیرمان هست؟ چرا نقدهای جدی از آن نمی شود و اگر می شود نویسنده و طرفدارانش چه پاسخی دارند؟ در مورد خواندن داستان ایرانی خیلی مردد ام شاید به این دلیل که کمتر امکان دارد که داستانی جدی و تاثیر گذار مجوز انتشار بگیرد.

فقر فرهنگی و فقر احساسی ؟ نمی دانم شاید هست . ماجرای خریدنش را که توضیح دادم . من معمولاً سراغ داستان های ایرانی نمی روم این بار اولی نیست که پشیمان شدم یک نمونه دیگرش مصطفی مستور بود و ... متاسفانه داستان های ایرانی جز چند تا مورد نادر فاصله زیادی با رمان ها و ادبیات استاندارد دنیا دارند .

مورد آخر تصور تان کاملاً بجاست حق دارید

رها سه‌شنبه 9 مهر 1392 ساعت 11:58 ق.ظ http://freevar1.persianblog.ir

راستش فرزانه جان با تجربه ای که تو این سه سال پیدا کردم و البته دیدن بسیار زنان ایرانی در ایران که سرشار از تناقض بودن احساس میکنم این کتاب با این توصیفی که تو کرده دور از واقعیت نیست.
خیلی خوب پ.ن 3 رو نوشتی. دلیل اینکه بسیاری فمینیستهای وطنی سهم کج و معوج کردن رو دارند اینه که خودشون هم باور ندارن به باورشون! البته همه ماها بخاطر اون جو محدودیتی که داریم ناخداگاه سرشار از تناقش هستیم. تناقضی که فگر های زیبا داریم ولی پای عمل که برسه یهو اون شستشوی شده های مغزی رو میشن!

اگر این طور باشد واقعاً باید متاسف بود . من هم نمونه های این شکلی دیده ام مشکل من این است که این چرا به عنوان تیپیک و شمایل یک زن امروزی نشان داده شده ؟ آن هم توسط یک زن ؟
مگر کتاب زویا پیرزاد نبود ؟ آن هم درباره یک زن خانه دار بود ولی من از خواندنش خیلی هم لذت بردم
خوب این سوال خیلی جدیه و خیلی بیشتر از یک پی نوشت باید بهش توجه کرد
تو اولین کسی هستی که بهش توجه کردی اینجا مرسی :)

درخت ابدی سه‌شنبه 9 مهر 1392 ساعت 11:49 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
با این اوصافی که از داستان رفت پروین بیش‌تر شخصیتی مذبذب و یک بام و دو هواس. حالا می‌خواد فمینیست باشه یا هر چیز دیگه.
شک ندارم که این کتاب سفارشی نوشته شده.

سلام
دقیقا یک بام و دو هوا

خلیل پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 09:33 ب.ظ http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

خانم صوفیا تصویری نشان داد که کتاب مورد مطالعه شما در برابرش قطره ای از دریاست.

سلام
موافقم

سیاوش رضازاده جمعه 12 مهر 1392 ساعت 10:30 ق.ظ http://siavashrezazadeh.blogfa.com

بروزم ، با پست جدیدی تحت عنوان : " چراغ " .
با درود ، بدرود !

ممنون که خبر دادید

من شنبه 13 مهر 1392 ساعت 07:28 ق.ظ

خانه
خبر
بیانیه
حقوق بشر
نوشتار
اجتماعی
روشنفکران ما
گزارش
مرکز تحقیقات آ.م.د.ت
پان ترکهای ایران چه کسانی هستند؟
MUDUR ۱۹:۵۷ ۰
پان ترکهای ایران چه کسانی هستند؟
شکی نیست که در ایران تمایلاتی مانند پان ترک و پان عرب وجود دارد. باز شکی نیست که در میان کرد و ترک و عرب و … میتوان جریانهائی را مشاهده کرد که چندان پایبند یکپارچگی ایران نیستند و به وضوح تفکری مبتنی بر جدائی دارند. اینکه این جریانات چقدر قدرت و نفوذ دارند، معلوم نیست. دشوار بتوان در این شرایط غیرشفاف وزن و میزان تاثیر گذاری این گروهها را مشخص و حتی آنها را شناسائی کرد. اما آنچه که مشخص است و بیش از صد سال قدرت و آدمهای اسم و رسم داری هم داشته، و به گمان من کشور را به این حال و روز و شکافهای سخت دچار کرده، جریانهای پان ایرانیستی است. شایان ذکر است که در کشوری با شرایط ایران که چندین زبان و فرهنگ و قوم و قبیله و عشیره و یا هر اسم دیگری دارد، عنوان پان ایرانیسم نقض غرض است و به کلی بی معنی است. در واقع نام اصلی این جریان را شاید پان آریائی گری با محوریت انحصاری زبان فارسی نامید و گرنه در حالی که تعداد عربهای بومی ایران از قطر و بحرین و کویت هم بیشتر است، پان ایرانیسم چه معنائی دارد؟
جریانهای مبتنی بر پان، در هر حال و با هر نگرش و تعریفی نوعی عقب گرد محسوب می شود. در شرایط امروز دنیا که پذیرش تکثر و تنوع امری بدیهی است، یک نوع فکر و فرهنگ و زبان را حق مطلق انگاشتن، دست کمی از فاجعه ندارد. در این نوشته من قصد ندارم بر خلاف تیتر مطلب نشان دهم پان ترکها چه کسانی هستند، چون نه می شناسم و نه علاقه ای به آدمهائی که خود را نقطه پرگار تمدن می دانند، دارم. می خواهم نشان دهم که سایر هموطنان غیر ترک ما، به چه کسی پان ترک می گویند.
چند وقت پیش و در یکی از شرکتها با دوستی گپ می زدم. متوجه شدم که بعضی از نوشته های من را خوانده است، انتظار نداشتم و خیلی خوشحال شدم. ضمن صحبت و به مناسبتی بیتی از سعدی خواندم، بلافاصله گفت : شما با این افکارتان شعر فارسی هم می خوانید؟
کاملا ساکت شدم و مصاحبت ما عملا پایان یافت، ایشان تصور کرد ناراحت شدم، ولی من چیزی که دنبالش می گشتم را پیدا کرده بودم. می ترسم حمل بر خود نیوتن پنداری شود، اما در کشوری که یارو دیپلم درست و حسابی هم ندارد خود را هانتینگتون جهان اسلام می داند، چه ایرادی دارد که بگویم این سوال و طعنه ایشان، معادل افتادن سیب از درخت بود. معنای دقیق پان ترک از دید بسیاری از هموطنان عزیزم را فهمیدم :
در ایران، پان ترک به آذربایجانی و بطور کلی به ترکی گفته می شود که از زبان و فرهنگ و ادبیات ترکی، اعلام نفرت و انزجار نکرده باشد.
این تعریف هیچ فرقی میان کسی که آشکارا خود را غیر ایرانی می داند با مثلا رضا براهنی که عمری به زبان فارسی خدمت کرده، قائل نیست. او حتی این حق را برای شما قائل نیست که مثلا سعدی و حافظ را دوست بدارید ولی از فردوسی هیچ لذتی نبرید. در این تعریف دوست داشتن فردوسی چند واحد اجباری است که ترکها حتما باید آن را گذرانده باشند. اما اگر ابراهیم گلستان نظامی گنجوی را به فردوسی ترجیح دهد، مجاز است.
می گویند ذهنیت پرورش یافته در یک محیط استبدادی حتی اگر مخالف آن باشد در عمل به آن شباهت پیدا می کند. رژیم هائی مثل صدام، مخالفانش را هم به شکل خودش در می آورد. آریائی گری در کشور ما موفق شده و کار خود را کرده است. نه تنها قابل انکار نیست بلکه باید توجه شود که چقدر به تحلیل مثلا روزنامه کیهان از مخالفانش شباهت دارد. کیهان تقریبا همان الفاظی را در خصوص فرقه و باند رجوی به کار می برد که در خصوص معترضین انتخابات ۸۸ به کار برد. محافلی با رده های رسمی بسیار بالا از کمک چند میلیارد دلاری عربستان و صهیونیستها به رئیس جمهور سابق همین کشور سخن گفتند. برای این نگرش کلمه ای باقی نمانده است که با آن بتوانند فرق سایر مخالفان خود را با باند رجوی که در جبهه صدام با کشور خود جنگید، بکار ببرند. قصد مقایسه نیست که مثلا جدائی طلبان را با فرقه رجوی قیاس نمائیم، اتفاقا این باند آدمکش میانه ای با ترکی ندارد و ارزانی همان آریائی بازان. ولی بهتر است کمی تعمق و ملاحظه کرد که چنین تفکراتی عملا بانی تمام این شکافهاست. به نظر بسیار محدود من آینده ایران و یکپارچگی آن بیش از همه در دست جامعه مدنی فارسی زبان است که با بسیج گسترده برای اذهان مخدوش و بیماری که فقط از آنها حرف شنوی دارد، چاره ای بیندیشد. در غیر اینصورت دست کم با بیست میلیون پان ترک مواجه خواهند شد.
نقل از araznews.org

البته اطلاع رسانی بد نیست منتها اقلاً در مواردی که موضوع به پست ارتباطی ندارد می شود به آوردن لینک بسنده کرد

من. شنبه 13 مهر 1392 ساعت 07:30 ق.ظ

فاطمه نصیرپور فعال جنبش زنان آذربایجان، از دانشگاه اخراج شد – تصویر حکم

فاطمه نصیرپور فعال جنبش زنان آذربایجان، از دانشگاه اخراج شد – تصویر حکم
فاطمه نصیرپور دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات در سومین ترم خود بدون ارائه هیچ دلیلی اخراج شد. فاطمه نصیرپور از فعالین شناخته شده جنبش زنان آذربایجان است.دولت روحانی اعلام کرده بود که هیچ دانشجویی به جهت داشتن تفکرات سیاسی نه تنها اخراج نخواهد شد بلکه دانشجویان ستاره دار محروم از تحصیل می توانند ادامه تحصیل دهند.
به گزارش سایت فعالین حقوق بشر آزربایجانی “هراز” ، فاطمه نصیرپور پیش از این از سوی دادگاه انقلاب مرند به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. این حکم که در دادگاه تجدیدنظر نیز تایید شده بود، توسط دیوان عالی کشور نقض گردید.اتهام این فعال دانشجویی تبلیغ علیه نظام از طریق چاپ ویژه نامه تشکل دانشجویی آرمان دانشگاه آزاد تبریز به مناسبت روز چهانی زن با عنوان «آذربایجان قادینی»(زن آذربایجانی)عنوان شده بود.نیروهای امنیتی اسفند ۱۳۸۸ با مراجعه به یکی از چاپخانه های شهر مرند این نشریه دانشجویی را توقیف و این فعال حقوق زنان آذربایجانی را بازداشت کرده بودند.
فاطمه نصیرپور پیش از این از سوی دادگاه انقلاب مرند به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. این حکم که در دادگاه تجدیدنظر نیز تایید شده بود، توسط دیوان عالی کشور نقض گردید.
اتهام این فعال دانشجویی تبلیغ علیه نظام از طریق چاپ ویژه نامه تشکل دانشجویی آرمان دانشگاه آزاد تبریز به مناسبت روز چهانی زن با عنوان «آذربایجان قادینی»(زن آذربایجانی)عنوان شده بود.
نیروهای امنیتی اسفند ۱۳۸۸ با مراجعه به یکی از چاپخانه های شهر مرند این نشریه دانشجویی را توقیف و این فعال حقوق زنان آذربایجانی را بازداشت کرده بودند.
araznews.org

متاسفانه برخورد های حذفی همچنان و به قوت سابق ادامه دارد

من.. شنبه 13 مهر 1392 ساعت 07:31 ق.ظ

شروع فاجعه نمکی دریاچه اورمیه/تصاویری هولناک از طوفان های نمکی ظهر امروز
VETEN ۰۳:۲۰ ۰
شروع فاجعه نمکی دریاچه اورمیه/تصاویری هولناک از طوفان های نمکی ظهر امروز
به گزارش نصر نیوز، واقعه بسیار تلخ و خطرناکی که از سال ها پیش در خصوص آن هشدار داده می شد متاسفانه در حال وقوع است. خشک شدن دریاچه اورمیه موجب شد تا وزش بادهای تند طوفان هایی از نمک را در منطقه ایجاد که که در راه کلانشهر تبریز است. البته روستاها و شهرهای مسیر عصر امروز این طوفان نمکی را تجربه کردند.

این گزارش حاکی است، پیش از این رئیس سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی اخطار داده بود: با توجه به بادهای مرسومی منطقه، دریاچه اورمیه با انتشار نمک اراضی کشاورزی و درختان استانهای آذربایجان شرقی و غربی را مورد حمله قرار داده است.

مسعود محمدیان با اشاره به اینکه اراضی کشاورزی آذربایجان شرقی و استانهای واقع در شمالغرب کشور، تحت تأثیر پس روی آب دریاچه اورمیه قرار دارند، اعلام کرد: خشک شدن دریاچه اورمیه، کشاورزی و باغات منطقه را در آستانه نابودی کامل قرار داده و در صورت نبود راه حلی اورژانسی، شاهد فاجعه ای زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی و کشاورزی عظیمی در منطقه خواهیم بود.

به گفته محمدیان، بر اساس اظهار نظر بسیاری از کارشناسان، در صورت ادامه روند فعلی و استمرار خشکسالی با خوشبینانه ترین برآوردها با وقوع بادهای های مرسوم در منطقه، انتشار نمک مزارع، باغ ها، شهرها و روستاها را آماج حملات خود قرار داده و کشاورزی منطقه آسیب جدی خواهد دید .

بادهای ظهر امروز گویا آغاز گر فاجعه زیست محیطی شمال غرب کشور است که باید هر چه سریعتر چاره اندیشی شود تا اثرات مخرب این فاجعه زیست محیطی گسترش نیابد.
araznews.org

چشم ها به سرکار خانم ابتکار است

مریم یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 02:36 ب.ظ http://www.mary1355.blogfa.com

سلام
کتاب رو نخوندم ولی کاش شما مینوشتید که کلهر شروع چه چیزی رو در زن داستان قصه اش میخواد نشون بده؟؟

سلام
نمی دانم اسم کتاب را گذاشته شروع یک زن . لابد با پایان بندی ای که کرده در آخر کتاب که زن پیش شوهرش بر می گردد می خواهد شروع زن را نشان بدهد

میله بدون پرچم سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 03:14 ب.ظ

سلام
اتفاقن الان سریال پژمان هم از شبکه سه پخش میشه
گاهی می بینم
اونجا هم تصویر مشابهی دیده میشه در لابلای طنز
تصویر کاریکاتور گونه ای از یک زن فعال اجتماعی...متاسفانه...
به قول درخت : سفارشی

سلام
آره نکته هایش را خیلی خوب گرفته ای . پیمان قاسم خانی بار اولش نیست و آخری هم نخواهد بود

من.. سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 03:56 ب.ظ

پرسش های ناگزیر جنبش زنان ایران - سویل سلیمانی
اخیرا برنامه ای در پرگار بی بی سی با عنوان ” پرسش های ناگزیر جنبش زنان ایران ” پخش شد. در این برنامه قرار بر این بود که بر روی مسأله زنان در دولت روحانی بحث شود. اما با حضور خانم هیفا اسدی در برنامه که از فعالان حقوق زنان عرب در ایران می باشند، موضوع بحث روی رابطه زنان مرکز نشین و حاشیه نشین متمرکز شد. قبل از اینکه پیرامون این موضوع نظر خود را بیان دارم. بهتر است که در رابطه با تاریخچه این جریان و تعریف جنبش زنان سخنی چند با خوانندگان گرامی در میان بگذارم.درک منطقی جنبش برابر طلبی زنان پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در گروی شناخت تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی در ایران قرن بیستم است. تحولات اقتصادی و اجتماعی که از اواخر قرن نوزدهم و سراسر قرن بیستم در ایران وقوع یافت، زمینه ها و پیش شرطهای آگاهی به موقعیت خود و مبارزه برای رفع موانع آزادی و برابری آنها را فراهم ساخت. پیشرفت در موقعیت اجتماعی زنان یکی از ارکان اساسی تحولات اجتماعی و مباحثات سیاسی در ایران قرن بیستم بوده است. روشنگری و مدرنیزم در غرب تأثیر بسزائی در جامعه آنروز ایران گذاشت و اساس بحثهای سیاسی در مورد حقوق فردی، آزادیهای سیاسی، تجدد و حقوق زنان را پی ریزی کرده به نهادهای اجتماعی و سیاسی شکل داد. اولین فاز مدرنیزم با جنبش مشروطه آغاز شد و خواهان شکوفائی ، رشد اقتصادی، پیشرفت اجتماعی، عدالت، آزادی سیاسی و استقلال و عدم تمرکز سیاسی اداری بود. , البته این اهداف برای برای احزاب و جنبشهای اجتماعی معانی متفاوتی را داشت. جنبش مشروطه خواهان برقراری حکومت قانون، سکولاریسم، پیشرفت علم ، بهبود موقعیت زنان و تأمین برخی از حقوق زنان بود. انقلاب مشروطه در پی تحقق مدل دولتی و قانون اساسی به فرانسه و بلژیک بود و می خواست دولت مدرن ایجاد کند. پایه های مالکیت را تحکیم، حقوق فردی و مدنی و حاکمیت قانون را در کشور برقرار کند. همه اینها تلاشها وتحولات در خدمت ایجاد بازار داخلی و رشد سرمایه داری در ایران بود. خواست انقلاب مشروطه پایان دادن به جامعه عقب مانده رعیتی و و عشیره ای و وارد کردن آن به عصر سرمایه داری بود. مدرنیزاسیون، رشد علم و صنعت، سکولاریسم، ناسیونالیسم و لیبرالیسم مؤلفه های اصلی افق این جنبش بودند. این جنبش بر خلاف ارتجاع دینی و بازار سنتی-سلطنتی یک جنبش مدرن بود. زنان برای کمک به تحقق تحولات مدرن، در انقلاب مشروطه شرکت کردند. درست است که هنوز جنبش زنان بصورت مدون بوجود نیامده بود.

اما باز ما در رأس نخبگان و قشر متوسط جامعه زنان این جنبش را می بینیم. شخصیتهائی با ایدئولوژی سوسیالیستی چون طالبوف، آخوندف، تقی زاده و از این قبیل افراد و وکیل الرعایا در مجلس شورای ملی را می بینیم که با تأثیر از انقلابیون روسیه تشکلهای سوسیالیستی و کمونیستی با ایجاد انجمنهای زنان سنگ بنای جنبش زنان را گذاشتند. در دوران پهلویها دولت صرفا با کشف حجاب و مسائل سطحی با تقلید از تحولات غرب اقدام به سو، استفاده ابزاری از زنان نمود و این هم در جامعه سنتی تأثیر منفی گذاشت. البته در دوران محمدرضا بعضی از خواسته های زنان از طرف دولت به رسمیت شناخته شد. از جمله حمایت از خانواده و تشکیل انجمن زنان و نشر بعضی مجلات زنان بود. در این برهه در حواشی کشور از جمله در آذربایجان دو نهضت یکی به رهبری شیخ محمد خیابانی و دیگری به رهبری پیشه وری بوجود آمد. که در هر دو حکومت ملی برابری حقوقی زنان و مردان را برسمیت شناختند. بخصوص در حکومت ملی آذربایجان(۱۳۲۴) زنان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را بدست آوردند. این هم در سیر تحولات ایران و مبارزات زنان تأثیر عمیقی گذاشت. بدین ترتیب زنان در انقلاب بهمن ۱۳۵۷ شرکت کرده و گام دیگری در مبارزه اجتماعی برداشتند. اما متأسفانه رهبری این انقلاب بدست سنتگرایان دینی افتاد و دوباره در مبارزات زنان برای احقاق حقوق خویش پشرفتی عظیم بوجود نیامد . علیرغم این، ما در این دوره جنبش زنان را بیش از هر جنش دیگر فعال می بینیم. اما این جنبش نیز مانند جنبشهای اجتماعی دیگر نقصانهائی دارد که در همین نوشته به آن اشاره خواهد شد.
تعریف و ماهیت جنبش زنان:
جنبش زنان مثل هر جنبش دیگر اجتماعی- اعم از جنبشهای ملی، طبقاتی , جنسی و سایر تعریف و مطالبات خاص خودش را دارد. یعنی نوع جنبش و نوع مطالبات آن بیانگر خصوصیات خاص زنان می باشد. پس موضوع برای همه روشن است، فقط صحبت از زن و حقوق وی در جامعه می رود ولاغیر. می دانیم که جوامع بشری از زن و مرد ترکیب یافته است و اما جامعه بشری غیر از داشتن حق جنسیت، حقوق دیگری را نیز دارا می باشند. آنها (زن و مرد) بنا به خواستگاه مختلف از جمله خواستگاه ملی و غیره به مبارزه بر می خیزند. جنبش زنان نه تنها برای حقوق جنسیت، بلکه باید در همه زمینه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ملی مبارزه کند. بدون این نگرش، جنبش زنان در ایران نمی تواند به جنبش فراگیر تبدیل شود. حالا با این مقدمه به وضعیت جنبش و کمبودهایش می پردازیم. هر حادثه و حرکت اجتماعی را باید در ظرف فرهنگی, سیاسی, اجتماعی واقتصادی آن بررسی کرد. مقایسۀ ظرفیت حرکت زنان ملت غالب از نظر فرهنگی، سیاسی، حقوقی و اقتصادی با ظرفیت جنبش زنانی که از بین ملت های محکوم برخاسته اند غیر علمی و دور از واقعیت های اجتماعی خواهد بود. جنبش زنان در ایران مثل سایر جنبشهای اجتماعی جنبشی است مرکز گرا. این هم ناشی از سیستم های حکومتی ایران در در صد سال اخیر می باشد که نه تنها اقوام و ملیتهای مختلف در جامعه کثیرالمله را برسمیت نشناخته، بلکه مدام به سرکوب آنها پرداخته و پتانسیلهای مادی و فرهنگی خودرا صرف مرکزگرایی کرده و می کند. دولتهای ادواری ایران فلسفه دولت-ملت را بدون تنوع ملی و فرهنگی مدام تبلیغ و ترویج می کردند و می نمایند، تک صدایی، فرهنگ غالب جامعه شده و تأثیر خود را در فرهنگ اکثر جنبشهای اجتماعی و سیاسی نشان داده است. ولذا جنبش زنان هم از این مسئله استثنا نبوده و نیست. بیشتر زنان تحصیل کرده که از شرایط نسبی پیشرفت بهره می گیرند در مرکز متمرکز شده و از حاشیه بی خبرند. اگر هم بی خبر نباشند از آن گریزانند. بی خبری جنبش زنان مرکز از مسائل سایر استان ها ی کشور باعث شده است که آنها ازمعضلات اجتماعی شناخت سطحی داشته باشند. به عنوان مثال مشکلات زیر را می توان نام برد.
۱- سیستم امنیتی حاکم مانع فعالیت های زنان در شهرستان ها شده است. یعنی با کوچک بودن شهرها این مسأله شدت یافته و فعالیت آنها را سختتر کرده است. از نظر مادی بیشتر سرمایه های زنان آگاه جامعه همچنین در مرکز متمرکز بوده و این امکان را برای تشکیل انجمن یا صنف محدود کرده است.
۲- ستم بر زنان غیر فارس مضاعف است. این زنان از بدو تولد از زبان مادری خویش محروم بوده و شرایط لازم برای رشد فرهنگی و اجتماعی را ندارند. بیشتر این زنان در طول زندگیشان حتی از سواد خواندن و نوشتن نیز محروم بوده اند . آنها از داشتن تلویزیون و دیگر رسانه ها به زبان مادری که باعث رشد فکری و فرهنگی میشود، محروم هستند. یک مادر و یا دختر برای اینکه فارسی را بدون لهجه حرف بزند تا مورد تمسخرو تحقیر قرار نگیرد انرژی زیادی مصرف می کند. زبان رسمی در بدست آوردن شغل مناسب برای زن مرکزنشین امتیاز محسوب می شود و زن حاشیه نشین و غیر فارس که فرهنگ و زبان خاص خودش را دارد نا امید از پیدا کردن یک شغل مناسب است.
۳- شرایط زنان در هر منطقه از ایران با توجه به اقلیم و سبک زندگی متفاوت است و از این جهت نمی توان برای همه این زنان یکسان تصمیم گرفت. یک زن ترکمن و یک زن مرکز نشین شرایط یکسانی ندارند ولو اینکه بر اساس قوانین زن ستیز ایران حقوق هر دو زیر پا گذشته میشود. نسخه عمومی و یکسانی نمی توان پیچید. و البته سیاهۀ این نوع مشکلات را می توان ادامه داد. اما با اشاره به بخشی از مقالۀ (جنبشهای قومیتی و مطالبات زنان- ۲۸ آگوست ۲٠٠۳)خانم نوشین احمدی خراسانی که نوشته ای است ارزشمند، ذکر چند نکته ضروری است.
طی دو دهه اخیر گروه های مختلف زنان از استانها و اقوام گوناگون، در تشکیل و پیشبرد جنبش زنان، نقش اساسی داشته اند. در حال حاضر با توجه به این که شکاف های قومیتی هر روز ابعاد گسترده تری می یابد، بنابراین گروه های زنان از قومیت های گوناگون نیز (نسبت به دیگر بخش های جنبش زنان) ، هر روز رشد و گسترش بیشتری پیدا می کنند. با توجه به این موقعیت ویژه، به نظر می رسد آنها نه تنها مانند قبل، یکی از بخش های پیشبرنده حرکت های جنبش زنان هستند، بلکه حتا به تدریج می توانند به پیشتازان جنبش زنان کشور تبدیل شوند. از این رو اگر این پیشتازی ها سبب ساز همراهی دیگر بخش های جنبش زنان نشود، بی تردید روند پیشرفت جنبش زنان را با مشکل مواجه خواهد کرد. بنابراین یک ارتباط منطقی و متقابل و ارتقاء دهنده در میان بخش های مختلف جنبش زنان می تواند در مجموع کلیت جنبش زنان را در سراسر کشور تقویت سازد. زیرا اگر بخش های غیرقومیتی جنبش زنان نتوانند مناسبات خود را با گروه های قومیتی زنان به درستی تبیین کرده و ارتباط منطقی و برابر با آنان برقرار سازند، کلیت جنبش زنان ایران عملا از وجود پتانسیل های بالقوه و بالفعل آنان محروم خواهد ماند. و از آن سو نیز اگر گروه های قومیتی نتوانند مطالبات خاص خود را در بستر وسیع مطالبات برابری خواهانه جنبش زنان تبیین کنند و اگر نتوانند ارتباط منطقی با کل بدنه جنبش زنان ایجاد کنند، خود را در بین جنبش های قومیتی تنها خواهند یافت و مطالبات جنسیتی شان زیر سایۀ مطالبات جنبش های عمومی قومیتی محو خواهد شد. از این زاویه است که جنبش برابری حقوق زنان در ایران ناگزیر است رابطه متقابل خود با گروه های زنان قومیتی به درستی تبیین کند تا بتواند به یاری پتانسیل های این بخش از زنان مملکت، تحقق مطالبات وسیع تر زنان در کل کشور را بسترسازی کند. چرا که گروه های قومی، مذهبی، خواهان به رسمیت شناخته شدن حقوق برابر خود از جمله: تساوی مدنی، تدریس زبان مادری در مدارس، آزادی وجدان، فرصت های اقتصادی برابر و هستند و تحقق این خواسته ها را در چارچوب های مدنی دنبال می کنند طبعاَ از همپیمانان اصلی جنبش برابری خواهانه زنان در ایران شمرده می شوند.” جنبش زنان باید در انتخاب هم پیمانان خود دقت بیشتری بخرج دهد همکاری با گروهایی که خواهان برچیده شدن فعالیت های مدنی گروهای غیر فارس هستند ضربه بزرگی به این جنبش می رساند. البته بنده نیز با نظر خانم نوشین موافقم که ارتباط بایستی دیالکتیکی باشد. هر دو طرف گامی در راه تعامل بردارند. ولی چنانکه گفتم مادامی که جنبش زنان تنوع و چند فرهنگی حاشیه ها( ایالتهای ملی)را مد نظر قرار نداده و مشکلات ملی آنها را در برنامه خود نگنجاند، این پراکندگی وجود خواهد داشت و به فراگیر نشدن جنبش زنان خواهد انجامید. باید از خود بپرسیم که چرا جنبش زنان ایران به اندازۀ هدی شعراوی، بنیان‌گذار اتحادیه فمینیستی مصر در سال ۱۹۲۰ موفق نیست؟ و یا این که چرا جنبش زنان ترکیه با تمرکز بر مسائل خاص زنان نظیر خشونت علیه زنان، خودسوزی، همسر آزاری، محدودیت چند زنی و نمایندگی سیاسی زنان توانسته موفق عمل کند اما ما نتوانسته ایم. حتی زنان کردستان عراق در این زمینه موفق تر از ما بوده اند. جنبش زنان ایران یک سازمان رسمی ندارد و نمی تواند در جامعه ایرانی فعالیت علنی بکند. و این نیز معضلی برای فراگیر شدن این جنبش است . بنابر این جنبش با سازمانها و نهادهای ملی، سیاسی و طبقاتی حاشیه باید بیشترین همکاری را کرده و برنامه اش را در داخل این جریانها به بحث بگذارد. در این راستا این جنبش می تواند در این مقطع از تاریخ کشور بیشترین نیروها را جذب کند. به همین خاطر جنبش زنان باید مرکزگرائی را به کناری نهاده و از این جربان اجتماعی یارگیری نماید. در این صورت می تواند با نگرش های مردسالارانه بعضی از جنبشهای موجود نیز مبارزه کند.
araznews.org

من آن برنامه را دیدم . بحث خیلی خوبی درگرفت ولی به خاطر تکرار یک سری از مواضع و دیدگاهها نا تمام ماند

من.. چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 04:41 ب.ظ

توهین شنیع رئیس فرهنگستان هنر ایران به تورک ها ی جهان و تورکان آزربایجانی
علی معلم دامغانی رئیس پشمالوی فرهنگستان هنر ایران و شاعر فارسی زبان، تورک ها را وحشی و تورکان آزربایجانی را وحشی شده پس از تمدن نامید.
آقای دامغانی هم ولایتی ریس جمهوری ایران، در بخشی از یادداشتی که در سایت باشگاه خبرنگاران قرار داده شده است گفت :
“و اندوه بزرگ این است که آذری‌ها که هرگز تبار ترکی نداشته‌اند به جهت غلبه زبان ایل‌های مهمان مدعی صحراگردی و توحش بعد از مدنیت‌اند”
گفتنی است این نژاد پرست آریایی در این یادداشت که از تمدن والای ایرانیان آریایی صحبت کرده است تورکان را وحشی و صحراگرد خوانده و تورک های ساکن در ایران و جمهوری آزربایجان شمالی را با نام جعلی آذری خطاب قرار داده و اظهار داشته است این که آذری ها خود را از اعقاب تورک های وحشی و بیابانگرد بدانند توحش پس از تمدن است وی اظهار داشته است که آذری ها آریایی و متمدن بودند که تسط “مهمانان” وحشی ، تورک زبانشان تغییر کرده است
گفتنی است آقای دامغانی در جلسات شب شعر آیت الله خامنه ای حظور می یابد و اشعاری در مدح وی بیان می کند
araznews.org

خوب ؟

- پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 01:31 ب.ظ

به نظر من زنان موفق جامعه ما هم کاریکاتوری از موفقیت هستند. صرف چاپ کتاب و وبلاگ نویسی و فیلم سازی و چند کار رسانه ای دلیل بر موفقیت نمیشود. حقوق خوب و مزایای بالا را هم که به سواد و مهارت نمیدهند. به روابط عمومی و پیدا کردن سوراخ دعا میدهند. چیز دیگری هم مانده که به موفقیت ربط داشته باشد؟ اکثر زنانی که در جامعه موفق هستند در خانواده خود همسر و مادری ناموفق به حساب می آیند. بدون استثنا.

نظر شما ، فقط نظر شماست لابد شما زنانی که توانسته اند بصورت متعادلی در خانواده و اجتماع بطور نسبی موفق باشند ندیده اید و اطرافتان چنین زنانی نبوده اند . در این صورت حق دارید .

من.. جمعه 19 مهر 1392 ساعت 11:47 ب.ظ

خب به جمالتان !

سیاوش رضازاده سه‌شنبه 23 مهر 1392 ساعت 09:01 ب.ظ http://siavashrezazadeh.blogfa.com

خانم فرزانه
با سلام و احترام ،
کاشکی موفق به مطالعه ی :" پست " ، جدیدی از شما می شدم .
پویا ، چالاک ، مانا و نیک بخت باشید !

زنبور چهارشنبه 24 مهر 1392 ساعت 06:51 ب.ظ

به نظرم سفارشی نوشتن و سفارشی ساختن محصول بهتری تولید نمیکنه.

زرى سه‌شنبه 30 مهر 1392 ساعت 12:38 ق.ظ http://www.be-ahestegi.blogfa.com

من این کتاب رو مدت ها پیش خوندم، باهات هم عقیده ام ، ارزش یک بار خوندن رو هم نداشت، شخصیت زن که تکلیف اش با خودش معلوم نیست ، خیلى ضعیف به تصویر کشیده شده ، و اصلا تضادهایش قابل باور و تامل نیست ، این کتاب براى من پایان کلهر بود . با اجازه لینک ات مى کنم.

ققنوس خیس سه‌شنبه 30 مهر 1392 ساعت 03:07 ق.ظ http://ghoghnoos77.blogsky.com

به نظرم باید نسبت به این تصاویر کج و معوج واکنش نشون داد. حتی اگه شده واکنش درونی... برای راست کردنِ قامتِ خود!
...
راستی من با یه داستان وبلاگم رو به روز کردم. از تو و باقی دوستان دعوت می کنم فایل داستان رو دانلود کنید و بخونیدش. ممنون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد