دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

دنیای زیبای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای من

آیا این یک انتخاب است؟

بخشی از کردار‌های انسان که صرفاً محصول نیروهای زیستی و روانی نیستند، کنش‌ها هستند. کنش‌ها میزانی از تعمد و هدفمندی در خود دارند و به همین جهت بر نوعی تأمل و آگاهی استوارند. به عبارت دیگر کنش‌گر کسی است که از بین گزینه‌های ممکن و مطلوب دست به گزینش و انتخاب می زند و زندگی اجتماعی انسان هم چیزی جز مجموعه کنش های پرشمار و گوناگون نیست. لازم است تأکید کنم درکی که ما از هویت شخصی و اجتماعی‌مان داریم در جریان همین کنش‌های متقابل که ما در آن شرکت می‌کنیم تولید می‌شود و به ما می‌گوید که به چه چیزهایی ارزش و اهمیت بدهیم و یا چه چیزهایی را وارد آداب و اعمال زندگی‌مان کنیم.

 

اخیراً طی کاری، تصمیم گرفتم مجموعه ای از رفتارهای اجتماعی افراد را در مقابل یک گزینه اجتماعی گرد‌آوری کنم موضوعی که انتخاب کردم اقدام شهرداری تهران در تفکیک جنسیتی کارکنان شهرداری بود.

 

مردان و زنان بسیاری بودند که چیزی درباره اصل خبر نمی‌دانستند و طبیعتاً با آن موضع انفعالی، نمی‌توانستند به عنوان کنش‌گر مطرح شوند. اما نتایج بدست آمده بوضوح نشان داد که تلاش رسمی در جهت یکدست کردن کنش ها تا کجا پیش می‌رود و چگونه قدرت حاکمیت در ساختن معناهای اجتماعی و فرهنگ مداخله می کند.

 

در ادامه برخی از نمونه کنش های معروف تر را  می آورم:

 

- محمد باقر قالیباف، شهردار تهران:  ما غیرت دینی داریم، حرف ما این است که نباید اجازه دهیم یک خانم در طول زمان معاشرت بیشتری با نامحرمان داشته باشد تا با محرمان خود و شوهر و فرزندش، زیرا این موضوع کانون خانواده را تحت تاثیر منفی قرار می‌دهد.

 

-  شهیندخت مولاوردی، معاونت زنان ریاست جمهوری:  تا به حال غیرت دینی کجا رفته بود؟ چرا در سه سال اخیر این طرح به اجرا در نیامده است؟ اگرچه ناهنجاری‌هایی ممکن است در روابط زنان و مردان وجود داشته باشد؛ اما نباید استثناها را به قاعده تبدیل کنیم. دولت با اجرای طرح تفکیک جنسیتی مخالف است.

 

- کاظم صدیقی، خطیب نماز جمعه تهران: طرح تکریم زنان که در شهرداری تهران انجام شد اما از سوی رسانه های خارجی مورد هجمه قرار گرفت از احداث تونل نیایش و بوستان ولایت مهمتر است.

 

- مرتضی طلایی، نائب رییس شورای شهر تهران: اقدام شهرداری اقدامی است در جهت حفظ حقوق بانوان و ارتقای ضریب امنیت، آرامش و رفاه بانوان ! "شما نه شرع را قبول دارید و نه قانون! پس فمینیست‌ها را قبول دارید که هر حرفی که می‌خواهند می‌زنند. ما داریم می‌گوییم قانون است. در مقابل دین خدا تمکین نمی‌کنید، در مقابل قانون و عرف هم تمکین نمی‌کنید؟

 

-  علی مطهری، نماینده مجلس:  اجرای طرح جلوگیری از اختلاط کارمندان مرد و زن در ادارات اقدامی پسندیده و ملهم از دین مقدس اسلام است که باید از سال‌ها پیش در سراسر کشور اجرا می‌شد ولی متأسفانه دولت‌ها معمولا نگاهی به انتخابات آینده دارند و کمتر حاضر می‌شوند زیر بار این‌گونه دستورات اسلام بروند.جدایی محیط کار آقایان و بانوان بر اختلاط آنها ترجیح دارد و حتی‌المقدور محیط کار آنها باید جدا باشد. فلسفه این حکم این است که اسلام می‌خواهد ارتباط زن و مرد بیگانه در حداقل باشد تا بدین‌وسیله پیوند زن و شوهر هرچه محکمتر و پیوند زن و مرد بیگانه هرچه سست‌تر باشد و در نتیجه نهاد خانواده هرچه استوارتر گردد.

 

-  انجمن زنان مدیر کار آفرین: بر اهل اندیشه و نظر پوشیده نیست که توسعه همه جانبه کشور مان جز با حضور و مشارکت زنان و مردان این دیار محقق نخواهد شد و هر گونه اقدام بازدارنده از حضور اجتماعی زنان بیش از آن که میثاق‌های بین المللی را متزلزل نموده، مغایر قانون اساسی است.

 

- کبری خزعلی، رئیس شورای فرهنگی اجتماعی زنان: سالم سازی فضای کار مصوبه‌ای است که ۲۷ سال بر زمین مانده بود و هم اکنون که یکی از دستگاه‌ها در انجام این کار پیش قدم شده است و باید تمام دستگاه‌ها از این سازمان الگو بگیرند.

 

- علی ربیعی، وزیر کار : غیرت دینی را در این می دانم زنی با فقر و گرسنگی سربربالین نگذارد، غیرت دینی تقویت بنیان خانواده است. تعداد زنان سرپرست خانوار به صورت تصاعدی افزایش یافته است، بنابر این غیرت دینی این است که اشتغال در کشور به ویژه برای این قشر رونق گیرد و آسیب های اجتماعی کاهش یابد، حقوق معلولان ادا شود، هیچ زنی از روی استیصال به کار تن در ندهد و بتواند مهر مادری را به نمایش بگذارد

 

-  یک فعال حقوق صنفی کارگران : شهرداری تهران معتقد است مسئولان شهرداری به جای جداسازی محل کار شاغلان مرد و زن باید به قدرت تشخیص و بلوغ فکری نیروی کار اطمینان داشته باشند و چنانچه از وجود مشکلی فرهنگی مطلع هستند، به جای اقدامات مقتدرانه و نظامی‌گونه، با فرهنگ‌سازی در صدد رفع آن برآیند.

 

-  فخرالسادات محتشمی‌پور، روزنامه نگار: این کار نه تنها توهین به زن بلکه اهانت به مردان است و بدین معناست که آنها نمی‌توانند در محیط‌های کاری خویشتن‌داری کنند. این طرح مقدمه برگرداندن زنان به خانه‌هاست و با شرایط جامعه منافات دارد چون جامعه ایران رشد یافته است و بسیاری از زنان از سطح سواد بالایی برخوردارند.

 

-  معصومه ابتکار، رییس سازمان محیط زیست:  تفکیک جنسیتی تفکری است که به نظر من راه‌حل دقیقی نیست. در بسیاری از موارد زنان و مردان در کنار هم و در فضای سالم مشغول کار هستند و حتی در بسیاری از فضاهای شغلی خانم‌ها مدیریت می‌کنند. بنابراین لازمه محیط شغلی این است که زنان فرصت برابر برای حضور داشته باشند.

 

-  بیژن نوباوه وطن، نماینده مجلس:  به کار بردن عبارت «تفکیک جنسیتی» درخصوص تصمیم ارزشمندی که در جهت ارتقا شغلی بانوان در شهرداری گرفته شده، عبارت غلطی است و به نظر من این واژه باید تحت عنوان احترام و تکریم در فضاسازی مناسب بیان شود. هر کسی بنا به شخصیت خود باید در فضای خود قرار گیرد.

 

-  مجتهد شبستری، امام جمعه تبریز:  تفکیک جنسیتی کارکنان یک اقدام عالی و مفید فرهنگی است که باید ادامه داشته باشد.  باید تفکیک جنسیتی در ادارات و دانشگاه ها نیز اجرا شود تا شاهد کاهش مفاسد فرهنگی باشیم.

 

- مجید ابهری، روانشناسبانوان در محیط مختلط احساس ناامنی می کنند و حتی دچار اضطراب می شوند که نتیجه آن افت کارآرایی و کاهش بازدهی است. کار شهردار تهران مطابق با اصول عقلانیت سازمانی بوده چرا که در یک محیط زنانه یعنی اتاقی که همه شاغلان آن بانوان هستند، خانم‌ها راحت‌تر بوده و آسوده‌تر می‌توانند به‌کار خود رسیدگی کنند اما در غیراین صورت بانوان شاغل باید بخشی از حواس خود را به رعایت حجاب، طرز نشستن و رفت و آمد صرف کنند و همین عوامل باعث افت کارایی می‌شود. علاوه بر آن آقایان هم در کنار یکدیگر راحت ‌تر هستند و حضور یک زن در جمع آنها سبب بروز محدودیت‌ هایی برایشان می‌شود.


- صادق آملی لاریجانی، رییس قوه قضاییه: وقتی دل را در گرو یک دین گذاشته‌ایم، باید پای ارزش‌های آن بایستیم و کاری نداشته باشیم که دیگران چه برداشتی از کار ما می‌کنند و همچنین نباید بترسیم که گاهی کسانی به ما اتهام ارتجاع و عقب‌ماندگی بزنند این اقدام، فارغ از گرایش‌های سیاسی، کاری تحسین‌برانگیز است، زیرا جلوگیری از اختلاط زن و مرد در محیط کار به دلیل پیامدهایش اهمیت دارد و یک ارزش تلقی می‌شود.

 

 

 

در نهایت جامعه توسعه یافته جامعه ای است که دامنه انتخاب کنش گران در آن گسترش یافته باشد. بنابراین می توان پرسید برای کنشگران آیا این یک انتخاب است؟

 

 

 

نظرات 14 + ارسال نظر
شهرام چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 09:43 ب.ظ

سلام
دخالت مستقیم حاکمیت در امور فرهنگی و اخلاقی مردم و نیز تعیین چارچوب قهری درخصوص نحوۀ روابط اجتماعی و عمومی شهروندان، وجهی ندارد. زیرا متضمن بی احترامی به شعور انسانی و مستلزم نادیده گرفتن آزادی و اختیار آدمی است. گویی در این گونه سیاستگذاری ها، زنان و مردان را رعایای سفیه و صغیری به شمار می آورند که محتاج سرپرست بوده و حکومت به عنوان قیم آنها، می باید دربارۀ حدود و ثغور مراودات ایشان با یکدیگر، تصمیم بگیرد.
اما مسألۀ قابل طرح درخصوص این موضوع (صرفاً از بعد نظری و نه از جنبۀ الزام و اجبار عملی)، این است که آیا می توان از روابط آزاد و باز و مراودات دوستانه و صمیمانه میان زنان و مردانی که در قید تعهد نسبت به زوج خود هستند، عقلاً و اخلاقاً دفاع کرد؟ آیا ممکن است روابط بیناشخصی زوجین و یا نهاد خانواده، به تبع برقراری این گونه روابط آزاد، آسیب ببیند یا به خطر افتد؟ از طرف دیگر، آیا حفظ و استحکام نهاد خانواده امری لازم و ضروری محسوب می شود؟
آیا در این رابطه، حد و مرز یا حد یقفی متصور است؟ و چنانچه حدی وجود دارد، میزان آن چگونه و بر اساس چه ضابطه و مبنایی معین می شود؟

سلام
تعابیری که شما استفاده کرده اید صورت شفاف و اغراق شده ماجرا را توصیف می کند. همیشه ظاهر ماجرا به این کراهت و زشتی نیست. در مورد همین موضوع از سوی طراحان و موافقان واژه هایی چون تکریم بانوان یا طرح ایمن سازی محیط کار بانوان استفاده می شود، در حالی که این کلمات از معنا تهی شده و معناهای دیگری بر آن ها بار شده است.

اولین سوال شما مرا کمی یاد این کاریکاتور ها انداخت :)

http://www.mashreghnews.ir/fa/news
/336001/%DA%A9%D8%A7%D8
%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1-%D8%AA%D9%84%D9%81%DB%8C%D9%82-%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C%D8%AA%DB%8C

اصولاً صورت سوالی که مطرح کرده اید مشکل دارد چون:
اولاً کارکردن زنان در محیط های اداری و ... به معنی روابط آزاد و باز و مراودات دوستانه با همه مردان نیست.
دوم اینکه بر فرض اینکه همین طور باشد چرا همیشه باید بار دفاع از نهاد خانواده یا روابط بیناشخصی زوجین را باید برعهده زنان گذاشت ؟ آیا مردان وظایفی در این خصوص ندارند؟ چرا بر وظایف مردان تاکید نمی شود؟
سوم اینکه حفظ نهاد خانواده در گرو محبوس کردن افراد یا محروم کردن و یا محدود کردن آنها از حضور در صحنه های اجتماعی نیست. حفظ نهاد خانواده امر نیکویی است اما نه به هر قیمتی. خانواده به جهت داشتن کارکردهای عاطفی و تربیتی نهاد ارزشمندی است اما اگر به هر دلیلی نتواند کارایی لازم و تعریف شده را داشته باشد باید علت ها را جست و درمان کرد.

اما از حد و مرزها پرسیده اید. حد و مرزها را انسان در تلاقی ها و برخوردهای اجتماعی فرا می گیرد و بکار می بندد. هرکسی مرزهای اخلاقی خود را خود بنا می کند و حافظ حد و مرزهای سلامت اخلاقی خویش است. در این صورت است که انسان دست به انتخاب می زند و مسئول کارهای خود است. این اخلاق کانتی است که واجد ارزش است وگرنه مرزهایی که بنا به هر اجباری نگه داشته شوند کوچکترین ارزشی ندارند.

درخت ابدی چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 11:36 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام
چرا سختش می‌کنی؟
اول و آخر انتخابت خود حکایت کند از سردرون!
حرف شهردار و رپیس محترم قوه‌ی قضاییه مشخصه. دلیلی نداره لقمه رو دور سرمون بچرخونیم.
فقط کاش تاریخ و منبع داشت.

سلام
درخت جان اولش آسان بود بعد زمان که گذشت سخت و سخت تر شد.
تاریخ و منابع را اضافه کردم جهت تحقق خواست درخت ابدی

زمانیان جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 11:47 ب.ظ

سلام

به نظرم همه ی ماجرا ... همین است که اقای صدیقی امام جمعه ی تهران گفته اند. اصل مطب و جان کلام را گفته اند

حکومت برای پاس داشت ارزش ها است.... نه تهیه اب و نان برای مردم. نه برای تونل زدن و بوستان آباد کردن... آن چه اهیمت دارد پاسداشت ارزش ها است و نه مردم.... همه ی ماجرا همین است

سلام
تکلیف برتر از حق آمد پدید

میله بدون پرچم شنبه 25 مرداد 1393 ساعت 11:16 ق.ظ

سلام
مثل این که شما فراموش کرده اید برای چه امری انقلاب کردید!؟
برای تونل و بوستان که نبود!!

سلام
والا از کودکی این قدر به گوش ما خواندند مردم ایران حافظه تاریخی کوتاه مدت دارند از کودکی جهت گریز از آثار شوم این مرض صعب العلاج آنچه می کردیم را روزها مکتوب می کردیم در دفتر و دستک ها و با خودمان تکرار می کردیم که یادمان نرود.
الان هرچی به مدارک و منابع رجوع می کنیم می بینیم وقتی انقلاب شد دوسال داشتیم و بزرگترین کارمان فتح تاب و سرسره ها بود.
حالا به عکس ها که نگاه می کنیم می گوییم بوستان جدید که هیچ کاش اقلاً همان بوستانها همان شکلی که بودند می ماندند.

خلیل شنبه 25 مرداد 1393 ساعت 07:26 ب.ظ http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

نه! این یک تصمیم ولایی است برای رئیس جمهور شدن ، و نه یک انتخاب فردی.

سلام
نوبتی هم باشد نوبت رییس جمهور ولایی است.

خرامان یکشنبه 26 مرداد 1393 ساعت 12:59 ب.ظ

انتخابی در کار نیست؟

شهرام دوشنبه 27 مرداد 1393 ساعت 12:55 ق.ظ

عرض کنم که «ظاهر ماجرا» و عناوین فریبنده ای که بر این گونه طرح های تحمیلی خود می نهند، اهمیتی ندارد؛ آنچه مهم و تأسف انگیز است، روح و معنای اصلی ماجرا (یعنی عاجز شمردن مردم از تمیز صلاح خود و یا محق ندانستن ایشان بر اعمال مصلحت تشخیصی شان) و وادار کردن آنها بر تبعیت از ارزش هایی خاص است. لذا عبارات مربوطه را «اغراق شده» نمی دانم.

البته من ربط کاریکاتور مزبور با اولین سؤالم را نفهمیدم، ولی آنچه دربارۀ آن کاریکاتور می توانم بگویم این است که ما الزامی به انتخاب از بین افراط (تفکیک جنسیتی) و تفریط (تلفیق جنسیتی به شکل تصویر شده) نداریم و همیشه، حد وسط و راه میانه ای هم وجود دارد...

مطمئن نیستم استنباط شما مبنی بر وجود اشکال در صورت مسأله، صحیح باشد زیرا:
اولاً منظور از طرح آن سؤال، حصول این نتیجه نبود که پس باید حضور زنان در محیط های کاری و صحنه های اجتماعی، محدود شود و یا آنها را محبوس یا از حقوق شان محروم کرد.
ثانیاً اگر در روابط آزاد و صمیمانۀ متأهلین با سایرین، احتمال ترتب نوعی مفسده مفروض باشد، آنگاه لازم نیست که این گونه روابط، با «همۀ مردان» یا «همۀ زنان» صورت پذیرد و چنانچه فقط با یک فرد از جنس مخالف هم برقرار شود، تالی فاسد ذیربط را در پی خواهد داشت.
ثالثاً از آن سؤال، برنمی آید که لزوماً هر زن یا مردی در محیط های کاری به برقراری این نحو روابط، مبادرت می ورزد؛ بلکه سؤال ناظر بر افرادی هست که به این امر اقدام می کنند.
رابعاً آن سؤال، فقط «زنان» را نشانه نرفته، بلکه به همان اندازه، متوجه «مردان» نیز هست و به نسبتی مساوی، از وظایف مردان و زنان در محافظت از نهاد خانواده و رابطۀ زوجیت، سراغ می گیرد.
خامساً فرموده اید: «خانواده به جهت داشتن کارکردهای عاطفی و تربیتی نهاد ارزشمندی است اما اگر به هر دلیلی نتواند کارایی لازم و تعریف شده را داشته باشد باید علت ها را جست و درمان کرد.» سؤال من، اتفاقاً به همین اشاره دارد که آیا ممکن است علت عدم کارایی و بازماندن نهاد خانواده از کارکردهای عاطفی و تربیتی اش، ریشه در سست شدن روابط عاطفی زوجین و تزلزل در بنیان نهاد خانواده (به دلیل برقراری روابط موصوف) داشته باشد؟

اینکه چنین سؤالاتی، مسأله و دغدغه ام شده، به دلیل مشاهدات زیادی است که درخصوص این گونه روابط (و اثرات بعدی آن بر مشاجرات و درگیری های خانوادگی)، داشته ام و یا توصیفات آن را از دیگران شنیده ام. تجربیات شخصی من از آنچه در مورد این روابط، از دور یا نزدیک شاهد بوده ام، حاکی از نوعی تضاد و تعارض بین آن نحو مراودات، با اخلاق متعارف و مورد نیاز در زمینۀ حفظ نهاد خانواده است.
ظاهراً در اینجا با تناقضی میان «نحوۀ ارتباطات مدرن» از یک طرف، و «نهاد سنتی خانواده» از طرف دیگر مواجهیم و ضروریست که تجدید نظری کرده و یکی از آن دو را فرو نهیم، چرا که «قابل جمع» به نظر نمی رسند.
اما شما اصلاً از اخلاق کانتی درگذرید و صرفاً اخلاق نتیجه گرا را در نظر بگیرید: اگر در برقراری و استواری نهاد خانواده، نهایتاً فایده ای می بینید، و با در نظر داشتن اینکه برقراری روابط باز و صمیمانه، عملاً منجر به تأثیر منفی بر روابط خانوادگی می شود (جدای از موارد استثنایی که مورد شماست)، آیا ما مجاز به تجویز چنین ارتباط گرفتن هایی هستیم؟
ممنون از شما.

منظورم از اسامی اغراق شده این است که اگر نام این طرح مثلاً "تعیین چارچوب قهری در روابط اجتماعی " باشد، کسی را نمی توان یافت به دفاع یا حتی بحث درباره آن بپردازد. بنابراین آنچه گفته اید معنایی است که شمای نوعی از آن می گیرید و می بینیم که غالب افرادی که در مواضع رسمی تصمیم گیری و قانون گذاری قرار دارند اظهارات متفاوتی دارند.

چیزی که تشابه جملات اولیه شما با آن کاریکاتور هاست این است که تقریباً در هر دو آنها از روش حمله به آدمک پوشالی استفاده شده است یعنی ساختن تصویری ناموزون از موضوع و حمله به آن. دوگانه انگاری این که اگر تفکیک نباشد لابد تلفیق است و تلفیق هم همین است که ما می گوییم .
گویی برقراری روابط آزاد یعنی امکان آسیب دیدن رابطه بینا زوجین و همین امکان که مطرح کرده اید راه را بر حد وسط و میانه می بندد و یا اقلاً در آن تشکیک می کند.

اما پرسش این است که چرا روابط آزاد بین افراد بلافصل تعبیر به روابط عاطفی و احساسی و جنسی می شود. این ها که نام بردم نزدیک ترین به غرایز اند و آن جا که غریزه حاکم باشد البته عقلانیت رنگ می بازد. استفاده از غرایز اگر چه ممکن است آسان ترین و بدوی ترین راه باشد اما همیشه به نفع انسان نیست و این چیزی است که انسان عقل مدار و متمدن می فهمد و روابط خود را نه بر اساس غرایز بلکه بر اساس ترکیب مناسبی از عقل و غریزه تنطیم می کندو مسئول رفتار و کارهای خود است. اگر اشتباه کند طبیعتاً آسیب هم می بیند.
اما راه اشتباه نکردن نه محدود کردن بلکه تمرین دادن به عقل و مسئولیت پذیری انسانی است.
انسان چه زن و چه مرد این بلوغ فکری و رفتاری را در اجتماع و به تدریج و در عمل می آموزد.

جالب است شما در ابتدا از حد وسط و راه میانه می گویید و در انتها از غیر قابل جمع بودن ارتباطات مدرن و نهاد سنتی خانواده ! یعنی هم چنان آن چه در پس زمینه ذهن شماست دو انگاری و یا این و یا آن است.
آنچه قابل نقد است نهاد سنتی خانواده و مناسبات غیر کارکردگرایانه آن است که عملاً مانع استقلال و فردیت و بلوغ ذهنی و فکری انسان ها می شود.
نکته مهم دیگر این است که باید نگاه دقیق تری هم به کلمات افکند من هم مانند شما شاهد موارد بسیاری از آسیب دیدن افراد از روابط نامناسب شان بوده ام. منتها مسئولیت را از دوش خودشان ساقط نمی کند.
مثلاً نگاه کنید صمیمیت چیست ؟ آیا صمیمیت این است که فردی با همکارش درباره اتاق خوابش صحبت کند؟ آیا صمیمیت این است که با او در بوفه محل کارش یک فنجان چای بخورد؟ آیا صمیمیت برقراری روابط نزدیک و رفت و آمد خانوادگی است ؟ آیا صمیمیت صحبت کردن درباره یک تجربه مشترک است ؟
این سوالات را می توان تا بی نهایت ادامه داد. تعریف صمیمیت و حد مرزهای هر کس برای حریم شخصی اش بعهده خود اوست.
ا
من چیزی را تجویز نمی کنم و البته این طرز فکر شما را که می شود برای یک معضله اجتماعی با این همه پیچیدگی دستور العمل و راه حل توصیه کرد را خطرناک می دانم
فقط می دانم کسانی که بسیار از اخلاقی بودن حرف می زنند باید وسعت نظر بیشتری برای اخلاقی بودن و نبودن بکار بگیرند و حتی الامکان خطر غلطیدن به نسخه پیچی ایدئولوژیک و تمامیت خواه را جدی بگیرند.

شهرام دوشنبه 27 مرداد 1393 ساعت 11:55 ق.ظ

در اینجا، بعضی از موارد قبلی را اصلاح کرده و همچنین پاره ای توضیحات، می افزایم:
1- کلمۀ «یا زوجه» در سؤال مطروحه در پاراگراف دوم از کامنت اولم، از قلم افتاده و عبارت صحیح چنین است: «آیا می توان از روابط آزاد و باز و مراودات دوستانه و صمیمانه میان زنان و مردانی که در قید تعهد نسبت به زوج یا زوجه خود هستند، عقلاً و اخلاقاً دفاع کرد؟»
2- کلمۀ «نظر» در عبارت داخل پرانتز از پاراگراف آخر کامنت دومم، از قلم افتاد و عبارت صحیح چنین است: «(جدای از موارد استثنایی که مورد نظر شماست)»
3- نگاه من، معطوف به «حالت غالب» در نوع تعاملات و مراودات مدرن، و همچنین ناظر بر «موقعیت متداولی» که در سطح افراد مدرن جامعه (چه در ایران و چه در غرب) در جریان است، می باشد، و نه در مورد برخی موارد استثنایی و افراد خاصی که واقعاً قادر به جمع بین آن دو مقوله هستند.
به عبارت دیگر، مشکل و مسألۀ بنده، با وضعیت عینی و ملموسی است که در عمل اتفاق افتاده، و نه آن وضعیت آرمانی یا منطقی ای که شما توصیفش می کنید. در واقع می خواهم بدانم که روش و راهکار «درست و اخلاقی» برای عموم مردم (که عملاً نیز ممکن و مؤثر باشد)، در این میانه چیست؟
4- علت پیگیری این گونه مباحثات (به رغم ایجاد مزاحمت برای شما)، جنبۀ آموزندگی آن برای من و بهره ای است که از دیدگاهتان می برم و از این بابت، بسیار سپاسگزارم.

خواهش می کنم امیدوارم با شرکت دوستان بحث غنای کافی پیدا کند. اگر چه بندرت اتفاق می افتد که عقاید افراد با چنین مباحثاتی تغییر کند ولی اقلاً طرح موضوع افق های بهتری جلوی پایمان می گذارد و می توانیم ترغیب شویم به تفکر عمیق تر درباره موضوع

محمد ح سه‌شنبه 28 مرداد 1393 ساعت 01:41 ب.ظ http://dustevatan13.persianblog.ir

سلام
از این کنشکران با دیده های تا به امروز و جوابهایشان چیزی جز منفعت طلبی یا نوعی واکنش برای خودنمایی چیز دیگری نمی توان یافت.
......................................
نمیدونم چرا وبتون بد باز میشه

سلام
درکت بسیار به درک من نزدیک است
نمی دانم ! برای من مشکلی نیست . شاید باید مرور گرت را عوض کنی

شهرام چهارشنبه 29 مرداد 1393 ساعت 01:30 ب.ظ

سلام
از توجه و پاسختان تشکر می کنم.

استفاده از عبارت «تعیین چارچوب قهری در روابط اجتماعی» در توصیف ماجرا، در واقع مبتنی بر درکی است که از ماهیت اصلی این گونه اقدامات دارم. البته اصراری هم ندارم که این عنوان، «اغراق شده» نیست اما به این شرط که نشان داده شود اصل تلقی و فهمم از ماهیت موضوع، مبالغه آمیز است و نه در نسبتی که آن فهم، با مواضع و اظهارات رسمی طراحان برقرار می کند. چرا که عناوین مستعمل توسط مسئولین ذیربط، می تواند کاملاً گمراه کننده باشد.

درخصوص تشابه جملاتم با موضوع آن کاریکاتور، باید بگویم که من، واقعاً -حداقل خودآگاه- باوری به «دوگانه انگاری» مورد اشارۀ شما ندارم و معتقد نیستم که قائل بودن به «امکان آسیب پذیری رابطۀ بینازوجین»، لزوماً راه را بر «حد وسط» ببندد و یا در آن تشکیک ایجاد کند. کاملاً ممکن می دانم که یک فاعل اخلاقی، شخصاً از برقراری روابط موصوف احتراز نماید ولی در عین حال، اولاً در دام افراطی گری نیفتد و «تفکیک جنسیتی» روا ندارد و ثانیاً «حق ناحق بودن» برای غیرهمفکران خود قائل بوده و با ایشان مدارا ورزد و عقیدۀ اخلاقی خود را بر دیگران تحمیل نکند.

اما درخصوص پرسش تان که چرا روابط آزاد بین افراد، بلافاصله تعبیر به روابط عاطفی و جنسی می شود و توضیحات بعدی شما در این رابطه، دو نکته به نظرم می رسد:
اول اینکه من هم دوست ندارم که این چنین تعبیر بشود و همیشه، آن گونه مسائل پیش چشم مردم باشد و روابط «عادی و طبیعی و انسانی» بین زنان و مردان، به هر علتی به محاق رود و تحت الشعاع مسائل جنسیتی قرار گیرد. اما وقتی به عینیت تحقق یافته و آنچه عملاً در جامعه اتفاق افتاده نظر کنیم، آیا واقعاً با آن وضعیت ایده آل و مطلوبی که شما توصیف و توصیه می کنید (و بنده هم کاملاً با آن موافقم)، روبرو هستیم؟ و یا اینکه واقعیت جامعه چیز دیگری را نشان می دهد؟
دوم اینکه با عنایت به این اشاره تان که: «اما راه اشتباه نکردن نه محدود کردن بلکه تمرین دادن به عقل و مسئولیت پذیری انسانی است. انسان چه زن و چه مرد این بلوغ فکری و رفتاری را در اجتماع و به تدریج و در عمل می آموزد.»، ضمن اینکه با مدلول اصلی این سخنان کاملاً همدلم، توجه تان را به جوامع غربی جلب می کنم که در این زمینه، تجربه و تمرین بیشتری از ما داشته اند، آیا وضعیت موجود در آنجا، ایده آل و مطلوب نظر شما هست؟ به نظرتان آنها به بلوغ فکری و رفتاری لازم، رسیده و آن را آموخته اند؟

مطمئن نیستم تناقضی که در سخنانم دیده اید، مطابق با واقع باشد. زیرا وقتی از «حد وسط و راه میانه» می گفتم، اشاره ام به اتخاذ و برگرفتن نوعی بالانس و تعادل، از میان «تفکیک جنسیتی» و «تلفیق جنسیتی به شکل افراطی و بی بند و بارانه» بود و در این مدل میانه، هنوز افرادی که در قید تعهد نسبت به شریک و خانوادۀ خود نیستند، آزادند که هرگونه و هرنحو ارتباطی را که می پسندند، برقرار سازند. لیکن وقتی از «غیرقابل جمع بودن ارتباطات مدرن با نهاد سنتی خانواده» سخن می گفتم، نگاهم متوجه «آنچه عملاً به عنوان تعاملات و ارتباطات مدرن شاهد هستیم» و جمع ناپذیری آن با «ملزومات عملی در جهت حفظ و استواری نهاد خانواده» بوده است.
به بیانی دیگر، «حد وسط»، در مورد اول می تواند اعمال شود چون دربارۀ عموم افراد جامعه است (و شامل غیرمتعهدین و غیرمتأهلین نیز می گردد)؛ ولی در مورد دوم نمی تواند مطرح باشد -دست کم در تداول عامه و عرف جاری جامعه- چون مدل خانواده سنتی، مشی ارتباطی و اخلاقی خاصی را می طلبد که در حالت ارتباطات و مراودات مدرن، «نوعاً» مفقود است.
بله البته که «نهاد سنتی خانواده و مناسبات غیرکارکردگرایانه آن که عملاً مانع استقلال و فردیت و بلوغ ذهنی و فکری انسان ها می شود» قابل نقد است، اما «استقلال و فردیت» یک بحث است، و «عدم رعایت الزامات اخلاقی مربوط به روابط متعهدانۀ زناشویی»، بحثی علیحده؛ و از روایی اولی، به جواز دومی نمی توان رسید و عرض بنده این است که اگر بناست به «آزادی در روابط» بپردازیم و این نحوۀ سلوک را می پسندیم، در این صورت از تشکیل خانواده و متعهد شدن نسبت به دیگری بپرهیزیم و یا لااقل تغییری اساسی و ساختاری، در بنیان و شکل نهاد خانواده صورت بدهیم (مثلاً طرح آقای ملکیان دربارۀ ازدواج «زمانمند و نیازمند به تمدید هر 3 سال یکبار» را در نظر آورید).
اما درخصوص «نگاه دقیق تر به کلمات» و اینکه «تعریف صمیمیت و حد و مرزهای هر کس برای حریم شخصی اش بعهده خود اوست»، فکر می کنم که می توان در این باره مباحثه و گفت و گو کرد و کمابیش به یک جمع بندی و نتیجه گیری کلی رسید؛ وگرنه، شاید چندان منطقی نباشد که تبیین و تحدید حدود راجع به این مقولات را یکسره، «شخصی» کرده و در هر موقعیتی مجاز به «تفسیر به رأی» بوده و هیچ «معیار اخلاقی متعارف و مبتنی بر فهم و خرد جمعی» هم موجود نباشد.

در پایان فرموده اید: «من چیزی را تجویز نمی کنم و البته این طرز فکر شما را که می شود برای یک معضله اجتماعی با این همه پیچیدگی دستور العمل و راه حل توصیه کرد را خطرناک می دانم. فقط می دانم کسانی که بسیار از اخلاقی بودن حرف می زنند باید وسعت نظر بیشتری برای اخلاقی بودن و نبودن بکار بگیرند و حتی الامکان خطر غلطیدن به نسخه پیچی ایدئولوژیک و تمامیت خواه را جدی بگیرند.»
عرض می کنم که منظورم از «تجویز»، به هیچ وجه صدور «دستورالعمل اجباری و لازم الاجرا» برای آحاد افراد اجتماع نبوده است (البته طبیعیست که در پس دیالوگ های صورت گرفته در حوزۀ عمومی دربارۀ حدود موازین اخلاقی، نوعی عرف و نظام متعارف اخلاقی پدید بیاید و شهروندان، وجداناً خود را مقید به مراعات آن ببینند؛ لیکن باز هم تأکید می کنم که این قواعد و ارزش های اخلاقی، به هیچ وجه جنبۀ تحمیلی و قانونی ندارند. به نظر می رسد که در جوامع متمدن و پیشرفته، این ظرفیت وجود داشته باشد که مفاهیم و ارزش های اخلاقی، جز به ضرورت قطعی «حفظ نظم عمومی»، وارد در حوزۀ قانونگذاری نشود؛ یعنی همیشه، دایرۀ محدودیت های قانونی، به مراتب مضیق تر از دایرۀ معاذیر اخلاقی باشد. مگر اینکه قائل باشیم «مدرنیته»، هیچ گونه هنجار واحد و عمومی اخلاقی را بر نمی تابد که این البته، واجد لوازم و تبعاتی هست و باید دید که آیا در مقام عمل، حاضر به پذیرفتن آن تبعات، باقی می مانیم یا خیر). مراد این بوده است که من و شمای نوعی، اولاً برای شخص خودمان، یک دیدگاه و نظرگاه کلی راجع به «خوب و بد یا درست و نادرست» داشته باشیم و ثانیاً اگر فردا روزی، فرضاً فرزند یا دوست یا شاگردتان، نظرتان را در این باره جویا شد، بتوان راهنمایی مناسب و شایسته ای نمود.
اما اگر تحقیق و بررسی و ارائۀ «راه حل» معقول دربارۀ «معضلات اجتماعی» (هرقدر هم که پیچیده باشند) را «خطرناک» بدانیم، پس بالاخره چه کار باید بکنیم؟ اگر مشکلی در سطح جامعه مشاهده کنیم، مگر می شود به بهانۀ هراس از سوء استفادۀ کسانی، و یا از بیم تبدیل شدن آن به نسخه ای توتالیتر و ایدئولوژیک، بی تفاوت فقط به نظارۀ مشکل، نشسته و حل و رفع آن را به عهدۀ خود اشخاص محول نمود؟ اگر خود افراد جامعه، به تنهایی توانایی تحلیل مسائل و مرتفع کردن معضلات را دارند و هیچ نیازی هم به آموزش و فراگیری آموزه های کارشناسان و صاحب نظران ندارند، پس چرا مشکل کماکان به قوت خود باقیست؟ پس قضیۀ اصلاح امور فرهنگی و اخلاقی جوامع، نهایتاً از طریق چه مکانیسم یا فرایندی امکانپذیر می گردد؟
من منظور اصلی شما و جهت گیری کلی فرمایشاتتان (مبنی بر جدی گرفتن افتادن در دام ایدئولوژی و ساده انگاری) را درمی یابم و کاملاً با آن همراهی دارم اما به هر تقدیر -و به منظور اصلاح امور نابهنجار و نابسامان جامعه- چاره ای جز «گفت و گو و جستجوی عمومی برای یافتن راه حل معقول و توصیه (و نه الزام عملی) آن به اطرافیان» نمی یابم؛ چنانچه بر خطا هستم، لطفاً تصحیح بفرمائید.

سلام
در بسیاری از موارد ما نسبت به آنچه در پس زمینه ذهنی مان می گذرد خود آگاهی نداریم ولی در موضع گیری ها و انتخاب هایمان از آن تاثیر می گیریم.
دوست دارید روابط بین افراد، این چنین تعبیر بشود؟ نکته همین جاست. این تعبیر ماست که تعیین کننده است. شما یک عمل واحد را در نظر بگیرید مثلاً این که من وقتی با یک همکارمرد در مورد رییس صحبت می کنم با صدای بلند بخندم. افراد مختلف که ناظر این برخورد باشند تعابیر متفاوتی خواهند داشت. طیف این تعابیر از یک رفتار کاملاً نرمال است تا یک رفتار جنسی بر اساس سکسوالیته . پس این ناظران و فهم و تعبیر آنهاست که به این عمل معنا می دهد. شما با یقین از" عینیت تحقق یافته" صحبت می کنید ( همین یقین شماست که دوگانگی ذهنی شما را تاحدودی روشن می کند) من می پرسم کدام عینیت ؟ عینیتی که من می فهمم یا عینیتی که مثلاً یک فرد مذهبی متعصب یا یک کودک یا ...می فهمد؟ چیزی که در مورد فهم مشترک و خرد جمعی می گویید را می پذیرم اما چنین فهمی زمانی مشروعیت می یابد که همه بتوانند صدای خود را در جامعه داشته باشند و گفتگو در شرایط برابری صورت گیرد نه اینکه فقط عده ای قادر به سخن گفتن باشند و صدای غالب صدای همان ها شود.

ضمن اینکه بار دیگر تاکید می کنم که تعریف واضحی از روابط آزاد در صحبت های شما وجود ندارد. روابطی که در مدل میانه تان آن را برای مجردان تجویز می کنید و نه متاهلان.

تحقیق و بررسی نه تنها خطرناک نیست بلکه ضروری است اما من می گویم که به آسانی تبدیل به ارائه راه حل نمی شود و در ارائه راه حل باید با حزم و احتیاط و دور اندیشی و دقت بسیار عمل کرد. اینکه در چنین بحث کوتاهی بشود به اجماع و راه حل رسید را بعید می دانم.

فروردین شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 05:56 ب.ظ http://ashteroh.mihanblog.com/

شما حق داری که گزینه‌ی مورد ِنظر ِمنو یا تایید کنی یا در برابرش سکوت کنی

سکوت هم که به معنی رضاست و ... کار تمام است

مردی که تنهاراه میرود دوشنبه 3 شهریور 1393 ساعت 12:58 ب.ظ http://www.rahedel.persianblog.ir

درودگرامی
فرصتی شدتا باردیگه نوشته هاتو بخونم
راستش وقتی این موضوعو شنیدم فقط میتونم بگم برام مایه ی تعجب بود
بااین حرکت سیاسی جناب قالیباف بیشترازگذشته شخصیتش برام آشکارشد
یادمه قبل ازاعلام کاندیداتوری آقای هاشمی برای رییس جمهوری دوره قبل شهرداری خیلی هزینه کرد وجلسات متعددی برگزارکرد
یکی از اون جلسات منم شرکت کردم
جلسه برای کارگران بود
طبیعتا من بعنوان یه کارگرخیلی خوب میدونم توشهرداری چی میگذره ازجنبه های مختلف
همین جناب قالیباف که سالها زیر پروبال هاشمی بود حالا بنا به اراده ی فردی که احساس می کرد باید یه قدم بزرگ برداره که البته احساسش یه توهم بیش نبود اما ازخبرحضورجناب هاشمی درساعات آخرواعلام کاندیداتوری ایشون چقدرترسیده بود
تواون جلسه که ماهم بودیم این ترس کاملا درگفتار ورفتارشون مشهود بود
خوب یادمه بعضی از اساتید انجمن فلسفه هم شورکرده بودن باهم ودرباره ی صلاحیت جناب قالیباف برای رییس جمهوری به اتفاق نظررسیده بودن
این بود که وقتی من بااستادم تو انجمن نشست داشتم این موضوعو پیش کشید وازمن نظرخواست ودرنهایت نظری که من دادم خیلی کلی این بود که ایشون ازجنبه ی عملی بااینکه جوان گرایی کرده وجریان جهادی ایجادکرده اما متاسفانه این جوان گرایی یه لایه ی سطحی وظاهری بیشتر نیست واینطورنیست که فکرکنید ازجوانهای لایق استفاده کرده چون من خودم ظرف یک سالی ونیم از نزدیک درجریان این جوان گراییش بودم حتی شخصا در 3 مورد به شهردار ناحیه ای که من نگهبان شهرداری اون ناحیه بودم تخلفاتی که بود به صورت مکتوب گزارش داده بودم
گذشته از زدوبندهایی که حتی کسانیکه از داخل شهرداری خبرندارن اما میتونن حدس بزنن
من خودم یکی از موافقین جریان جهادی قالیباف بودم وهستم
اما نه جریان جهادی که جوانهاش شهردار نون معاون میم مسئول اجتماعی خ مسئول 137 الف و به راحتی در یک منطقه میتونم 10 اسم ببرم که هیچکدوم صلاحیت پستهایی که گرفتن ندارن
این جریان جهادی واقعا میتونست تحول خوبی ایجادکنه ومن واقعا این جریانو دوست داشتم واحساس می کردم جریان آینده سازایران ماست اما نه بااین آدما
به لحاظ نظری هم که جناب قالیباف اهل نظر نبود
این حرفهای ما بود خیلی خلاصه تو اون نشست
ازاون زمان یک سال بیشتر گذشته وهمین جناب که من یادمه هنوز انتخابات تموم نشده بودهمه ی ستادها وفعالین انتخابی وابسته به ایشون در چه خوش خیالی بزرگی غرق بودن وخوب یادمه همون شب من شیفت نگهبانیم بود وساعت 3 شب قیافه هاشون دیدن داشت حالا بماند اینکه چراوزارت کشور فرداش ساعت 20 نتایج نهاییو اعلام میکنه درحالیکه همون ساعت 3 شب نتایج معلومه
تواین سالها حسرت حرف محسن رضایی همیشه تو دلم موند که ای کاش این جناب قالیباف برای یه شب یا یه روز به صورت ناشناس وبالباس مبدل وارد میشد و پای حرفای من وامثال من می نشست تا بفهمه داخل شهرداری چه خبره هرچند که این قصه ی نفهمیدن وندونستن دیگه نخ نماشده
توتمام این تابستون گرم من بعنوان یه نگهبان شهرداری دارم بدون کمترین امکانات از یه محیط فرهنگی حراست میکنم
چندین بار گفتیم اینجا گرماش باعث شده تب کنیم مریض بشیم سردرد شدید بگیریم وحتی یه یخچال به ما ندادن
حقوق هامونو کم کردن زنگ زدیم کسی جوابگو نشد
اول سال روز سال تحویل به ما زنگ زدن وبه جای تبریک سال نو گفتن بعدتعطیلات بیاین کارگزینی
3 ماه توخیابونای همین تهران با هزاردردسروقایم موشک بازی فیلم میفروختم آقایون کجابودن؟
بعد 3 ماه آوراگی تعهد گرفتن برگشت به کار دادن که صدامونو خفه کنن که دیگه اگه بدترین شرایطم بودیم تواین پادگان نظامی چیزی نگیم
اداره کار رفتم اما نااامیدبرگشتم
این شهرداری تهران مگه جدای از ایرانه؟هراتفاقی داخل خیابونای این مملکت میفته اینجا هم میفته هراتفاقی داخل ورزشگاههای این کشور میفته اینجا هم میفته تازه بدترازاونم میفته
کیه که ندونه شرکت نفت پتروشیمی وبیمارستانها روابط زن ومرد چطوره کیه که ندونه دانشگاهها چطوره
اما چه ربطی داره؟
باید گشت وازپشت پرده باخبرشد تا فهمید معنای این حرکت جناب قالیباف چی بوده وگرنه هیچ ربطی به روابط زن ومرد نداره چون همه جا این مسائل بوده وهست وایشون بعد از8 سال تازه انگار ازخواب بیدار شده
داغ دلمون تازه شد سرشماهم دردآوردیم اماهزارویک درد بی درمون هست که درمون هرکدوم معنیش تو دین اینا میشه مصداق یه حرف پیامبرشون که شیخ اجل دربیت شعری اینگونه بیانش کرد:
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح وسجاده ودلق نیست

این مترو و بی آرتی بیا ببین مردم چطور تو سرهم میزنن وجیب همدیگرو خالی میکنن وچقدر هتک حرمت میشه وفحش وناسزامیگن به هم این فرهنگ سازی حاصل دست این آقایون بوده
جالبه برنامه سمت خداشبکه 3 هفته گذشته یکی از مهمانای برنامه که همگی فی الجمله ازآخوندهای این دیارهستن با وقاحت تمام میگفت این نظام نیمی از دین اسلامو عملی کرده واین توفیقات بزرگ حاصل شده حالا شما فکرکنید اگر تمام دینو عملی کنه این کشور چقدر تغییرمیکنه
واقعا اگه حدا دانایی معلوم نیست ازاون سمت باید گفت حد نادانی نامعلومتره

سلام
جمله آخرتان به نوعی کار را تمام می کند بلاهت و نادانی مرز و محدوده ندارد. این نگاه غالب بین بیشتر مردم وجود دارد که همه این کارها به نوعی سیاه کاری و بازی با مهره هاست برای جابجا شدن در صفوف قدرت. منتها از از این دانستن چه سود؟
ایشان در عمل نشان داده اند که بسیار جاه طلب تشریف دارند و به شدت علاقمند به خدمت در کسوت ریاست جمهوری! در هر حال عمل گازانبری و جهادی و ... هر چه باشد عمر و مدت مصرف دارد.
ولی متاسفانه داخل سیستم بودن و دیدن این سیاه کاریها از نزدیک تحمل بالایی می خواهد اگر در سیستم حل نشوی.

درخت ابدی سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 02:28 ق.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

مرسی٬ فرزانه که منابع رو ذکر کردی. باید دونست که کی چی حرفی رو می‌زنه.

شهرام سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 08:25 ب.ظ

سلام
فرموده اید: «در بسیاری از موارد ما نسبت به آنچه در پس زمینه ذهنی مان می گذرد خودآگاهی نداریم ولی در موضع گیری ها و انتخاب هایمان از آن تاثیر می گیریم.»
این نظر، درست است اما باید توجه داشت که امکان «جزمیت و تعصب ناخودآگاه» صرفاً محدود به یکی از طرفین گفت و گو نبوده و طرف مقابل نیز از آن وضعیت، مصون نیست. به عبارت دیگر، کاملاً ممکن است که هر یک از طرفین، در مواجهه و مقابله با نوعی از «افراط» -ناخودآگاه- در دام افراط از دیگر سو بیفتد ولی خود گمان کند که در وسط ایستاده است؛ معمولاً هم چنین است که همگان، «فهم خودشان» را ملاک حقیقت یا واقعیت می گیرند و دیگران را با همان معیار می سنجند.
به نظر می رسد راهکار صحیح در اینجا، تمرکز بحث بر جزئیات و مصادیق باشد تا مسأله، واضح تر و شفاف تر شود و امکان وقوف بر «خطاهای احتمالی ناخودآگاه»، بهتر فراهم گردد.

فرموده اید: «دوست دارید روابط بین افراد، این چنین تعبیر بشود؟ نکته همین جاست. این تعبیر ماست که تعیین کننده است. شما یک عمل واحد را در نظر بگیرید مثلاً این که من وقتی با یک همکار مرد در مورد رییس صحبت می کنم با صدای بلند بخندم. افراد مختلف که ناظر این برخورد باشند تعابیر متفاوتی خواهند داشت. طیف این تعابیر از یک رفتار کاملاً نرمال است تا یک رفتار جنسی بر اساس سکسوالیته . پس این ناظران و فهم و تعبیر آنهاست که به این عمل معنا می دهد. شما با یقین از" عینیت تحقق یافته" صحبت می کنید (همین یقین شماست که دوگانگی ذهنی شما را تاحدودی روشن می کند) من می پرسم کدام عینیت؟ عینیتی که من می فهمم یا عینیتی که مثلاً یک فرد مذهبی متعصب یا یک کودک یا... می فهمد؟ چیزی که در مورد فهم مشترک و خرد جمعی می گویید را می پذیرم اما چنین فهمی زمانی مشروعیت می یابد که همه بتوانند صدای خود را در جامعه داشته باشند و گفتگو در شرایط برابری صورت گیرد نه اینکه فقط عده ای قادر به سخن گفتن باشند و صدای غالب صدای همان ها شود.»
یکم- این درست است که همین «تعابیر اشخاص» هست که عرف و افکار عمومی جامعه را تشکیل می دهد اما باید توجه داشت که تعبیر من و شما، فقط بخشی از ماجراست و لزوماً هم تعیین کننده نیست و کاملاً متصور است که «وضعیت معمول و موجود»، برخلاف پسند و تلقی و تعبیر ما باشد. یک وقت است که ما، تغییر در عرف جاری جامعه را اراده می کنیم و می خواهیم تحولی مثبت در آن ایجاد کنیم که البته خود، امر نیکویی است اما این، فرق می کند با اینکه ما بخواهیم وضعیت واقعاً موجود در جامعه را توصیف و تحلیل نمائیم.
دوم- تلقی من از «عینیت تحقق یافته»، مبتنی بر عینیتی است که با فهم و تجربۀ خودم تا اینجا، تشخیص داده ام و البته نسبت به آن، یقین و جمودی هم ندارم و ممکن است بعداً با مشاهدات یا تجربیات یا استدلالات دیگری، به نتایج متفاوتی برسم. این صراحت و اطمینانی که در کلام بنده می بینید، صرفاً در مقام بحث و نظر است وگرنه در تعامل عملی با غیرهمفکران، بسیار روادار و میانه رو هستم!
اما سؤال قابل طرح این است که این «دگم و متیقن بودن» را چه کسی تعیین می کند؟ چون من هم می توانم عین همین را به شما منتسب کنم؛ در اینجا معیارمان چیست؟ گویا شما هم با «قطعیت و یقین»، «قطعیت و یقین داشتن» را به من نسبت می دهید...
سوم- روابط باز و صمیمانه، البته محدود به مثالی که ذکر نموده اید نیست ولی به نظر شما، تلقی عموم مردم (و نه فقط بعضی از افراد در محیط هایی خاص) دربارۀ همان مثالی که زدید چیست؟ آنچه من معمولاً دیده و شنیده ام این است که عامۀ مردم، از واژه هایی مثل «لاس زدن» و عناوین مشابه، در توصیف آن استفاده می کنند - البته ارزش داوری نمی کنم.
چهارم- این مناسبات و روابطی که عموم مردان و زنان مدرن در محیط های عمومی و کاری با یکدیگر برقرار می کنند، آیا حاضرند عین همان روابط را در حضور همسر خود نیز به کار گیرند؟ و آیا با طیب خاطر، راضی هستند که همسرشان نیز عیناً همان رفتار و مراودات را با دیگران داشته باشد؟ (نکته ای را در پرانتز یادآوری کنم: آیا از اینکه این گونه سؤالات را طرح می کنم، قصد دارم نتیجه بگیرم که پس روابط موصوف، غیراخلاقی بوده و لزوماً باید مانع آن شد؟ نه، اصلا و ابدا. من البته داوری اخلاقی خاص خودم را دارم، لیکن آن قضاوت را در اینجا داخل نمی کنم و صرفاً از موضعی عملگرایانه و فایده گروانه، چون نوعی تعارض یا تناقض در رفتار اشخاص مدرن (البته مدرن هایی که غالباً در جامعه به چشم می خورند و نه مدرن های ایده ال و مطلوب نظر شما) مشاهده می کنم، صرفاً مایلم بدانم که ایشان، ریشۀ مشکل را در کجا می دانند و چگونه این تعارض را برطرف می کنند. مدعایم در وجود تناقض هم، در اینجاست که از یک سو، آنها دوست دارند محدودیتی در ارتباطات بیرونی نداشته باشند و از مراودات صمیمانۀ با دیگران بهره مند شده و لذت ببرند و از سوی دیگر، حس غیرت یا حسادت یا مالکیت نسبت به زوج یا زوجۀ خود دارند و بدین جهت، تضاد پیش آمده، عملاً مشکل ساز شده و منجر به مشاجرات و کدورت های خانوادگی می گردد.)
پنجم- به نظر شما تا زمانی که همگان نمی توانند در شرایطی برابر، صدای خود را در جامعه داشته باشند، تکلیف ما چیست؟ اگر از قضا، نظر و عقیده مان از جهاتی با «صدای غالب» شباهت داشته باشد، از ابراز آن خودداری کنیم؟
مگر بازتر شدن فضا و کمتر شدن محدودیت ها و حرکت به سمت برابری و عدالت بیشتر، از طریق همین دیالوگ ها و تضارب آرا و ابراز نظرات متفاوت (مثلاً در همین محیط های مجازی) و فشار افکار عمومی از پایین، تحقق نمی یابد؟

فرموده اید: «ضمن اینکه بار دیگر تاکید می کنم که تعریف واضحی از روابط آزاد در صحبت های شما وجود ندارد. روابطی که در مدل میانه تان آن را برای مجردان تجویز می کنید و نه متاهلان.»
بله و البته چنین تعریف واضحی (چه در روابط آزاد مجردین و چه در حدود و ثغور روابط مابین متأهلین) در فرمایشات شما هم وجود ندارد و منظور اصلی بنده هم، معین گشتن تعریف و روشن شدن جزئیات و مصادیق آن روابط، در ضمن چنین گفت و گوهایی بوده است.
به نظر من، تعریف و تحدید روابط آزاد، متناسب با تمایل و خواست طرفین رابطه، می تواند متغیر باشد و ضابطۀ خاصی ندارد الا رضایت و خشنودی هر دو طرف و عدم تحمیلی بودن آن.

فرموده اید: «تحقیق و بررسی نه تنها خطرناک نیست بلکه ضروری است اما من می گویم که به آسانی تبدیل به ارائه راه حل نمی شود و در ارائه راه حل باید با حزم و احتیاط و دور اندیشی و دقت بسیار عمل کرد. اینکه در چنین بحث کوتاهی بشود به اجماع و راه حل رسید را بعید می دانم.»
بله قرار نیست که از پس چنین بحث های کوتاهی، «راه حل اجماعی» بیرون بیاید لیکن از این رهگذر، ظاهراً می توان به دیدگاه و نظرگاهی اجرایی و معقول (در تنظیم روابط شخصی) دست یافت.
به علاوه، دستیابی به راه حل کلی که دارای اجماع عمومی تری باشد، از خلال همین گونه مباحثات در حوزه های عمومی و با حضور طیف های مختلف جامعه و ابراز عقاید متنوع حاصل می آید؛ امری که در جامعۀ ما، رواج و شیوع چندانی ندارد...
اما سؤال اصلی بنده این است: ما با اشکالی در سطح اجتماع مواجهیم که روابط بسیاری از زوجین، به تبع برقراری ارتباطات باز با افراد دیگر، دچار تزلزل و کشمکش گردیده است؛ و ضمناً نمی خواهیم که دچار کوته نگری شده و یک ارزش خاص اخلاقی را برکشیده و بدون عنایت به ابعاد و زوایای مختلف مسأله، فقط بر یک موضع یا علت خاص (مانند خودخواهی افراد یا لذت طلبی بیش از حد)، اصرار و پافشاری کرده و همۀ مشکل را به صورت «تک بعدی»، تحلیل و ریشه یابی و درمان کنیم، بلکه می خواهیم به بیان شما، «حزم و احتیاط و دوراندیشی و دقت عمل بسیار» مبذول داریم، آنگاه راهکار اصولی شما برای حل مسأله چیست؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد